سفر در زمان؛ خاطرات میلسپو: ایرانی ها به من لقب «دکتر پول نیست» را دادند

سفر در زمان؛ خاطرات میلسپو: ایرانی ها به من لقب «دکتر پول نیست» را دادند

بی‌شک ایرانیان در دوران حضور دومین هیئت آمریکایی، آرزومند اصلاحات مالی، پیشرفت اقتصادی، و تحقق استقلال کشورشان بودند؛ هدفی که می‌توان آن را پیروی از الگوی غربی یا دقیق‌تر بگویم، دستیابی به خودگردانی حقیقی دانست. آنها به صراحت به نواقص خود و بی‌اعتمادی متقابل میان افراد در زمینه درستکاری و میهن‌پرستی اذعان می‌کردند.

کد خبر : ۲۵۵۷۳۱
بازدید : ۷۵

کتاب ماموریت آمریکایی‌ها در ایران اثر آرتور میلسپو ترجمۀ حسین ابوترابیان در سال ۱۳۵۶ است. آرتور میلسپو متولد مارس ۱۸۸۳ در روستایی در میشیگان، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی که در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۷ و ۱۹۴۲-۱۹۴۵ برای اصلاح مالیه به استخدام دولت ایران درآمد. او دانش آموخته (دکترای) دانشگاه جانز هاپکینز و (کارشناسی ارشد) دانشگاه ایلینوی بود.

76

هیئت دوم آمریکایی: آرزوها، چالش‌ها و فرجام کار

بی‌شک ایرانیان در دوران حضور دومین هیئت آمریکایی، آرزومند اصلاحات مالی، پیشرفت اقتصادی، و تحقق استقلال کشورشان بودند؛ هدفی که می‌توان آن را پیروی از الگوی غربی یا دقیق‌تر بگویم، دستیابی به خودگردانی حقیقی دانست. آنها به صراحت به نواقص خود و بی‌اعتمادی متقابل میان افراد در زمینه درستکاری و میهن‌پرستی اذعان می‌کردند.

در عین حال، بسیاری از سیاستمداران حرفه‌ای ایران، که اغلب آمریکایی‌های حاضر در ایران آنها را از طبقه زمین‌داران غایب در املاکشان می‌دانستند، همدلی بسیار ناچیزی با توده مردم داشتند و درک اندکی از ناراحتی و بی‌اعتباری ناشی از روند اصلاحات در میان مردم وجود داشت. آنان از فعالیت سیاسی فعالانه بی‌بهره بودند و تمایل نداشتند که سازماندهی مجدد کشور با منافع شخصی، احساسات افراد متنفذ و بازی‌های سیاسی گروه‌ها اصطکاک پیدا کند.

در رویارویی با تمایلات سازش‌کارانه و گریزناپذیر وزیران، ما از پشتیبانی گروهی از نمایندگان روشنفکر مجلس بهره‌مند بودیم؛ اشخاصی که خود را طرفدار انقلاب مشروطیت و مأموریت ناتمام شوستر می‌دانستند. همچنین، حمایت رضاخان را نیز داشتیم که بدون آن، به یقین انتقادات و مخالفت‌های ایرانیان هرگونه کار سازنده‌ای را ناممکن می‌ساخت و موقعیت ما را بی‌ثبات می‌کرد. شوروی‌ها از هیئت ما استقبال خوبی نکردند و در روزنامه‌های مسکو به ما حمله کردند، اما در داخل ایران مشکلی ایجاد نکردند.

نباید از این وضعیت نتیجه گرفت که ما از هرگونه دشواری و مخالفت در امان بودیم. در آغاز، با نوعی حرکت پنهانی رو‌به‌رو شدیم که هدف آن، محروم ساختن ما از هرگونه ابتکار و قرار دادن ما تحت اوامر دولت بود؛ به عبارت دیگر، می‌خواستند ما را به مشاورانی بی‌اختیار یا حداقل مدیرانی با مسئولیت محدود تبدیل کنند. بعدها، نقض مکرر قرارداد موجب شد که استعفایم را تسلیم کنم، که این اقدام مؤثر واقع شد. از همان ابتدای کار، ما با مخالفت مالکان، به ویژه اعیان و اشراف، رو‌به‌رو شدیم که سالیان دراز از پرداخت مالیات گریخته بودند. تصمیم به متمرکز ساختن درآمد‌ها و هزینه‌ها، ما را وارد مناقشه‌ای طولانی با وزارت پست و تلگراف کرد.

مدیران مالی آمریکایی ولایات اغلب با فرماندهان ارتش برخورد پیدا می‌کردند. در چنین مواردی، گاهی روابط خود من با رضاخان نیز تیره می‌شد. اقلام بودجه و جزئیات قوانین نیز موجب اختلاف با دولت و وزیران می‌گردید. روی هم رفته، ما در بستر پر قویی نخوابیده بودیم.

از آغاز تا پایان کار، ما اصول مالیه سالم و سازمان صحیح را مدنظر داشتیم. سازش در اصول و استثناء قائل شدن برای افراد را مؤدبانه رد می‌کردیم. حتی‌المقدور و بدون احساسات مخالف، اما با قدرت و بدون تبعیض به ارزیابی و وصول مالیات‌ها می‌پرداختیم. در پرداخت‌ها نیز قانون را با ادب و احترام، اما به‌طور دقیق و بدون تبعیض اجرا می‌کردیم. به همین دلیل، ایرانیان با لحنی دوستانه به من لقب «دکتر پول نیست» داده بودند، زیرا به‌طور یکنواخت و گاهی با تأکید «نه» می‌گفتیم.

