سفر به ایران قدیم؛ رضا قطبی تماس گرفت و گفت شاه میخواهد انرژی راه بیندازید؛ شاه به هویدا هم درباره انرژی اتمی چیزی نگفته بود

قبل از اینکه بنده این سؤال را بازکنم و یک مقدار زیادی مطالبی را که در این زمینه دارم عرض کنم، یک خاطره بدنیست در اول بگویم که چطور اصلاً اینکار شروع شد تا جائی که به بنده مربوط است. دوستم آقای رضا قطبی یک روز به من زنگ زد و آنوقت من هنوز رئیس دانشگاه بوعلی سینا بودم، زنگ زد و گفت که من از یک جائی اطلاع پیدا کردهام که اعلیحضرت میل دارند که شما بیائید وانرژی اتم را در ایران در دست بگیرید و راه بیندازید، فکرت را بکن و به بین اینکار را میتوان بکنی و میخواهی، بکنی آیا محضوری دارید که اگر لازم هست بتوانیم طوری به عرض ایشان برسانیم.
اکبر اعتماد، موسس و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی بود. در سال ۱۳۴۷ به سمت اولین رئیس مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، که بدیل ایرانی مرکز ملی پژوهشهای علمی (CNRS) در فرانسه بود، منصوب شد. در سال ۱۳۵۳ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت و این سازمان را بنیان نهاد. اعتماد تا سال ۱۳۵۷ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست داشت. این گفتگوها توسط فرخ غفاری در پاریس انجام شده است.
سؤال: قبل از اینکه کارشما در دانشگاه بوعلی سینا به نتیجه نهائی برسد، مسألهای سازمان انرژی اتمی در ایران بوجود آمد واین همزمان بود با توسعه فوقالعاده درآمد مملکت از محل نفت و تمام پیشبینیهائی که در مورد نفت شده بود و اینکه ایران تاسال دو هزار امکان صادر کردن حدود ۸ میلیون بشکه نفت را دارد و اینکه حتی یک ربع قرن بعد از قرن بیست ویکم یا در قرن بیست ویکم امکان تولیدگاز هست، با وجود این رفتن به سوی انرژی اتمی با چنین وسعتی بچه دلیل بود و از کجا شروع شد و چه عوامل اقتصادی و احتمالاً سیاسی در یک چنین تصمیمگیری مؤثر بود؟
دکتر اعتماد: قبل از اینکه بنده این سؤال را بازکنم و یک مقدار زیادی مطالبی را که در این زمینه دارم عرض کنم، یک خاطره بدنیست در اول بگویم که چطور اصلاً اینکار شروع شد تا جائی که به بنده مربوط است. دوستم آقای رضا قطبی یک روز به من زنگ زد و آنوقت من هنوز رئیس دانشگاه بوعلی سینا بودم، زنگ زد و گفت که من از یک جائی اطلاع پیدا کردهام که اعلیحضرت میل دارند که شما بیائید وانرژی اتم را در ایران در دست بگیرید و راه بیندازید، فکرت را بکن و به بین اینکار را میتوان بکنی و میخواهی، بکنی آیا محضوری دارید که اگر لازم هست بتوانیم طوری به عرض ایشان برسانیم.
خیلی هم زود جواب این سؤال را از من خواست شاید در عرض یکروز یا دوروز من یکی دو روز فکر کردم و بعد زنگ زدم و بایشان گفتم که من حاضرم اینکار را بکنــــــــم دلیل آنهم این بود که گفتم من واقعاً به دانشگاه بوعلی سینا علاقه دارم و به کاری که در آنجا میشود علاقه دارم، به شهر خودم که همدان است علاقه دارم و از طریق دانشگاه بوعلی سینا هدف و نیت من اینست که بروم به همدان و به همدان و همدانیها خدمت بکنم و شایدـ تا یک حدی بتوانم تأثیر بگذارم در گسترش و رشد این شهر بنابراین اگر بانتخاب شخص من گذاشته میشد.
