داستان کوتاه بخوانید

داستان کوتاه بخوانید

کشیش می‌خواند «نسلی می‌رود و نسلی می‌آید؛ اما زمین تا ابد می‌ماند. خورشید برمی‌آید و خورشید فرو می‌رود و همه‌ رود‌ها می‌گریزند، شرقِ غرب.

کد خبر : ۵۸۳۰۶
بازدید : ۱۶۵۳
فرادید | گاهی برای خواندن کتاب‌های قطور و طولانی وقت کافی ندارید و دوست دارید در این وقت محدود کتاب خوب بخوانید برای شما چند پیشنهاد داریم. این کتاب‌های کم حجم با داستان‌های کوتاه می‌تواند نیاز شما به کتابخوانی را تا حد زیادی برطرف کند.

۱. شرق غرب
شامل ۷ داستان کوتاه است:
مقدنیه
شرقِ غرب
خریدن لنین
نامه
عکسی با یوکی
دزدان صلیب
افق شب

پشت جلد کتاب می‌خوانید:
داستان‌هایی از این مجموعه هم از اکنون بلغارستان سخن می‌گویند، از آن‌هایی که به دنبال زندگی بهتر به غرب رفته‌اند. اما این کتاب تاریخ نیست، کتابی است که تاریخ را از لابه‌لای زندگی افراد روایت می‌کند و داستان‌هایش در نهایت تصویری یکپارچه از گذشته و اکنون بلغارستان به ما می‌دهد. تصویری که برای خواننده‌ فارسی‌زبان بسیار آشناست. میروسلاو پنکوف جوان در این کتاب با نثری غنی و روایتی دل‌نشین، شخصیت‌هایی فراموش‌نشدنی خلق کرده است تا روایت‌گر تاریخ و آدم‌هایش باشند.
داستان کوتاه بخوانید
داستان‌های این کتاب کمی تکان‌دهنده با طنزی تلخ و روایتی غریب، ولی در عین حال جذاب و آشنا هستند.نویسنده این کتاب میروسلاو پنکوف شخصیت‌هایی زنده و فراموش نشدنی خلق کرده شخصیت‌هایی که با یک نشان برجسته، با یک ژست و یا یک حرف، کاملا قابل لمس و تصور هستند، به خصوص پیرمرد‌هایی که در اکثر داستان‌ها وجود دارند.
بیشتر بخوانید: در ویترین‌ها چه خبر است
نثر این قصه‌ها بر اساس نوشته‌های بلوک شرقی است، به این شکل که گاهی طنز، گاهی پوچ و در عین حال فضایی تلخ و غمگین دارند. شخصیت‌های کتاب مسیر‌های تراژدیکی را طی می‌کنند و همان زمان که مخاطب حتی فکرش را نمی‌کند ترکشان می‌کنند که این درست در سخت‌ترین زمان‌ها اتفاق می‌افتد، و معمولا خواننده را با نفسی حبس شده و قلبی شکسته تنها می‌گذارد.کتاب نثر قوی‌ای دارد. روایت آن دلنشین است و ترجمه محمد حسین واقف ظرافت‌های خاص متن را به خوبی به فارسی برگردانده است.

از متن کتاب:
کشیش می‌خواند «نسلی می‌رود و نسلی می‌آید؛ اما زمین تا ابد می‌ماند. خورشید برمی‌آید و خورشید فرو می‌رود و همه‌ رود‌ها می‌گریزند، شرقِ غرب. آنچه بوده چیزی است که خواهد بود و آنچه شده چیزی است که خواهد شد. هیچ چیز زیر آفتاب تازه نیست.»پدربزرگم کنار تابوت نشست و دستان مرده‌ی مادربزرگ را گرفت. فکر نمی‌کنم آن روز واقعا باران باریده باشد، اما در خاطراتم باد و ابر و باران می‌بینم؛ باران سرد بی‌صدایی که وقتی عزیزِ دلی را از دست می‌دهی می‌بارد.