نتایج فعالیت‌های اساسی ما به سرعت آشکار شد و در پایان دوره، اقدامات مقدماتی مهمی انجام گرفته بود. خانه ایرانیان از لحاظ مالی مرتب شده بود. ما ساختار کلی مالیه ایران را که به ده‌ها بخش تقسیم و در ده‌ها مکان پراکنده شده بود، سازماندهی مجدد کرده و ادغام نمودیم. درآمدها، هزینه‌ها و ترتیب حسابداری را متمرکز ساختیم. با سازماندهی بهتر و قوانین مالیاتی جدید، درآمد‌ها افزایش یافت. قوانین مذکور، وصول حق راهداری در جاده‌ها را که حمل و نقل کالا‌ها را به تأخیر می‌انداخت و موجب رنجش می‌شد، لغو کرد و نیز عوارض قرون وسطایی را که در جلو دروازه‌ها اخذ می‌شد و تجارت داخلی را محدود می‌کرد، حذف نمود.

 برای اداره خالصه جات (دهات و جنگل‌های متعلق به دولت)، سازمانی کارآمدتر، سودبخش‌تر و انسانی‌تر به وجود آوردیم. با توجه به اینکه ما مسئول جمع‌آوری و حمل گندم و توزیع آرد بین نیازمندان بودیم و با یکی از موارد مکرر کمبود غله در ایران رو‌به‌رو شدیم، توانستیم قحطی را برطرف کنیم. دولت با کمک ما بودجه‌اش را متعادل ساخت و شروع به پرداخت بدهی‌هایش کرد و پول برای عملی ساختن برنامه‌های عمرانی تهیه نمود.

هنگامی که نظم در امور مالی برقرار شد، توجه خود را معطوف به تجدید حمایت اقتصادی و تشویق بازرگانی کردیم. مجلس قانونی درباره اخذ مالیات اضافی از قند و شکر و چای تصویب کرد و با این کار، پول برای احداث راه‌آهن سراسری ایران تأمین شد. مهندسین آمریکایی که دولت به پیشنهاد من استخدام کرده بود، بررسی‌های لازم را انجام دادند و شروع به ساخت و ساز کردند. یک مهندس آمریکایی دیگر که به همین ترتیب استخدام شده بود، مدیریت احداث و نگهداری جاده‌ها را بر عهده گرفت.

یک کارشناس کشاورزی آمریکایی همزمان در اداره خالصه جات و وزارت کشاورزی تهران انجام وظیفه می‌کرد. چند آمریکایی نیز در بخش‌های مختلف خدمت می‌کردند. وزیران ایرانی با همکاری ما، مطالعاتی به منظور تجدید نظر در تعرفه‌ها، توسعه آبیاری، نوسازی صنعت قالیبافی و گسترش کشاورزی انجام دادند. قانونی در خصوص تأسیس بانک ملی ایران تهیه کردیم که مجلس آن را تصویب کرد. در میان این برنامه‌ها، نفت نیز وجود داشت. وزیر مختار ایران در واشینگتن با قدری دشواری توانست شرکت استاندارد اویل نیوجرسی را به امتیاز نفت شمال ایران علاقه‌مند سازد. ضمناً، شرکت سینکلر نیز درخواستی در همین زمینه تسلیم کرد و پس از مذاکرات طولانی با مقامات ایرانی و پس از ترتیباتی با روس‌ها، امتیازی کسب کرد که به تصویب مجلس رسید.

اوضاع اجتماعی نیز درخور توجه بود. هم ایرانیان و هم آمریکایی‌ها در نظر داشتند در آینده جلو کشت خشخاش را بگیرند و نهایتاً مصرف تریاک را که یک مصیبت ملی به شمار می‌رفت، ریشه‌کن سازند. از نظر مالی، دولت آمادگی داشت برنامه‌های درازمدت آموزشی و بهداشت عمومی را به موقع اجرا گذارد. در سال ۱۹۲۶، کلیه آثار مقدماتی پیشرفت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران پدیدار شده بود. اگر این تاریخ مصادف با غارت گسترده رضاشاه و ارتش او نشده بود، احتمال داشت اعتماد عمومی به دولت که لازمه وحدت ملی است، رفته‌رفته در میان مردم ایجاد شود. مسلماً اگر رضاخان وظیفه خود را به حفظ نظم محدود کرده بود و اگر یک هیئت درازمدت آمریکایی خزانه ایران را حفظ و ترقی کشور را هدایت کرده بود، ممکن بود ایران به تدریج شرایط لازم برای حکومت مستقل و ثبات دائمی را به دست آورد.

 اما در آن سال، رضاخان که از ارتش برای دخالت در انتخابات پارلمانی استفاده کرده بود، خودش را شاه نامید و کشور به دوران استبداد بازگشت، بی‌آنکه کوچکترین صدای اعتراضی از جانب اشخاص به‌اصطلاح خوبی بلند شود. در نتیجه بی‌جرأتی و آشفتگی فکری، یک فرصت طلایی برای حفظ آزادی در کشورشان از دست رفت. در سال ۱۹۲۷، رضاشاه پهلوی که دارای احساسات شدید بیگانه‌ستیزی و اعتماد بی‌جا نسبت به قابلیت خودش بود، هیئت ما را اخراج کرد. بدین سان، عمر دومین هیئت آمریکایی و دومین «نمایش درمانی» به پایان رسید.

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید