فیلم "چشم و گوش بسته"؛ ژانر ابتذال یا کمدی؟

ژانر کمدی بسیار محترم است و همیشه با اندیشه و انتقاد همراه بوده است. اجازه بدهید چند نمونه تاثیرگذار و با کیفیت را معرفی کنیم. فیلم «حضور» یا «بودن» (۱۹۷۹) به کارگردانی هال اشبی و بازی پیتر سلرز یک اثر استثنایی در کمدی سیاه است.
کد خبر :
۸۳۲۳۹
بازدید :
۲۸۳۲

فیلم «چشم و گوش بسته» به نویسندگی هما بذرافشان و کارگردانی فرزاد موتمن یک فاجعه در کپی کردن است؛ همچنین این فیلم آنچنان مبتذل است که فقط نباید به آن بپردازیم بلکه باید به واسطه آن کلیت سینمای ایران در سالهای اخیر را بررسی کنیم.
باید تاسف بخوریم که کارگردان باسواد و مطرحی، چون فرزاد موتمن چنین فیلم بیکیفیت و مبتذلی را با بازی امین حیایی، مانی حقیقی، بهرام افشاری و پوریا پورسرخ ساخته است. این فیلم آنچنان سخیف است که باید اعلام کنیم از فیلمفارسیهای۵۰ سال پیش نیز عقبتر است.
دیگر چیزی به نابودی سینمای ایران نمانده است. راستی چرا سینمای ایران به اینجا رسیده است؟! شاید ما هم با دیدن این آثار مبتذل شده باشیم.
دروغی به نام سلیقه غالب مخاطب
یک روز به دفتر آرش معیریان رفتم تا او را ملاقات کنم و از او پرسیدم که چرا فیلمهایی بیکیفیت مانند «شیر و عسل» (۱۳۸۸) میسازد و او هم در پاسخ گفت: «چون مردم دوست دارند». این ماجرا در همان سالهایی رخ داد که اصغر فرهادی فیلمهای «درباره الی...» و «جدایی نادر از سیمین» را ساخت که هر دو پر فروش بودند و یکی از آنها نیز اولین اسکار سینمای ایران را کسب کرد.
دروغی به نام سلیقه غالب مخاطب
یک روز به دفتر آرش معیریان رفتم تا او را ملاقات کنم و از او پرسیدم که چرا فیلمهایی بیکیفیت مانند «شیر و عسل» (۱۳۸۸) میسازد و او هم در پاسخ گفت: «چون مردم دوست دارند». این ماجرا در همان سالهایی رخ داد که اصغر فرهادی فیلمهای «درباره الی...» و «جدایی نادر از سیمین» را ساخت که هر دو پر فروش بودند و یکی از آنها نیز اولین اسکار سینمای ایران را کسب کرد.
کارگردانان مبتذل و بیهنر ایرانی همواره برای ساخت آثار سخیف خود بهانه مخاطب و عوام را میآورند ولی این گزاره غلط و گمراهکننده است. سینمای ایران در دست عدهای بنجلساز افتاده است و سلیقه خود را آنقدر تبلیغ کردند و مدیران سینمایی و شبکه رانتی پخش فیلم نیز آنچنان آب به این آسیاب ریختند که اکنون با این وضعیت هولناک و ضد فرهنگی مواجه هستیم. باید اعلام کنیم وضعیت قرمز شده و میزان ابتذال فراتر از حد تصور است.
یک بار مصاحبهای با فرزاد موتمن داشتم که میگفت: اگر فیلم هنری خوب بسازید با مشکل پخش و اکران و فروش روبرو میشوید و باید چند وقت یک بار فیلمهای مبتذل بسازید تا کمی فروش کند و گروههایی خاص آن را تبلیغ کنند تا کار شما ادامه پیدا کند وگرنه باید از بیکاری خودکشی کنید.
من به فرزاد موتمن حق میدهم، چون عاشق سینماست و نمیخواهد این شغل را از دست بدهد. شاید روابط تولید فیلم در ایران به این مسیر رفته که فرد باسوادی، چون موتمن باید در این ابتذال غرق بشود.
او قبلا هم فیلمی، چون «پوپک و مش ماشاالله» (۱۳۸۸) ساخت که اتفاقا فروش خیلی خوبی داشت، اما سخیف و پوچ بود و باز هم امین حیایی مرد شماره یک فیلمهای مبتذل در آن بازی میکرد. سینمای ایران در دوران احمدینژاد به این سمت سوق داده شد و بازیگرانی، چون امین حیایی و پوریا پورسرخ نمادهای آن سینمای بیکیفیت، مبتذل و بیمعنا هستند.
مشکل اینجاست که این بازیگران در صداوسیما نیز تبلیغ میشوند و جوایز فراوانی هم به آنها میدهند. انسان هاج و واج میماند که مگر در این مملکت هنرمند و بازیگر کاربلد و متخصص نداریم؟! مگر میشود یک بازیگر تنها چند تیپ بیمزه را در فیلمهایش تکرار کند ولی هر سال چندین و چند فیلم روی پرده سینما داشته باشد؟ این اتفاق در دوران فیلمفارسیها هم رخ نمیداد زیرا اگر یک بازیگر ضرر سنگین میداد به سرعت جایش را به بازیگری تازه نفس میداد.
واقعیتش را بخواهید مات و مبهوت ماندهام که چرا یک کارگردان باید از پوریا پورسرخ در فیلم خود استفاده کند؟ باور کنید اگر مانند عباس کیارستمی یک چوب خشک را در آب بیندازید و از آن فیلم بگیرید جذابتر و زیباتر خواهد شد. مانی حقیقی در فیلم «چشم و گوش بسته» چه نقشی دارد؟ او چرا انقدر نابلد و بیمزه و بد است؟
اگر او را حذف کنیم آیا فیلمنامه دچار مشکل میشود؟ چرا یک کارگردان با سواد سینمای ایران باید این فیلمنامه پر از سوراخ و کپیشده را برای ساخت فیلم انتخاب کند؟! پاسخ این سوالها میتواند شرایط اکنون سینمای ایران را ترسیم کند.
ژانر کمدی در برابر ژانر ابتذال
شوربختانه باید تاکید کنیم در سینمای ایران به جای زیرژانرهای گوناگون کمدی و فارس دارای «ژانر ابتذال» هستیم که سینمای ایران را تسخیر کرده است. این فیلمها خودشان را به شکل ژانرهای کمدی، درام اجتماعی و ملودرام رمانتیک در میآورند ولی در نهایت عناصر اصلی ابتذال تکرار میشود و کاملا سخیف هستند.
ژانر کمدی در برابر ژانر ابتذال
شوربختانه باید تاکید کنیم در سینمای ایران به جای زیرژانرهای گوناگون کمدی و فارس دارای «ژانر ابتذال» هستیم که سینمای ایران را تسخیر کرده است. این فیلمها خودشان را به شکل ژانرهای کمدی، درام اجتماعی و ملودرام رمانتیک در میآورند ولی در نهایت عناصر اصلی ابتذال تکرار میشود و کاملا سخیف هستند.
ژانر کمدی بسیار محترم است و همیشه با اندیشه و انتقاد همراه بوده است. اجازه بدهید چند نمونه تاثیرگذار و با کیفیت را معرفی کنیم. فیلم «حضور» یا «بودن» (۱۹۷۹) به کارگردانی هال اشبی و بازی پیتر سلرز یک اثر استثنایی در کمدی سیاه است.
شاهد یک کمدی اشتباهات هستیم که از کتاب یرژی کوشینسکی اقتباس شده است. باغبانی کاملا خنگ و سادهلوح برای اولینبار از خانه بیرون میرود ولی او را با حکیمی نهاناندیش اشتباه میگیرند و حتی بر کاخ ریاستجمهوری نیز تاثیر میگذارد. کیفیت بازی پیتر سلرز را با امین حیایی مقایسه کنید تا مثل من دچار تنفر از ژانر ابتذال در سینمای ایران بشوید. فیلم «نمایش ترومن» (۱۹۹۸) به کارگردانی پیتر ویر و بازی جیم کری و اد هریس را ببینید.
در این فیلم شاهد جهانی دروغین هستیم که زندگی انسانی مظلوم را بدون اینکه بداند چه خبر است ویران کردهاند. او را تبدیل به مهمترین ستاره سرگرمیساز رسانههای جهان سرمایهداری کردهاند ولی خودش خبر ندارد. نویسنده به خوبی به تلویزیون و فساد حاکم بر جامعه فستفودی و کالاییشده امریکایی انتقاد میکند.
متفکران و فیلسوفان فراوانی هم درباره این فیلم نوشتهاند. فیلم «توتسی» (۱۹۸۲) به کارگردانی سیدنی پولاک و بازی داستین هافمن به دروغ و نقشبازی کردن در زندگی روزمره میپردازد. بازیگر مردی که نمیتواند نقشی موثر در تئاتر و تلویزیون پیدا کند تلاش میکند تا با تقلب و پوشیدن لباس زنان نقش یک زن را بگیرد و البته که موفق میشود.
مشکل از آنجا شروع میشود که عاشق بازیگر زن مقابلش میشود و اتفاقا پدر آن بازیگر نیز عاشق او میشود. این فیلمنامه فوقالعاده قدرتمند و فکورانه در کتابهای فیلمنامهنویسی به عنوان الگویی از ژانر خندهآور فارس مثال زده میشود. فیلم «روز موشخرما» (۱۹۹۳) به کارگردانی هارولد رامیس و بازی بیل مری نیز یک شاهکار به تمام معناست.
این فیلم به زندگی یک مجری تلویزیون میپردازد که دچار ملال و پوچی شده است ولی به یک باره متوجه میشود که زندگیاش در یک روز خاص گیر کرده است. او هر وقت از خواب بیدار میشود به روز بعدی نمیرود بلکه همان روز قبلی تکرار میشود.
فیلسوفی مثل کیت انسل پیرسون در کتاب «چگونه نیچه بخوانیم» به فیلم «روز موشخرما» پرداخته است و میگوید نظریه «بازگشت جاودان همان» را در این کار به خوبی شاهد هستیم؛ یعنی اگر زندگی شما مدام تکرار شود آیا ارزش زیستن دارد یا نه؟ آیا در تکرار مکررات گرفتار شدهایم یا خیر؟
در سینمای ایران هم فیلمهای باکیفیتی، چون «آقای هالو» (۱۳۴۹) و «اجارهنشینها» (۱۳۶۶) به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شده است که از هر نظر قابل تامل و تحلیل و بررسی هستند. این آثار پر فروش هم بودند مثلا «اجارهنشینها» پر فروشترین فیلم سال سینمای ایران شد و جزو برترین آثار تاریخ سینمای ایران است.
اکنون باید از خودمان سوال کنیم چرا دیگر فیلمهای کمدی با کیفیت ساخته نمیشود؟ چرا تا چشم کار میکند فیلمهای مبتذل و بیکیفیت با حضور بازیگران افتضاح و بیهنر میبینیم؟!
۰