یادت هست نوه جان؟ قصه‌ای رو که برات تعریف کردم درباره‌ اینکه با پونزده مرد دیگه، دو زن حامله و یه بز گرسنه تو یه خندق زندگی کردم و مستاصل و گرسنه بودم و بالاخره شجاعتش رو پیدا کردم که به روستا برم یادت هست؟ خب، مستاصل و گرسنه نبودم. دست کم نه به لحاظ جسمی. صرفا دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم. مرد‌ها تو ورق بازی تقلب می‌کردن. زن‌ها خاله‌زنکی می‌کردن.
بز تو گالش‌هام می‌رید. سه سال بعد به همون جا تو جنگل رفتم. می‌خواستم حالا با چشم‌های آزادم دوباره خندق رو ببینم. بیست قدم از بلوط کجی که نشونه‌مون بود رفتم، ورودی خندق رو پیدا کردم و از نردبون پایین رفتم. اون‌ها هنوز اونجا بودن، همه‌شون، مومیایی. هیچ کس بهشون نگفته بود که جنگ تموم شده. هیچ کس بهشون نگفته بود که می‌تونن برن. اون‌ها خودشون شجاعت بیرون رفتن نداشتن و این‌طوری از گشنگی مرده بودن. حال گهی داشتم. کندم و کندم و همه‌شون رو خام کردم. به خودم گفتم این چه دنیاییه که بز‌ها و آدم‌ها برای هیچ و پوچ تو خندق‌ها می‌میرن؟ و بنابراین طوری زندگی کردم که انگار آرمان‌ها واقعا اهمیتی داشتن؛ و دست آخر اهمیتی هم داشتن.

کتاب را انتشارات روزنه منتشر کرده است.

۲. متولد شده با یک دندان
مجموعه داستانى به قلم جوزف بویدن، نویسنده کانادایى که معضلات و مشکلات زندگىِ سرخپوستان از موضوعات اصلى کتاب اوست. نخستین کتاب بویدن که در ٢٠٠١ چاپ و منتشر شد، شامل سیزده داستان کوتاه است که در چهار بخش مجزا شده است:

شرق، کار
جنوب، آوار
غرب، فرار
شمال، خانه

داستان کوتاه بخوانید
شاید بتوان گفت متولد شده با یک دندان به نوعی جغرافیاى زندگى امروزىِ مردمان سرخپوست است. سرخ پوستان مردمانی هستند که پیشینه غنی فرهنگی دارند، اما این روز‌ها در شرایط سختی بین سفیدپوستان زندگی می‌کنند.آن‌ها از هر سمت که بروند خود را در محاصره سیم خاردارهاىِ فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى‌اى مى‌بینند که سفیدپوستان بر پیکره زندگى شان فرو کرده‌اند. از طرفى مجموعه داستان‌های این کتاب طرحِ زیربنایىِ رمان‌هاى بعدى بویدن را فراهم کرده است. خلق بسیارى از شخصیت‌هایى که پس از این اثر در رمان‌هاى دیگر بویدن نقش آفرینى کردند، در زمینه همین داستان‌هاى کوتاه اتفاق افتاده است.

از جمله کتاب‌های جوزف بویدن:
از میان صنوبر‌های سیاه
جاده سه روزه
چانی ونجک
اورندا