اینکه دلخواه من است اینست که بروم همدان و دانشگاه بوعلی سینا را اداره کنم. طرح ایجاد سازمان انرژی اتمی در ایران طرح بزرگ، بسیار حساس و مسأله خطرناکی است و تنها چیزی که مرا ناراحت میکرد آن بیمی بود که داشتم که اگر این طرح بدست کسی میافتاد که تمام ظرأفتهای این فن را نمیدانست و تمام گرفتاریهای این داستان را نمیدانست میترسیدم که با این اسلحه خطرناک یک مقداری آسیب به دولت وبالطبع به ملت ایرانزده بشود و بنابراین هر چه کردم که وجدان خودم را راحت یکنم ورد بکنم این پیشنها درا و بروم به دانشگاه بوعلی سینا که مورد علاقه من بود؛ هر چه فکر کردم که اگر ۵ سال دیگریا ۴ یا ۳ سال بعد یک سری اشتباهات عظیم در این زمینه بشود و من شاهد داستان باشم و بفهمم که این اشتباهات شده و بعد هم این احساس را داشته باشم که به علت اینکه من نرفتم که اینکار را بکنم این اشتباهات شده، آن روز شاید خودم را نمیتوانستم به بخشم و بنابراین برای آنکه گرفتار آن وسوسه وجدان نشوم و برای اینکه پاسخ گفته باشم به یک نیاز مملکتی حاضر هستم که از یک میل باطنی خـــودم کــــــه دانشگاه بوعلی سینا است صرفنظر بکنم و اینکارا تم را شروع کنم.
بنابراین شـــــــــــــــروع فعالیت در انرژی اتمی از لحاظ شخص من بیشتر پاسخ دادن به یک نیاز مملکتی بودکه بنده ایجاد نکرده بودم و از جای دیگر آمده بود که بعد وارد آن میشویم ولی پاسخ به یک میسیون شخصی هم بود یعنی به علت اینکه من تخصص و کاردانیم بالاخره در این زمینه بوده فکر میکردم که آنرا در این موقع نباید از مملکت دریغ بکنم و علیرغم میل خودم و بـ مقدارخیلی زیادی ناراحتی در اول کار قبول کردم و وارد شدم.
اول من مجبورم یک مقداری خاطرات بگویم برای اینکه این خاطرات پایه اصلی داستان است از خاطرا یکی اینکه بعد از آنکه پاسخ مثبت را به آن دوست عزیز دادم و گذشت یکی دو روز بعد امیرعباس هویدا که نخست وزیر بود زنگ زد و بنده را خواست، بنده وقتی رسیدم به نخست وزیری دیدم اسبابهایش را بسته و دارد میرود چون قرار بود یک سفری به آلمـان برود و داشت میرفت و گفت من نمیدانم فقط اعلیحضرت فرمودهاند که اعتماد کارانرژی اتمی را شروع بکند. از هویدا پرسیدم که کارانرژی اتمی چه هست به بنـــــــده بفرمائید که شروع کنم، او گفت من یک کلمه بیش از این نمیدانم، اگر میخواهی الان میروید پیش معینیان و از معینیان بخواهید که اگر اعلیحضرت توضیحی را دارند بفرمایند.
بنده فوری رفتم پیش آقای معینیان و از ایشان پرسیدم که چکار باید کرد آقای معینیان فرمودند که اعلیحضرت فرمودند که امروز فوری باید یک فرمان صادر بشود. بعد به ایشان گفتم که فرمان چه باید باشد چون بنده وارد جریان نیستم. معینیان گفت که اعلیحضرت خودشان میدانند که چه میخواهند، گفتم که پس شما اگر میدانی بفرمائید. بالاخره دونفری نشستیم و متن یک فرمان تهیه کردیم و این را قرار شد که بعدازظهر معینیان ببرد حضوراً علیحضرت و اگر مورد نظرشان هست صادر بشود. طرف ۴ بعدازظهر بود که به من زنگ زد که فوری بیا و این را نپسندیدند و فرمودند که اینطوری نمیشود و فرمان خیلی سخت و سفتی میخواهد.
به هر صورت آن فرمان اولی را چون خودمان تهیه کرده بودیم بنابراین زیاد سخت و سفت نمیتوانست باشد بعد دو دفعه تأکید کرده بودند و آن نظرات خودشان را اعلیحضرت گفته بودند، بعد فرمان را آنطوریکه اعلیحضرت خواسته بودند آماده کردیم بردند خدمتشان و قبول فرمودند و فرمان صادر آن چیزی که مهم بود حالا سراین مطلب میخواستم اصرار بکنم سراین دادوستد رفتن پهلوی آقای معینیان یک روز دودفعه و ایشان مطالب را به عرض اعلیحضرترسان بنده یک چیزی را آنجا گنجاندم و آن این بود که در آن فرمان اعلیحضرت بفرمایند که یک ماه بررسی بشود که چکار باید بشود و در این فرمان اعلیحضرت یک ماه وقت داده بودند به دولت که در واقع دولت هم ماموریت به بنده بدهد که یک طرحی آماده کنم و حضور اعلیحضرت ببریم که از کجا باید شروع کنیم.
منبع: انتخاب