5 نقل قول کلیدی از ژان پل سارتر؛ چرا «مجبوریم» که «آزاد» باشیم؟

5 نقل قول کلیدی از ژان پل سارتر؛ چرا «مجبوریم» که «آزاد» باشیم؟

ژان پل سارتر شاید یکی از مشهورترین صادرات فرانسه در قرن بیستم باشد! فیلسوفی که نامش با مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم گره خورده و اندیشه‌ها و نقل‌قول‌هایش دربارۀ زندگی و احوالات شخصی انسان جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ معاصر پیدا کرده‌اند.

کد خبر : ۱۹۷۵۷۳
بازدید : ۷۶۵

فرادید| سارتر یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم است که با نقل قول‌های تأمل‌برانگیزش اثر عمیقی بر تفکر معاصر درباره «انسان بودن» گذاشته است. برخی از مفاهیم کلیدی که آموزه‌های او را پر کرده‌اند برای تک‌تک انسان‌ها در همۀ مراحل زندگی دارای اهمیت هستند: از آزادی و اضطراب گرفته تا مسئولیت شخصی.

به گزارش فرادید؛ اصل و اساس فلسفه سارتر این است که هیچ «ماهیت» یا «چیستی» از پیش تعیین‌شده‌ای وجود انسان را تعریف نمی‌کند، بلکه ما قدرت زیادی برای شکل دادن به هویت‌های خود از طریق انتخاب‌ها و اعمالمان داریم؛ این ایده‌ای است که ما را به سوی پذیرفتن مسئولیت زندگی‌مان و اندیشیدن به هر کدام از انتخاب‌هایمان سوق می‌دهد.

نقل‌قول‌های معروف زیادی از سارتر وجود دارد که می‌توان بر اساس آن‌ها طرحی ساده و کلی از اندیشه او را بیان کرد. در اینجا برخی از معروف‌ترین نقل‌قول‌های او را تا حد ممکن شرح خواهیم داد.

۱. وجود بر ماهیت مقدم است

یکی از معروف‌ترین نقل قول‌های ژان پل سارتر این است: «وجود بر ماهیت مقدم است». این نقل قول خلاصه‌ای از یک ایده کلیدی در فلسفه اگزیستانسیالیسم است. برای درک اینکه سارتر از این جمله چه می‌خواست بگوید، باید به معانی این کلمات نگاهی بیندازیم.

در سیستم‌های فلسفی سنتی، گفته می‌شد که افراد دارای «ماهیت» یا طبیعتی هستند که قبل از اینکه وجود داشته باشند، به آن‌ها تعلق می‌گیرد. این ماهیت به هر فرد هدف و هویتی در زندگی می‌دهد. به عبارت دیگر خود «انسان بودن» نوعی طبیعت خاص است که اقتضائات خاصی را به دنبال دارد. اما سارتر این ایده را به‌طور مستقیم به چالش می‌کشد و می‌گوید که برای انسان، «وجود» قبل از هر ماهیت یا طبیعت مفروضی می‌آید.

2

سارتر و سیمون دوبوآر در دیدار چه‌گوارا

او می‌گوید انسان‌ها بدون ویژگی‌های از پیش تعیین شده یا طبیعت‌های ثابت وارد جهان می‌شوند. آن‌ها به‌طور کامل آزاد و مسئول ساختن هویت و اهداف خود از طریق انتخاب‌ها و اعمال خود هستند. به تعبیر دیگر، از نظر سارتر هر انسانی تنها از طریق انتخاب‌ها و اعمالی که در طول زندگی‌اش انجام می‌دهد تعریف می‌شود و نه بر اساس یک ماهیت کلی به نام «انسان».

برای مثال دو نفر به نام‌های جان و مری را تصور کنید. جان در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا می‌آید و از همان لحظه ورود به جهان، همه فرصت‌ها را برایش فراهم می‌کنند. از سوی دیگر، مری زندگی‌اش را در فقر آغاز می‌کند و در طول زندگی‌اش با بسیاری از دشواری‌ها روبرو می‌شود.

بر اساس یک دیدگاه سنتی ممکن است بگویید «جان ثروت و موفقیت را به عنوان بخشی از وجودش دارد» در حالی که «وجود مری با سختی و دشواری همراه خواهد بود». با این حال، طبق نظر سارتر هر دوی آن‌ها آزاد هستند تا هویت‌های خود را فراتر از نقاط شروع خود شکل دهند.

شاید پسر ثروتمند هر چیزی را که پس‌زمینه‌ی ممتازش به او ارائه می‌دهد رد کند و کنار بگذارد؛ شاید او به‌طور کامل خود را به تعقیب عدالت اجتماعی اختصاص دهد و شاید بخواهد زندگی کاملا زاهدانه و پر از ریاضتی را انتخاب کند. از سوی دیگر شاید مری از سال‌های سخت اولیه‌اش به‌عنوان انگیزه‌ای برای بهبود شرایط خود استفاده کند. خلاصه اینکه چیزی به عنوان سرنوشت از پیش تعیین شده برای هیچ یک از آن‌ها وجود ندارد؛ هرچقدر هم که شرایط اولیه آن‌ها با هم متفاوت باشد، در نهایت، تنها انتخاب‌ها و اعمال آن‌هاست که زندگی‌شان را خواهد ساخت.

۲. دیگری جهنم است

نقل قول «دیگری جهنم است»، یک جنبه کلیدی از فلسفه سارتر درباره روابط بین انسان‌ها و اضطراب وجودی را به تصویر می‌کشد. برای درک معنای آن، باید مفهوم او از «بین‌الاذهانی بودن» را بررسی کنیم؛ یعنی اینکه احساس ما نسبت به خودمان تا حد زیادی بر اساس نگاهی که دیگران به ما دارند تعریف می‌شود.

سارتر معتقد بود که در هر برخورد با دیگران، آن‌ها ما را به «اشیاء» تبدیل می‌کنند؛ یعنی آن‌ها ما را درک و قضاوت می‌کنند و آزادی ما را از طریق انتظارات و نظراتشان محدود می‌کنند.

آگاهی ما از نحوه دید دیگران نسبت به خودمان باعث می‌شود که اغلب رفتار خود را تغییر دهیم تا انتظارات آن‌ها را برآورده کنیم؛ این چیزی است که سارتر به آن «تظاهر» می‌گوید.

بودن با دیگران ما را ناآرام می‌کند زیرا به ما یادآوری می‌کند که وجود ما به تعریف آن‌ها از ما بستگی دارد.

3

ما به مدیریت تصویر خود مشغول می‌شویم و از رد یا نارضایتی «آن‌ها» می‌ترسیم. به این ترتیب، حضور دیگران می‌تواند مانند یک نوع زندان احساس شود که به نظر می‌رسد آزادی واقعی ما را محدود می‌کند. این معنی «جهنم» بودن دیگران است.

برای نشان دادن این نکته، از یک مثال ساده استفاده می‌کنیم: در مهمانی‌ها، قراردادهای نانوشتۀ اجتماعی افراد را مجبور می‌کنند برخلاف خود واقعی‌شان رفتار کنند؛ نقاب به چهره بزنند یا تظاهر کنند به علاقه داشتن به چیزهایی که واقعا علاقه‌ای به آن‌ها ندارند؛ تنها از ترس قضاوت یا طرد شدن توسط اطرافیانشان.

اما طبق نظر سارتر در حالی که برخوردهای اجتماعی محدودیت‌هایی را بر ما اعمال می‌کنند، آن‌ها فرصت‌هایی برای بیان واقعی خود و ارتباط با جان‌های هم‌فکر که ارزش‌ها و ایده‌آل‌های مشابهی دارند را نیز ارائه می‌دهند. ارتباطات واقعی می‌توانند تنهاییِ وجودی را کاهش دهند و زندگی را غنی‌تر کنند.

۳. من «محکوم» به «آزادی» هستم

آیا تا به حال به مفهوم عمیق آزادی فکر کرده‌اید؟ ژان پل سارتر یکی از فیلسوفانی این ایده را به طور عمیق بررسی کرده است. یکی از معروف‌ترین جملات او این است: «من محکوم به آزادی هستم»؛ این عبارت به‌طور خلاصه برخی از بینش‌های عمیق درباره وجود انسانی را بیان می‌کند.

طبق نظر سارتر، ما کاملا آزاد به دنیا می‌آییم اما این آزادی گاهی بیش از اینکه خوشایند باشد، دشوار و آزاردهنده است؛ چرا؟ چون آزاد بودن به معنی مسئولیت داشتن است و شاید همه آدم‌ها نتوانند بار بزرگ مسئولیت زندگی را به دوش بکشند. به همین خاطر است که خیلی از آدم‌ها ترجیح می‌دهند آزادی خودشان را فراموش کنند یا طوری زندگی کنند که انگار مجبور هستند همین‌گونه زندگی کنند.

برخلاف اشیاء یا حیواناتی که با یک طبیعت ثابت و مسیر از پیش تعیین‌شده به وجود می‌آیند، انسان‌ها با آزادی کامل بر سرنوشت خود وارد صحنه زندگی می‌شوند. عبارت «محکوم به آزادی» دو نکته را نشان می‌دهد: اولاً اینکه ممکن است پذیرش آزادی کاری سخت و مسئولیتی اضطراب‌برانگیز باشد و ثانیاً اینکه هیچ گریزی از این آزادی وجود ندارد. ما هرچقدر هم که بخواهیم از آزادی خودمان غفلت کنیم یا آن را نادیده بگیریم باز هم نمی‌توانیم از قلاب تصمیم‌گیری و پذیرفتن مسئولیت برای اعمالمان فرار کنیم.

4

برای مثال، به یک هنرمند جوان فکر کنید که می‌خواهد تصمیم بگیرد که آیا به هنر مورد علاقه‌اش بپردازد یا چیزی پایدارتر از نظر مالی مثل یک کار اداری را انتخاب کند.

هر گزینه‌ای که او انتخاب کند بر شخصیت او به عنوان یک فرد تأثیر خواهد گذاشت و به نوعی او را تعریف خواهد کرد. ممکن است او احساس کند که جامعه دارد او را به یک سمت خاص سوق می‌دهد (تظاهر به مجبور بودن) اما واقعیت این است که در نهایت این تنها و تنها به تصمیم خود او بستگی دارد.

سارتر معتقد است که حتی اگر افراد سعی کنند از تصمیم‌گیری خودداری کنند و آن‌ها را به دیگران بسپارند، همچنان تصمیم‌گیری کرده‌اند: انتخاب نکردن، خودش یک انتخاب است.

۴. انسان هیچ نیست مگر آنچه از خود می‌سازد

شما سازنده‌ی وجود خود هستید؛ این کلمات سارتر خلاصه‌ای از یک ایده کلیدی در فلسفه او هستند. این نقل قول دوباره باور سارتر به قدرت انسانی را بیان می‌کند: این ایده که افراد از طریق انتخاب‌ها و اعمال خود هویت‌های خود را شکل می‌دهند.

سارتر ایده‌ی یک طبیعت انسانی ذاتی یا ماهیت از پیش تعیین‌شده را رد می‌کند. او پیشنهاد می‌کند که انسان‌ها با آزادی فردی برای انتخاب ارزش‌ها، باورها و اعمال تعریف می‌شوند. نیروهای خارجی یا انتظارات اجتماعی ما را محدود نمی‌کنند، بلکه ما قدرت خلق هویت خود را از طریق تصمیم‌گیری‌هایمان داریم.

به کسی فکر کنید که با یک تصمیم دشوار روبرو است: آیا باید یک شغل معتبر را که با ایده‌های جامعه درباره موفقیت هم‌خوانی دارد دنبال کند یا بر حسب علاقه‌اش به چیزی کمتر مرسوم ولی شخصاً معنادار بپردازد؟

طبق نظر سارتر، انتخاب او نشان می‌دهد که واقعاً چه کسی است و این به شکل‌دهی هویت او کمک می‌کند.

این نقل قول به این معناست که انتخاب‌های ما، ما را نه تنها از نظر آنچه از زندگی می‌خواهیم بلکه همچنین در رابطه با دیگران و جامعه به‌طور کلی تعریف می‌کنند. هر روز، صدها تصمیم‌گیری به شکل‌گیری هر فرد منحصربه‌فرد کمک می‌کند.

برای مثال، کسی را در نظر بگیرید که همواره مهربانی و همدلی را در برخورد با دیگران انتخاب می‌کند: با گذشت زمان، او به عنوان کسی که دلسوز است شناخته می‌شود. این هم به شکل‌گیری خود او و هم نحوه دید دیگران از او کمک می‌کند.

در طرف مقابل، کسی را تصور کنید که همواره خودخواهانه عمل می‌کند: به زودی به نظر می‌رسد که خودخواهی برای او یک ویژگی ذاتی است.

۵. آزادی آن کاری است که شما در قبال آنچه در قبال شما انجام شده انجام می‌دهید

فلسفه سارتر با ایده آزادی آکنده شده و این نقل قول خلاصه‌ی دیدگاه او را بیان می‌کند. آزادی واقعی در چگونگی «پاسخ» ما به وضعیتی که در آن قرار داریم نهفته است.

سارتر قبول داشت که انسان‌ها توسط شرایط خاصی احاطه شده‌اند که می‌تواند فرصت‌ها و انتخاب‌های بیشتر یا کمتری برای آن‌ها فراهم کند، اما او استدلال می‌کرد که هر کس در نهایت همیشه یک انتخاب اساسی یا آزادی بنیادین دارد.

شخصی را در نظر بگیرید که با سختی‌های زیادی روبرو بوده است. او ممکن است با خشونت یا تبعیض مواجه شده باشد که جامعه اغلب آن‌ها را به عنوان عوامل محدودکننده می‌بیند. آزادی واقعی به معنای وانمود نکردن به وجود این محدودیت‌ها نیست؛ بلکه به معنای استفاده از قدرت خود برای فراتر رفتن از آن‌ها است. آزادی یعنی ما همیشه می‌توانیم به شکل‌های متفاوتی به شرایط اطرافمان واکنش نشان بدهیم.

نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. او به دلیل فعالیت‌هایش علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی ۲۷ سال در زندان بود و در طول اسارتش رنج زیادی کشید. اما او هرگز نقش «قربانی» را نپذیرفت؛ بلکه زندان را به عنوان فرصتی برای تأمل و رشد در نظر گرفت؛ پس حتی در زندان هم انسان به لحاظ وجودی و بنیادین «آزاد» است؛ آزاد است که درباره هویت و شرایط خودش تصمیم بگیرد.

به‌طور خلاصه، این نقل قول سارتر ما را به چالش می‌کشد تا قدرت خود را حتی در مواجهه با شرایط چالش‌برانگیز یا محدودیت‌های اجتماعی بشناسیم؛ او به ما یادآوری می‌کند که پاسخ‌ها و اقدامات ما تحت کنترل ما هستند، هر چند که شرایط خارجی بسیار محدودکننده باشند.

۸
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید