مروریبر هفت نقش ماندگار کارنامه حسن پورشیرازی به بهانه درخشش در «پیرپسر»؛ خوب، بد، ابلیس!

اکران عمومی «پیرپسر» هر چند در سایه جنگ و در شرایطی پیشبینینشده محقق شد اما بازهم سینمادوستان بسیاری را به سالنهای سینما کشاند تا به تماشای یکی از درخشانترین تجربههای بازیگری در تاریخ سینمای ایران بنشینند؛ حسن پورشیرازی در این فیلم با ایفای نقش «غلام باستانی» بهعنوان یک شیطان مجسم، شاهنقشی را به کارنامه پربار بازیگری خود افزود و بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینمادوست را به تحسین خود واداشت. به بهانه جان گرفتن دوباره جریان استقبال از اکران عمومی «پیرپسر»، مروریبر نقشآفرینیهای بهیادماندنی در کارنامه سینمایی و تلویزیونی این بازیگر توانمند داشتهایم.
کارنامه بازیگران موفق، مملو از تجربههای متنوع است. بازیگرانی که هنر اصلیشان کلیشهنشدن در یک قالب است و بهخوبی میتوانند با امضایی ثابت پای نقشهای مختلف، آنها را از آن خود کنند. حسن پورشیرازی یکی از همین بازیگران توانمند است که حالا بالغبر چهار دهه از حضور فعالش در عرصه بازیگری سینما و تلویزیون ایران میگذرد و در آستانه 67 سالگی یکی از درخشانترین تجربههایش را مقابل چشم سینمادوستان به نمایش گذاشته است.
زمانی که «پیرپسر» از ترکیب فیلمهای اصلی حاضر در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر کنار گذاشته شد و کار بهجایی رسید که برخی اعضای هیأت انتخاب زبان به تحسینهای بهظاهر اغراقآمیز از آن باز کردند کمتر کسی میدانست که متولیان «فجر» ویترین این رویداد ملی را از چه گوهری محروم کردهاند. فیلم اما در تکسانس روی پرده رفت و در کنار همه تشویقها و تحسینها، نقشآفرینی خیرهکننده حسن پورشیرازی ویژهتر به چشم آمد، تا جایی که مصطفی زمانی حین دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد، تأکید کرد که اگر «پیرپسر» در بخش اصلی بود، سیمرغ قطعا برای حسن پورشیرازی بود.به بهانه اکران عمومی «پیرپسر» در این گزارش مروریبر هفت نقشآفرینی ماندگار در کارنامه این بازیگر کهنهکار داشتهایم.
ناصر | آرایشگاه زیبا | 1370
حسنپورشیرازی را میتوان از کشفهای مرضیه برمند دانست که در «آریشگاه زیبا» به چشم آمد.
هنوز هم اگر بخواهیم فهرستی از سریالهای محبوب تلویزیون در دهههای گذشته تدارک ببینیم حتما «آرایشگاه زیبا» به کارگردانی مرضیه برومند در آن جایگاه ثابتی دارد. سریالی که در آستانه دهه هفتاد در کنداکتور پخش شبکه دو قرار گرفت و گروهی از بازیگران را هم به شهرت مضاعف رساند.
درباره داستان؛ داستان سریال «آرایشگاه زیبا» درباره پیرپسری به نام اسد خمارلو بود که بهواسطه سختگیریهای افراطی مادرش، سالها موفق به یافتن گزینهای مناسب برای ازدواج نشده بود. اسد که در یک آرایشگاه مردانه مشغول کار بود، روزانه میزبان رفقا و هممحلیهایی بود که گاه هر کدام، داستانی را با خود به همراه میآوردند و به نوعی هر قسمت از سریال، داستان فرعی مجزایی هم داشت. بخشی از جذابیت سریال به دورهمی رفقای اسد و گفتوگوهای بامزه میان آنها مربوط میشد.
درباره نقش؛ یکی از مشتریان ثابت آرایشگاه زیبا که اتفاقا نقش پررنگی هم در پیشبرد برخی داستانها داشت، ناصر بود. شمایلی آشنا از مردانی که غالبا کاپشنی کوتاه به تن دارند و پرشتاب و شوخوشنگ تلاش میکنند در همه گفتوگوها سهیم باشند. حسن پورشیرازی که پیشتر در کارهای عروسکی با مرضیه برومند همکاری داشت، در نقش ناصر در این سریال هم خوش درخشید. او پای ثابت دورهمنشینیهای آرایشگاه است و مثل بسیاری از افراد در این موقعیت، گاه شنوای درددلها اسد و دوستان دیگر است و گاه هم زبانی پرنیش و کنایه پیدا میکند!
پورشیرازی در «سگ کشی» نقشی کوتاه اما تاثیرگذاری دارد.
گروهبان نغمه | سگکشی | 1378
از محبوبترین فیلمهای به یادگار مانده در ویترین تولیدات سینمای ایران به امضای بهرام بیضایی، همین فیلم «سگکشی» است. فیلمی که در سالهای پایانی دهه هفتاد تولید شد و در سال 80 فرصت اکران عمومی به دست آورد. فیلم با بازی مژده شمسایی در نقش اصلی، خیلی زود جای خود را در میان منتقدان و فیلمبازهای حرفهای پیدا کرد و هنوز هم از آثار مهم سینمای سیاسی و اجتماعی ایران محسوب میشود.
درباره داستان؛ روایت فیلم از پایان جنگ تحمیلی و بازگشت گلرخ کمالی به تهران آغاز میشود، جایی که گلرخ متوجه به زندان افتادن همسرش به دلیل بدهی میشود و تصمیم میگیرد تمام تلاش خود را برای تسویهحساب با طلبکاران صرف کند. ورود گلرخ به هزارتوی سرمایهدارانی که هر یک باید مجاب به فروش برگه چکهای همسر گلرخ شوند، او را با جهنمی به تماممعنا مواجه میکند. هر یک از طلبکاران گلرخ را در تنگنا قرار میدهند و او برای عبور از این تنگناها از جان مایه میگذارد اما سرانجام متوجه خیانت همسرش میشود.
درباره نقش؛ گلرخ کمالی در مسیر تسویه طلبهای همسرش، با شخصیتهای مختلف و پیچیدهای مواجه میشود. گروهبان نغمه یکی از همین شخصیتهای مرموز است که حسن پورشیرازی نقش آن را ایفا میکند. او مدام در تعقیب گلرخ است و همزمان به همسرش ناصر در زندان هم دسترسی دارد. پالتوی بلند و سبیل پرپشت شمایلی آشنا از یک مأمور پلیس در دهه 60 را به این کاراکتر بخشیده و پورشیرازی هم باوجود حضور کوتاه این نقش در روایت، اجرایی بهیادمادنی از خود ارائه کرده است.
یداله | مهمان مامان | 1382
پور شیرازی برای فیلم «مهمان مامان» نامزد سیمرغ بلورین شد.
زندهیاد داریوش مهرجویی در راستای علاقهمندیاش به اقتباس از تجربههای ادبی نویسندگان ایرانی، فیلم «مهمان مامان» را براساس داستان کوتاهی از هوشنگ مرادیکرمانی به تصویر درآورد. فیلمی که در همان سال ساخت تبدیل به یکی از محبوبترین آثار در نگاه منتقدان شد و بعد از رونمایی موفق در جشنواره فجر، در اکران عمومی هم طیف گستردهای از مخاطبان را به سالنهای سینما کشید.
درباره داستان؛ ایده محوری داستان «مهمان مامان» ایدهای ساده بود. مهمان ناخوانده و در عین حال رودربایستیداری که سرزده از راه رسیده و حالا مادر خانواده در تلاش است تا با یک پذیرایی درخور، آبروداری کند. شرایط اقتصادی خانواده اما خرابتر از آن است که مقدمات این پذیرایی بهراحتی فراهم بیاید. حالا همه همسایهها باید پای کار بیایند و هر آنچه میتوانند وسط بریزند تا سفره مامان، آبرومندانه پهن شود.
درباره نقش؛ داستان سادهای که اشاره کردیم تنها به پشتوانه خلق شخصیتهای پیچیده و جذاب میتوانست تبدیل به چنین فیلم ماندگاری شود. یدالله درواقع پدر خانواده و همسر مامان در داستان است. حسن پورشیرازی در ایفای این نقش سنگ تمام گذاشته و جالب اینکه اخیرا محمدرضا شریفینیا با ذکر خاطرهای گفته است که داریوش مهرجویی بهدلیل تعدد نقشآفرینیهای پورشیرازی در سریالهای تلویزیونی، علاقهای به حضور او در فیلم نداشته اما ماحصل اولین همکاری این دو به خلق کاراکتری فراموشنشدنی انجامید که حسن پورشیرازی برای ایفای نقش آن، کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین هم شد.
محمود شوکت | نرگس | 1385
حجت شوکت در سریال «نرگس» وجه دیگری از قدرت بازیگری پورشیرازی را عیان کرد.
هم از منظر تولید و هم از منظر داستانی میتوان سریال «نرگس» را یکی از سریالهای خطشکن در تلویزیون به شمار آورد. سریالی که برای اولینبار ساخت ملودرامهای چند ده قسمتی را برای پخش هر شبی از تلویزیون، باب کرد و همزمان توانست بهواسطه داستانی عاشقانه و بهروز، طیف قابلتوجهی از مخاطبان را با خود همراه کند. سیروس مقدم با سریال «نرگس» که قریب به 70 قسمت داشت، پایهگذار این سبک از سریالسازی در تلویزیون شد.
درباره داستان؛ داستان این سریال درباره دو خواهر به نامهای نرگس و نسرین بود. نسرین قصد ازدواج با پسری به نام بهروز را داشت و اما این رابطه با مخالفت جدی پدر بهروز مواجه بود. نرگس بهعنوان خواهر بزرگتر، بهرغم مخالفت خودش با این رابطه، تصمیم میگیرد جلوی زورگوییهای پدر بهروز ایستادگی کند. این تصمیم با واکنش متقابل مواجه میشود و رابطه نرگس با نامزدش قربانی این تقابل میشود. روایت سریال، سرنوشت این شخصیتها تا سالهای بعد را به تصویر درمیآورد.
درباره نقش؛ پدر بهروز و به تعبیری قطب مقابل نرگس کسی نبود جز محمود شوکت که با نقشآفرینی درخشان حسن پورشیرازی تبدیل به یکی از کاراکترهای منفی ماندگار در حافظه مخاطبان تلویزیون شد. محمود شوکت علاوهبر ویژگیهای منفی شخصیتی، سالها بعد از زندهیاد محمدعلی کشاورز، شمایل تازهای از یک پدرسالار را در قاب تلویزیون ماندگار کرد؛ پدری که به اسم دلسوزی برای فرزندانش، زندگی را برای آنها جهنم میکرد!
خسرو زرین | تنهایی لیلا | 1394
یکی از نقاط مثبت سریال «تنهایی لیلا» بازی حسنپور شیرازی است.
محمدحسین لطیفی از سریالسازان موفقی است که تجربههای پرمخاطب در کارنامهاش کم ندارد و اتفاقا «تنهایی لیلا» را میتوان یکی از همین تجربهها به شمار آورد. سریالی با مضمونی مذهبی و دینی که در میانه دهه 90 با فیلمنامهای از حامد عنقا به تصویر درآمد و ایفاگر نقشهای اصلی آن هم بهروز شعیبی و مینا ساداتی بودند. این سریال در 30 قسمت و از شبکه سه تلویزیون روی آنتن رفت.
درباره داستان؛ جوانی به نام محمد که خانوادهاش را در یک زلزله از دست داده، به شهر آمده و متولی یک امامزاده شده است. او که در تنهایی خود زندگی میکند، زندگیاش به چشم دختر متمول و ثروتمند به نام لیلا میآید و عشق لیلا به محمد، زندگی هر دو را دستخوش تغییراتی بنیادین میکند. این رابطه عاشقانه اما از چشمزخم اطرافیان دور نمیماند و بخشی از واکنشها نسبت به این رابطه، زمینهساز بحرانهایی پیچیده برای این زوج میشود.
درباره نقش؛ اصلیترین چالش محمد و لیلا برای شروع یک زندگی ساده و عاشقانه، مواجهه با بددلی اهالی و همسایگان امامزاده است. خسرو زرین یکی از همین افراد است که در بخشهایی از روایت، بهظاهر کاراکتر خاکستری دارد اما هر چه داستان پیش میرود وجوه شرارتبار خود را عیان میکند. خسرو که سالها پیش دارای شریک فقیدش را بالا کشیده، حالا چشم طمع به زمین مادری لیلا دارد و حتی بعد از مرگ محمد، تا مرحله پیشنهاد ازدواج به لیلا هم پیش میرود. حسن پورشیرازی که پیشتر توانمندی خود برای ایفای چنین نقشهایی را ثابت کرده بود، در قامت خسرو زرین هم تجربه ماندگاری را در کارنامهاش ثبت کرد.
خلیل| قسم | 1397
یکی از نقشهای خوب کارنامه پورشیرازی مربوط به فیلم «قسم» است.
هرچند فرآیند تولید فیلم «قسم» و کیفیت سرمایهگذاری روی آن با ابهامات بسیاری مواجه بود اما ماحصل نهایی آن به اثری قابل اعتنا در کارنامه محسن تنابنده در مقام کارگردان تبدیل شد. فیلم برای اولین بار در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و نقشآفرینی بازیگرانی همچون مهناز افشار و سعید آقاخانی درآن بهشدت موردتوجه قرار گرفت اما امتیاز اصلی فیلم ساختار چالشبرانگیز آن برای کارگردانی بود که تنابنده بهخوبی از پس آن برآمد.
درباره داستان؛ ایده محوری فیلم «قسم» بر پایه یک اصل حقوقی به نام «قسامه» بنا نهاده شده است. زنی به نام رضوان به قتل رسیده شوهرش بهمن، اصلیترین مظنون به قتل اوست. دادگاه این قتل پنج سال به درازا کشیده و حالا به پیشنهاد قاضی همه چیز منوط به قسامه شده است. باید 50 نفر از اعضای خانواده در دادگاه قسم بخورند که بهمن قاتل است تا حکم او جاری شود. راضیه خواهر بزرگتر رضوان فامیل را با یک اتوبوس راهی کرده تا مگر خون خواهرش پایمال نشود اما در مسیر، ابعاد تازهای از این قتل عیان میشود.
درباره نقش؛ جمع خانوادگی برای قسامه در دادگاه باید با رانندهای آشنا همراه میشد و این راننده خلیل بود. حسن پورشیرازی بهواسطه همین جایگاه از ابتدای روایت در داستان حضور دارد و نقش کاراکتری را بازی میکند که به نظر میرسد نسبت به روابط میان اعضای فامیل، اشراف کاملتری نسبت به دیگران دارد. پورشیرازی در تجربهای متفاوت بهخوبی به خلق و خوی یک راننده جادهای نزدیک شده و در عین حال در تنشهای خانوادگی هم ورود به اندازه و تماشایی دارد، بهخصوص از جایی که متوجه میشویم او برادر خسرو، یعنی همسر راضیه است. همین ویژگیها هم ایفای این نقش را به تجربهای قابلتوجه در کارنامه این بازیگر تبدیل کرده است.
غلام باستانی | پیرپسر | 1403
حسن پور شیرازی در «پیر پسر» مخاطب را متحیر میکند.
ابتدا هم اشاره کردیم که این پرونده را به بهانه اکران عمومی همین فیلم تدارک دیدهایم؛ فیلم «پیرپسر» دومین تجربه کارگردانی اکتای براهنی است که تبدیل به اتفاقی ویژه در سینمای این سالهای ایران شده است. فیلمی 190 دقیقهای که به دلایل غیرقابل درک از حضور در بخش اصلی جشنواره گذشته فیلم فجر منع شد و تکاکران آن برای اصحاب رسانه و منتقدان موجی از تحسین را به راه انداخت. این فیلم این روزها در حال اکران در سینماهای سراسر کشور است.
درباره داستان؛ روایت «پیرپسر» درباره خانوادهای از درون فروپاشیده به نام «باستانی» است. امیر و رضا دو جوان امروزی هستند که برای رسیدن به آرزوهای خود، تلاش دارند از سایه سنگین شرارتهای پدر رها شوند. دو برادر که حتی در خلوت خود ابایی از طراحی نقشه برای قتل پدر ندارند. همه اینها اما تا جایی حس منفی نسبت به این دو برادر در ذهن مخاطب ایجاد میکند که با پدر آنها آشنا نشده باشیم! پدری که در راستای زیادهخواهیهای هوسناک خود پای رعنا را به خانه مشترکش با پسران باز میکند و این ورود، دومینوی حوادث را در مسیر تراژدی پایانی به راه میاندازد.
درباره نقش؛ غلام باستانی، نه فقط پدر نیست که حتی گویی انسان هم نیست و بیراه نیست که در میانه داستان برسر پسرانش فریاد میزند که من خود شیطان رجیمم! حسن پورشیرازی چنان اجرای درخشانی در ایفای این نقش داشته که به راحتی میتوان نامش را در فهرست مدعیان عنوان «بهترین بازیگری تاریخ سینمای ایران» قرار داد و بعید است تا سالها رقیب قدر دیگری پیش روی خود ببیند. غلام حضوری شیطانی و پرشرارت در خانه دارد و تلاش پسران برای رهایی از این شرارت، ختم به یک تراژدی میشود. او شخصیتی پیچیده، چندلایه و عمیق دارد و همین ویژگیها اهمیت تلاش پورشیرازی برای ارائه تصویری باورپذیر از او، دوچندان کرده است.
منبع: فیلم نیوز