نیچه و تراژدی؛ چگونه با وحشتِ زندگی کنار می‌آییم؟

نیچه و تراژدی؛ چگونه با وحشتِ زندگی کنار می‌آییم؟

«هنر تراژیک» آفرینشی است که جنبه‌های دردناک و ویرانگر زندگی را به تصویر می‌کشد. نمونه‌ی کلاسیک آن، گونه‌ای از نمایش است به نام «تراژدی».

کد خبر : ۲۶۹۰۰۱
بازدید : ۱۷

فرادید| چنان‌که «تراژدی» در زندگی حقیقی ما را به هراس، اندوه و غم می‌کشاند، «هنر تراژیک» نیز همین عواطف ناگوار را در ما برمی‌انگیزد، اما برخلاف تراژدیِ واقعیت، در برابر «تراژدیِ هنری» احساسِ لذت هم می‌کنیم؛ لذتی زیباشناختی که در عین تلخی، نوعی شیرینی نهفته دارد. 

به گزارش فرادید، فیلسوفان این پدیده را «پارادوکس تراژدی» می‌نامند. این لذت تلخ از هنر تراژیک را «تأثیر تراژیک» می‌خوانند و اینکه به‌راستی چرا از چنین هنری لذت می‌بریم، مورد بحث است. 

این نوشتار درباره دیدگاه فیلسوف آلمانی، «فریدریش نیچه» (۱۹۰۰–۱۸۴۴) درباره‌ی چرایی لذت‌بردن ما از هنر تراژیک است. 

۱. واقعیت و هنر دیونوسوسی

نیچه در کتاب «زایش تراژدی» (۱۸۷۲) می‌گوید ما هنر تراژیک را دوست داریم چون به ما کمک می‌کند با «ترس و وحشتِ زندگی» کنار بیاییم؛ به‌ویژه با موضوعاتی مانند مرگ و رنج.  به‌گفته‌ی نیچه، هنر تراژیک این کار را با پیوند دادن ما با چیزی که او «دیونوسوسی» می‌نامد انجام می‌دهد؛ نیرویی جاودانه در دل طبیعت.  همان‌زمان که با این نیرو احساس یگانگی می‌کنیم، حس آرامش پیدا می‌کنیم؛ چون انگار جاودان هستیم و رنج را در مقیاسی بزرگ‌تر می‌بینیم. 

نیچه می‌گوید امر دیونوسوسی هم نوعی واقعیت است و هم نوعی هنر.  هنر دیونوسوسی موجب تجربه‌ی واقعیت دیونوسوسی می‌شود؛ نوعی احساس یگانگی بی‌حدومرز که ممکن است در تجربه‌های عمیق همچون رابطه‌ی جنسی یا شنیدن موسیقی پیش بیاید. نیچه این واقعیت را یک انرژی بی‌نظم و قدرتمند می‌داند که در همه‌چیز جریان دارد.  از آن‌جا که این انرژی را ابدی می‌بیند، معتقد است لحظاتی که «خودمان را از یاد می‌بریم» و احساس یکی‌بودن با زندگی دیونوسوسی داریم، حس نوعی جاودانگی به ما می‌دهد و موجب می‌شود از زاویه‌ی گسترده‌تری به رنج خود بنگریم. 

هنر دیونوسوسی چنین تجربه‌هایی را ایجاد می‌کند. از دید نیچه، موسیقی ناب‌ترین هنر دیونوسوسی است زیرا همچون سنگ یا مجسمه یک شیء محدود و فضایی نیست؛ موسیقی مرز ندارد و همین موجبی می‌شود که حس کنیم با نیروی بی‌مرز دیونوسوسی در تماسیم. 

۲. واقعیت و هنر آپولونی

دیونوسوسی نقطه‌ی مقابل «آپولونی» است؛ امر آپولونی نیز، هم یک نوع واقعیت است و هم نوعی هنر. واقعیت آپولونی دنیای روزمره‌ی ماست؛ دنیای چیزهای مشخص و محدود که با ذهن عادی و در زمان و مکان درک‌شان می‌کنیم (مانند انسان‌ها، اشیاء و…). هنر آپولونی نیز نمایش زیبا و آراسته‌ی همین واقعیت است (مانند نقاشی‌های طبیعت بی‌جان). 

نیچه هنر آپولونی را به رؤیا شبیه می‌داند، چون این هنر دنیای واقعی را زیباتر و خوشایندتر از آنچه هست نشان می‌دهد. 

برای نمونه، پرتره‌ها همواره چهره‌ها را زیباتر می‌سازند و نقص‌ها را حذف می‌کنند. از دید نیچه، این هنر نوعی «فریبِ زیبا» است. 

۳. هنر تراژیک

هنر تراژیک خوب، از نگاه نیچه، ترکیب درستی از آپولونی و دیونوسوسی است. این ترکیب به ما یادآوری می‌کند که ما موجوداتی فانی هستیم (آپولونی)، اما هم‌زمان حسی قوی‌تر از جاودانگی دیونوسوسی به ما می‌دهد. پس هنر تراژیک کمک می‌کند با مرگ و رنج کنار بیاییم. 

در تراژدی‌های کلاسیک، شخصیت‌های انسانی در موقعیت‌های سخت گرفتار می‌شوند. این قهرمان تراژدی ضعف و محدودیت انسان را نشان می‌دهد و ما با او هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم و این یادمان می‌دهد که ما هم رنج می‌کشیم و فانی هستیم. 

اما موسیقی که در تراژدی‌های یونانی همواره توسط گروه کُر اجرا می‌شد، ما را دچار نوعی سرمستی می‌کند و حس می‌کنیم با نیروی دیونوسوسی یگانه شده‌ایم. این تجربه به ما نوعی احساس جاودانگی می‌دهد که ترس ما از مرگ را آرام می‌کند. پس دیونوسوسی در برابر محدودیت و مرگِ آپولونی به ما آرامش می‌دهد. 

البته دیونوسوسی خودش هم ممکن است ترسناک باشد چون بی‌قالب و مهارنشدنی است، مانند دریایی توفانی. از سوی دیگر، دیونوسوسی نیرویی بی‌رحم و بی‌تفاوت نسبت به انسان است؛ بنابراین نزدیک شدن مستقیم به آن ممکن است خیلی ترسناک باشد. 

نیچه می‌گوید نبوغ تراژدی‌های کلاسیک این بود که اجازه می‌داد مردم با امر دیونوسوسی احساس یگانگی کنند، اما از راه شکل‌های آشنا و زیبا (آپولونی). این نمایش، جهانی آشنا (یعنی شخصیت‌ها، گفتگو و کنش نمایشی) را پیش می‌کشد تا ما را از مواجهه‌ی مستقیم با بی‌فرمی و آشوب دیونوسوسی محافظت کند. 

نیچه فکر می‌کند امر دیونوسوسی همه‌جا هست؛ یگانگی با آن دیدگاهی بزرگ و فراگیر به ما می‌دهد. از این دیدگاه، حتی رنج هم بخشی از کلی بزرگ‌تر به‌نظر می‌رسد و می‌تواند معنا داشته باشد. همان‌طور که ناهماهنگی در موسیقی می‌تواند موجب زیبایی بیشتر قطعه شود، رنج هم ممکن است موجب زیباتر شدن کلیت زندگی شود. در نتیجه، دید نظر نیچه ما هنر تراژیک را دوست داریم چون به ما آرامش می‌دهد و کمک می‌کند با واقعیت رنج‌بار زندگی کنار بیاییم. 

۴. جمع‌بندی

نیچه معتقد است زندگیِ دیونوسوسی به‌تنهایی خیلی ترسناک است: بی‌رحم، بی‌حدومرز و بی‌تفاوت. بنابراین ما برای اینکه بتوانیم با آن یگانه شویم، به زیبایی و فریب آپولونی نیاز داریم. 

اما پرسش اینست: وقتی بفهمیم این یک فریب زیباشناختی است، آیا هنوز برای‌مان آرامش‌بخش خواهد بود؟ از دید نیچه پاسخ «مثبت» است؛ همان‌طور که وقتی خواب می‌بینیم، حتی اگر بفهمیم رؤیاست، باز هم از آن لذت می‌بریم. به‌همین شکل، تراژدی می‌تواند همچنان الهام‌بخش و امیدوارکننده باشد، چون تصویری از امکان غلبه بر مرگ و رنج پیش چشم ما می‌گذارد.

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید