اگر کریستوفر نولان سراغ ژانر ترسناک برود چه میشود؟

کریستوفر نولان را بیشتر با فیلمهایی میشناسیم که مغز مخاطب را به چالش میکشند؛ آثاری که با زمان، حافظه، هویت، رویا و واقعیت بازی میکنند. نولان تا امروز به ژانر وحشت وارد نشده، اما همیشه این سؤال برای دوستداران سینما مطرح بوده: اگر روزی تصمیم بگیرد فیلم ترسناکی بسازد، نتیجهاش چطور خواهد بود؟
کریستوفر نولان را بیشتر با فیلمهایی میشناسیم که مغز مخاطب را به چالش میکشند؛ آثاری که با زمان، حافظه، هویت، رویا و واقعیت بازی میکنند. نولان تا امروز به ژانر وحشت وارد نشده، اما همیشه این سؤال برای دوستداران سینما مطرح بوده: اگر روزی تصمیم بگیرد فیلم ترسناکی بسازد، نتیجهاش چطور خواهد بود؟
آیا تجربه متفاوتی خلق میکند که قواعد ژانر وحشت را زیر و رو کند؟ یا آنقدر پیچیده میشود که بیشتر شبیه یک معمای ذهنی خواهد بود تا یک فیلم ترسناک کلاسیک؟ در این مقاله، با نگاهی فرضی و تحلیلی، به این ایدهی جذاب میپردازیم.
۱. ترس نولانی: ترس از درون، نه از بیرون
ترس در دنیای نولان احتمالاً آن ترسی نیست که با یک جامپاسکر یا هیولای تاریکی سراغمان بیاید. او دنبال ترسی عمیقتر است؛ ترسی که از ذهن خود شخصیتها نشأت میگیرد. بعنوان مثال ترس از فراموشی، گمکردن هویت، شککردن به واقعیت، یا حتی روبهروشدن با حقیقتی که تحملش را نداریم.
در فیلمی مثل Memento، اضطراب حاصل ندانستن گذشته است. در Inception، ترس از گمشدن در رویا. حالا تصور کنید در فیلم ترسناک نولانی، قهرمان داستان نداند که واقعاً زنده است یا مُرده، و هرچه جلوتر میرود، بیشتر مطمئن میشود که خودش عامل فاجعهای بزرگ بوده که حالا باید تاوانش را بدهد.
۲. ساختار روایی: ترسی که از آینده به گذشته میرسد
نولان استاد زمان است. برای او زمان یک مسیر مستقیم نیست، بلکه چیزی است که میتوان آن را پیچ و خم داد، یا حتی وارونه کرد. در فیلم ترسناک او هم احتمالاً با ساختاری پیچیده طرف میشویم: شاید داستانی که همزمان از آینده، گذشته و حال روایت میشود.
تصور کن شخصیتی داریم که هر بار از خواب بیدار میشود، بخشی از بدنش ناپدید شده. اما وقتی عقبتر میرویم، میفهمیم که در آینده کاری کرده که حالا دارد اثرش را در گذشته حس میکند. نولان با این فرم روایی میتواند ترسی خلق کند که نه از بیرون، بلکه از دل زمان بجوشد.
۳. شخصیتها: ترسناکترین دشمن، ذهن خودت است
قهرمانهای نولان معمولاً افرادی هستند که با گذشتهشان درگیرند. آدمهایی که درگیر فقدان، گناه، اشتباه یا وسواساند. اگر سراغ ژانر وحشت برود، احتمال دارد شخصیت اصلیاش نه قربانی یک قاتل زنجیرهای، بلکه قربانی ذهن خودش باشد.
شاید روانپزشکی باشد که در حال درمان یک کودک مبتلا به هذیان است، اما آرامآرام متوجه میشود که خودِ کودک در واقع نسخهای از ذهن خودش در کودکی است؛ و تمام چیزی که دیده، درمان خودش بوده نه دیگری. ترس، دقیقاً در همین لحظه اوج میگیرد؛ جایی که مرز بین واقعیت و ذهن فرو میریزد.
۴. تکنولوژی، فضا و ناشناختهها: عناصر نولانیِ وحشت
نولان علاقه زیادی به فضا، تکنولوژی و ناشناختهها دارد. او با Interstellar به اعماق فضا رفت و با Tenet مفاهیم فیزیکی را دراماتیزه کرد. حالا فرض کنیم فیلم ترسناکش در یک ایستگاه فضایی دورافتاده اتفاق بیفتد؛ جایی که اعضای تیم یکییکی ناپدید میشوند. اما این فقط ظاهر ماجراست. حقیقت این است که آنها اصلاً هیچوقت آنجا نبودهاند، بلکه ذهن یک بازمانده است که دارد با خودش حرف میزند.
اینجا نولان میتواند با ترکیب وحشت، فضا و مفاهیم ذهنی، تجربهای خلق کند که شبیه هیچ فیلم ترسناک دیگری نباشد.
۵. سبک بصری: ترس بدون تاریکی؟
در اکثر فیلمهای ترسناک، تاریکی نقش پر رنگی دارد. اما نولان علاقهای به تاریکی مصنوعی ندارد. او حتی در شب از نور طبیعی استفاده میکند. حال اگر تصمیم بگیرد فیلم ترسناکی بسازد، شاید برعکس همه، ترس را وسط روز و در روشنترین لحظهها نشان دهد.
مثلاً صحنهای را تصور کنید که در آفتاب ظهر، زنی در خیابانی خلوت راه میرود و سایهای ندارد. چیزی که در ابتدا توجهمان را جلب نمیکند، اما وقتی متوجه میشویم چه اتفاقی افتاده، آن وقت ترس واقعی شروع میشود. نولان از همین تضادها برای ساختن وحشت استفاده میکند.
۶. موسیقی: صداهایی از اعماق ذهن
نولان همیشه از موسیقی برای خلق تنش استفاده کرده است. همکاریاش با هانس زیمر در Inception و Dunkirk یا با لودویگ گورانسون در Tenet باعث خلق آثاری شده که صدا، نقش داستانگو را بازی میکند. در یک فیلم ترسناک، احتمالاً صدایی نخواهیم شنید که صرفاً ترسناک باشد.
بلکه صداهایی میشنویم که ذهنمان را به هم میریزند: مثلاً صدای ضربان قلب که با ریتمهای مختلف پخش میشود، یا موسیقیای که به جای اوج گرفتن، به تدریج محو میشود و ما را در خلا رها میکند. چیزی که بیشتر از فریاد، باعث اضطراب میشود.
۷. پایانبندی: امید یا رنج بیپایان؟
پایانها همیشه باز و چندلایه در فیلمهای نولان ثابت هستند. نولان هیچوقت جواب را جلوی مخاطب نمیگذارد. او دوست دارد ذهن بیننده را حتی بعد از پایان فیلم درگیر نگه دارد.
در فیلم ترسناک او هم بعید نیست که تا آخر فکر کنیم با یک قاتل یا هیولا طرفیم، اما در پایان متوجه شویم که تمام فیلم، خاطرهای مصنوعی بوده که در مغز فردی در حال مرگ بازسازی شده است. یا شاید بفهمیم که خودِ بیننده، ناخواسته بخشی از داستان شده! ترسِ واقعی اینجاست.
۸. نگاهی به الهامهای احتمالی نولان از دنیای وحشت
اگر نولان به ژانر وحشت علاقه نشان دهد، احتمال دارد به فیلمهایی همچون Rosemary’s Baby, The Shining, Jacob’s Ladder و حتی Under the Skin علاقه داشته باشد. فیلمهایی که وحشت را نه در ترس ظاهری، بلکه در لایههای پنهان روان و واقعیت ایجاد میکنند.
همچنین، نویسندگانی چون فیلیپ کی. دیک و هاوارد لاوکرافت میتوانند الهامبخش روایی برای او باشند. داستانهایی که واقعیت، هویت، و ادراک را زیر سؤال میبرند.
۹. مخاطب: واکنش مخاطبان به یک فیلم ترسناک نولانی
مخاطبان سینمای نولان به پیچیدگی و ذهندرگیری عادت دارند. اما آیا این مخاطبان با سبک ترسناک نولانی همراه میشدند؟ یا بالعکس، مخاطبان ژانر وحشت که معمولاً به دنبال هیجانهای سریعتر و ساختارهای سادهتری هستند، از مواجهه با فیلمی سنگین و فلسفی در ژانر وحشت سرخورده میشدند؟
احتمالاً فیلم ترسناک نولان مخاطبان ژانر وحشت را دو قطبی میکرد: عدهای آن را شاهکار میدانستند، و گروهی دیگر خستهکننده و بیروح.
آیا جهان آماده فیلم ترسناک نولان است؟
گر روزی نولان وارد ژانر ترسناک شود، احتمالاً یکی از متفاوتترین و عمیقترین آثار ژانر را خلق خواهد کرد. فیلمی که نه از ارواح بترساند، نه از خون و خشونت، بلکه از ذهن، از زمان، از پرسشهایی که پاسخ ندارند. او میتواند ژانر وحشت را از نو تعریف کند؛ همانطور که با Inception رویا را، و با Tenet زمان را از نو ساخت.
شاید فقط یک سؤال باقی بماند: آیا واقعاً آمادهایم تا با ترسی که نولان برایمان میسازد، روبهرو شویم؟
منبع: گیمفا