بویدن را می‌توان فریاد مردم سرخ نامید. او قصد دارد با نوشته‌هایش آثار مخربِ هجومِ سفیدپوستان به مرز‌ها و سرزمین‌هاى پدرى‌اش را به جهان نشان دهد. جبری که با آن زمین‌ها، رودخانه‌ها، حیوانات و بسیارى چیز‌های دیگر را از مردمی که زندگیشان در پیوند عمیق با طبیعت بوده، گرفته است. این کار شاید تنها بخشى از سیاستِ غلط و سلطه جویانه مردم سفید در مواجهه با سرخپوستان باشد.
کتاب را محمد جوادی ترجمه و انتشارات کتابسراى تندیس منتشر کرده است.
از متن کتاب:
سفیدپوست‌ها هدیه‌هاى زیادى به سرخپوست‌ها دادند. هاکى، برق، خانه‌هاى پیش ساخته، خودروهاى برف پیما، کفش‌هاى دو، وانت‌هاى پیکاپ، سنگفرش و اردوگاه.سرخپوست‌ها هم در مقابل به سفیدپوست‌ها هدیه‌هایى دادند. لاکراس، موهاى بلند، ذرت و چپق صلح. اسامى براى تیم‌هاى بیسبال حرفه‌اى. زمین‌هاى بسیار.هدایایى هستند که هیچ وقت درباره‌شان صحبت نمى‌شود و ما بیشتر از همه حسشان مى‌کنیم.


۳. کجا ممکن است پیدایش کنم
مجموعه داستانی از هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی است. او از نویسنده‌های معروف جهان است که جوایز متعددی دریافت کرده و کتاب‌هایش به زبان‌های مختلف ترجمه شده. موراکامی در ایران طرفداران زیادی دارد. کتاب‌های او به شکلی است که خواننده را رها نمی‌کند، داستان‌هایی که در عین سادگی و عمیق بودن مخاطب را با دغدغه شخصیت‌ها درگیر می‌کند.

پشت جلد کتاب:
یک شاعر در بیست و یک سالگی می‌میرد، یک انقلابی یا یک ستاره‌ی راک در بیست‌وچهارسالگی. اما بعد از گذشتن از آن سن، فکر می‌کنی همه چیز روبه‌راه است. فکر می‌کنی توانسته‌ای از «منحنی مرگ انسان» بگذری و از تونل بیرون بیایی. حالا در یک بزرگراه شش بانده مستقیم به سوی مقصد خود در سفر هستی. چه بخواهی باشی، چه نخواهی. موهایت را کوتاه می‌کنی؛ هر روز صبح صورتت را اصلاح می‌کنی، دیگر یک شاعر نیستی، یا یک انقلابی و یا یک ستاره‌ی راک. در باجه‌های تلفن از مستی بیهوش نمی‌شوی یا صدای «دورز» را ساعت چهار صبح بلند نمی‌کنی. در عوض، از شرکت دوستت بیمه عمر می‌خری، در بار هتل‌ها می‌نوشی و صورت‌حساب‌های دندان‌پزشکی را برای خدمات درمانی نگه‌می‌داری. این کار‌ها در بیست و هشت سالگی طبیعی است. اما دقیقا آن وقت بود که کشتار غیرمنتظره در زندگی ما شروع شد.
داستان کوتاه بخوانید
قهرمان داستان‌های موراکامی افرادی ساده، منزوی و کم حرف‌اند. نکته مهم در مورد این ادم‌ها این است که حتی در سکوت هم شما را درگیر ماجراجویی می‌کنند و تا زمانی که همراه با خیالات و افکار آن‌ها به دنبال آرامش ذهنی‌شان نروید، آرام نمی‌شوید.کجا ممکن است پیدایش کنم شامل ۵ داستان کوتاه از موراکامی است که شباهت داستان‌هایش به کامو و کارور بسیار زیاد است. داستان‌های این کتاب به انتخاب و ترجمه بزرگمهر شرف‌الدین بوده، که با مهارت و ظرافت آدم‌های داستان را در ذهن تصویر می‌کند.

داستان‌های کتاب ساده و باور پذیر هستند، اما درک آن‌ها به این سادگی نیست. به طور مثال در داستان بی‌خوابی خواننده با زنی خانه‌دار و ساده مواجه است. زنی که در پیچش افکار خود فرو رفته و ممکن است بعد از خواندن داستان این سوال پیش بیاید که خواب، زن را در حصار گرفته و یا زن، خواب را.

مجموعه داستان‌های کتاب:

فاجعه معدن در نیویورک: مرد از خاطرات خود و دوستانش میگوید.
کجا ممکن است پیدایش کنم: داستان درباره مردی است که یک روز صبح به خانه مادرش می‌رود و ناپدید می‌شود و همسر او به دنبالش است.
سگ کوچولوی آن زن در زمین: مردی برای تعطیلات به هتل میرود و با زن جوانی آشنا می‌شود.
راه دیگری برای مردن: درباره دامپزشکی که در محل اطراق خود با مردان نظامی درگیر می‌شود.
خواب: درباره‌ی زن خانه‌داری است که با بی‌خوابی مواجه می‌شود.

از داستان خواب:
من، سی ساله‌ام. وقتی سی ساله می‌شوی، می‌فهمی دنیا به آخر نرسیده. من بطور خاص از پیرشدن خوشم نمی‌آید؛ اما هرچه سن می‌گذرد، بعضی امور هم آسان‌تر می‌شود. مهم این است که چطور با آن برخورد کنی. اما یک چیز را خوب می‌دانم: اگر یک زن سی ساله بدنش را دوست داشته باشد و مصمم باشد آن را آنطور که شایسته است نگه دارد، باید حسابی تلاش کند. من این را از مادرم یاد گرفتم. او قبلا زنی لاغر و دوست‌داشتنی بود، اما دیگر نیست. نمی‌خواهم من هم به سرنوشت او دچار شوم.

به‌هرحال، به کاناپه بازگشتم و کتاب را باز کردم. چند سال از آخرین باری که این‌گونه با خیال راحت نشسته بودم و کتاب خوانده بودم، گذشته بود؟ درست است. من معمولا در نیم ساعت یا یک ساعت بعدازظهر‌های تنهایی‌ام کتاب در دست می‌گیرم. اما نمی‌شود اسم آن را کتاب خواندن گذاشت. همیشه غرق در فکر‌های دیگر می‌شوم - پسرم، خرید منزل، این‌که فریزر باید تعمیر شود، این‌که در عروسی فلان آشنا چه لباسی باید بپوشم، عمل معده‌ پدرم در ماه گذشته. این قبیل چیز‌ها به درون ذهن من نفوذ می‌کنند، بزرگ می‌شوند و در میلیون‌ها جهت پراکنده می‌گردند. بعد از مدتی متوجه می‌شوم که تنها چیزی که پیش رفته، زمان است و من حتی یک صفحه هم ورق نزده‌ام.

این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.

۴. داستان‌های ماشین تحریر
جالب بودن این کتاب به خاطر نویسنده آن است. تام هنکس هنرپیشه، فیلمنامه‌نویس و کارگردان شناخته شده و محبوب آمریکایى، نوشته‌هایش را در نیویورک تایمز و مجله نیویورکر منتشر مى کرد. داستان‌های ماشین تحریر (٢٠١٧) نخستین کتاب اوست. در این مجموعه با هفده داستان با ساختار‌ها و موضوعات مختلف رو به رو می‌شویم.

او در فیلم‌هایی مشهور همچون فارست گامپ، آپولو ۱۳، نجات سرباز رایان، مسیر سبز، دورافتاده، رمز داوینچی و کاپیتان فیلیپس ایفای نقش کرده است. تام هنکس تجربه کارگردانی، فیلم‌نامه نویسی و صداپیشگی هم دارد. او جوایز متعددی دریافت کرده است که از جمله آن‌ها می‌توان به جایزه اسکار، گلدن گلوب، جایزه انجمن بازیگران فیلم و جایزه انتخاب مردمی اشاره کرد.
بیشتر بخوانید: سنگ نبشته‌ای بر گور یک جاسوس
داستان‌های این کتاب:
سه هفته‌ خسته‌کننده
شب کریسمس ۱۹۵۳
سفر رایگان به شهر نور
شهر ما امروز با هنک فیست؛ فیل در اتاق چاپ
به مریخ خوش آمدید
یک ماه در خیابان گرین
اَلِن بِین به‌اضافه‌ی چهار
شهر ما امروز با هنک فیست؛ رها در سیب بزرگ
کی کیه؟
یک آخر هفته‌ی خاص
این‌ها مکاشفه‌های قلب من‌اند
شر ما امروز با هنک فیست؛ بازگشت از سفر به گذشته
گذشته برای ما مهم است
پیش ما بمانید
برو کاستاس را ببین
شهر ما امروز با هنک فیست؛ اِوانجلیستای شما، اِسپرانزا
استیووانگ بی‌نظیر است

علاقه‌ى شخصى هنکس به ماشین باعث شده تا این. سیله نوشتاری قدیمی و نوستالژیک، نقشى کم و زیاد در اکثر داستان‌ها داشته باشد. روایت‌هاى کتاب بى‌شباهت به کلکسیون ماشین تحریرِشخصی هنکس نیست؛ مجموعه‌اى در انواع مدل‌ها، رنگ‌ها، متعلق به سال‌هاى قدیم با جدید. همان طورکه در ترکیب‌بندى داستان‌ها هم مى‌توان به ظرافت، رد جوهرِ ماشین تحریر را پیدا کرد.

دو مولفه زمان و مکان به شدت در داستان‌ها خود نمایی می‌کنند. هنکس به گذشته می‌رود، به سال‌هاى امنِ دهه‌هاى میانى و فضایى گرم و صمیمى را در آن پیدا می‌کند. این فضا براى خواننده ایرانى از طریقِ فیلم‌هاى دهه‌هاى پیشینِ امریکا قابل لمس است. خانه‌هایى با کاغذ دیوارى‌هاى گرم و شلوغ، خیابان‌هاى عریض و خلوت، خانه‌اى سرشار از آرامش.
داستان کوتاه بخوانید
اما مکان، شاید براى خواننده فارسى زبان تا حدى غریب باشد. هنکس با به کارگیرى مکان‌ها سعى کرده حسى را در مخاطب بیدار کند، و این تنها با همخوانى فرهنگى ممکن می‌شود. اما فقدان این حس نتوانسته به همراهی خواننده و نویسنده لطمه بزند. با پایان یافتن هر داستان حسرتى به دلِ خواننده مى‌ماند مثل حسرتِ ماندن در کنار شخصیت‌ها و لمس دنیایى که نویسنده ما را با آن آشنا کرده است.
کتاب را محمد جوادی ترجمه و انتشارات افق منتشر کرده است.

از متن کتاب:
کنى قبلا در زندگى واقعى این اتفاق را ندیده بود؛ مردى گونه زنى را ببوسد. پدرش هیچ وقت نامادرش را نبوسیده بود؛ فقط به این دلیل که میخواست از اتاق بیرون برود. بوسیدن گونه، کارى بود که مرد‌ها و زن‌ها در تلویزیون مى‌کردند.
اولین پرواز کِنى با هواپیما شگفت انگیزترین رویداد زندگى‌اش بود. احساس مى‌کرد سرش از هوا پر شده و نفسش کم مى‌آید. خورشید از همیشه درخشان تو بود و کِنى خوشحال از اینکه عینک آفتابى زده.
ماشین تحریر به تمیزکارى اساسى و روغن کارى نیاز داشت که انتظار مى‌رفت بیست و پنج دلارى آب بخورد، اما او به معمایى بزرگ‌تر فکر کرد، معماى پیشروى همه کسانى که در هزاره سوم، ماشین تحریر مى‌خرند؛ به چه درد مى‌خورد؟ نوشتن نشانى روى پاکت‌هاى نامه. مى‌توانست بدون ترس از بایگانى ایمیل، پیام‌هاى توهین آمیز به نامزد سابقش بفرستد، مثل «هى کله پوک، اشتباهى احمقانه کردى!»
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید