بازمانده نسلکشی روآندا: هویتم را نشان بده!
به مناسبت برگزاری سالگرد این واقعه در کشور، آزوالد و سایر مردان و زنان جوانی که شرایط او را دارند — وقتی پیدا شدند تنها بودند و آنقدر کم سن که تا قبل از آن واقعه چیزی از زندگی شان به خاطر نمیآورند —جمعیتی را ورانداز میکنند، به امید آن که یکی از اعضای خانواده شان به جای دفن شدن در کنار ۸۰۰ هزار توتسی و هوتوی معتدل که توسط هوتوهای افراطی سلاخی شدند، در میان نجات یافتگان ایستاده باشند.
کد خبر :
۶۸۹۹۸
بازدید :
۲۱۹۵
فرادید | یک ربع قرن از اتفاق نسل کشی در روآندا میگذرد و بعضی ایتام هنوز امیدوار، اما مستاصل به دنبال هر سرنخی هستند که آنها را به گذشتهی گم شده شان وصل کند.
آزوالد یکی از بازماندگان این واقعه است. تنها چیزی که از گذشته به یادش مانده همان لحظهای است که زنی او را از میان کوهی از اجساد، در حالیکه تلاش میکرد از پستان زنی مرده شیر بمکد، بیرون کشید.
آزوالد یکی از بازماندگان این واقعه است. تنها چیزی که از گذشته به یادش مانده همان لحظهای است که زنی او را از میان کوهی از اجساد، در حالیکه تلاش میکرد از پستان زنی مرده شیر بمکد، بیرون کشید.
یابندگان او میگویند احتمالا در آن زمان آزوالد دو یا سه ماهه بوده است؛ اما هیچ کس مطمئن نیست.
آن چه که با اطمینان میتوان از آن حرف زد آن است که او یکی از هزاران کودکی است که نام، تاریخ تولد، و تاریخ سرزمین شان، طی ۱۰۰ روز خشونت و وحشیگری که ۲۵ سال پیش در روز ۷ آوریل آغاز شد، از آنها دزدیده شد.
به مناسبت برگزاری سالگرد این واقعه در کشور، آزوالد و سایر مردان و زنان جوانی که شرایط او را دارند - وقتی پیدایشان کردند تنها بودند و آنقدر کم سن بودند که تا قبل از آن واقعه چیزی از زندگی شان به خاطر نمی آورند -جمعیتی را ورانداز میکنند، به امید آن که یکی از اعضای خانواده شان به جای دفن شدن در کنار ۸۰۰ هزار توتسی و هوتوی معتدل که توسط هوتوهای افراطی سلاخی شدند، در میان نجات یافتگان ایستاده باشند.
آزوالد میگوید: «۵۰ درصد احتمال میدهم که والدینم مرده باشند و ۵۰ درصد فکر میکنم که هنوز زنده اند.»
برای خیلیها این حد از امیدواری آن هم بعد از ۲۵ سال جای شگفتی دارد.
آزوالد در میان حدودا ۹۵ هزار کودکی است که احتمال میرود در نتیجهی نسل کشی یتیم شده باشند. نسل کشی چند ساعت بعد از سقوط هواپیمای حامل رئیس جمهور وقت روآندا «جووینال هابیاریمانا» که همهی سرنشینان آن کشته شدند، آغاز شد.
گمگشته
زن هوتو، به نام جوزفین، که آزوالد را پیدا کرد، شوهر خود را در نسل کشی از دست داده است. او توسط افراطیها و به دلیل کمک به توتسیها کشته شد. علاوه بر آن، سربازهای Interhamwe-یک گروه شبه نظامی که بسیاری از کشتارها توسط آنها انجام شد-به او تجاوز کردند و او را با ویروس اچ آی وی آلوده کردند.
علی رغم همهی این مصیبتها، او آزوالد و سایر کودکانی که شبیه او بودند را در کنار خود جمع کرد و مانند فرزندان خودش آنها را بزرگ کرد.
اما هر چه آزوالد بزرگتر میشد، بیشتر احساس میکرد که یک گمشده در زندگی خود دارد.
او به BBC World میگوید: «سایر بچهها را با پدرانشان میدیدم و شروع کردم به فکر کردن دربارهی والدین خودم.»
تلاش برای فهمیدن هویت وقتی جاهای بسیار کمی برای جستجو وجود داشته باشد، کاری ناممکن است.
اما هر چه آزوالد بزرگتر میشد، بیشتر احساس میکرد که یک گمشده در زندگی خود دارد.
او به BBC World میگوید: «سایر بچهها را با پدرانشان میدیدم و شروع کردم به فکر کردن دربارهی والدین خودم.»
تلاش برای فهمیدن هویت وقتی جاهای بسیار کمی برای جستجو وجود داشته باشد، کاری ناممکن است.
ژان پیر، برای پیدا کردن والدین خود در خیابان راه میرود و به چهرهها خیره میشود.
ژان پیر، که گمان میکند ۲۶ ساله باشد، میگوید: «هر وقت کسی را شبیه خودم میبینم، احساس میکنم یک خویشاوند است.»
او باور دارد که این روش بالاخره به ثمر خواهد رسید. او اخیرا زنی را دیده که فکر میکند شبیه خودش است و به او نزدیک شده تا اطلاعات بیشتری دربارهی او به دست آورد.
این زن هم یکی از برادرانش و نوزاد پسری که میتواند هم سن ژان پیر باشد، در نسلی کشی از دست داده است.
ژان پیر برای ملاقات با مادر سر از پا نمیشناخت.
پشتیبان یکدیگر
ژان پیر میگوید: «وقتی مامان آزالیا را دیدم او مرا لمس کرد. قبل از آن که خودش را معرفی کند، احساس کردم که او مادرم است.»
این دو نفر، علی رغم این که هنوز مطمئن نیستند نسبتی با هم داشته باشند، در روز چندین نوبت با هم تماس میگیرند و از حال و روز هم با خبر میشوند. انجام آزمایش دی انای به دلیل گرانی در دسترس نیست.
حالا اگر حتی مادر واقعی اش نباشد مگر چه اتفاقی میافتد. هر چه باشد او ۲۵ سال بدون مادر زنده مانده است.
آزوالد و ژان پیر، به همراه دوست دیگرشان، ابراهیم، احساس کردند که باید کاری انجام دهند؛ بنابراین یک گروه برای حمایت از ایتام راه اندازی کردند.
ابراهیم هم مانند دو دوست دیگرش نمیداند دقیقا چند ساله اش است، اما او هم حدس میزند ۲۵ ساله باشد.
او حتی نام والدین خود را نمیداند-این مسئله هر بار که میخواهد یک فرم اداری را پر کند به یادش میآید.
برخلاف آزوالد و ژان پیر، او باور ندارد که والدینش هنوز زنده باشند، زیرا میگوید وقتی سربازان جبههی میهنی روآندا او را در نزدیکی محلی که اکنون به موزهی یابود نسل کشی تبدیل شده است، پیدا کردند، او دچار سوء تغذیهی شدید بوده است.
اما از طرفی، او در جمع سه نفری شان، تنها فردی بود که چند سال پیش احتمال میرفت خانواده اش پیدا شده باشد. او به دیدار خانوادهای دعوت شد که به دنبال پسری در سن و سال او میگشتند.
اما این دیدار قلب او را شکست.
«به محل یادبود نسل کشی رفتم و با دو دسته از بازماندگان دیدار کردم، اما آنها اطلاعاتی به من ندادند. هر یک از آنها میگفتند که من شبیه فردی هستم که از خانواده شان کشته شده است، اما در واقع هیچ اطلاعاتی از خانواده ام نداشتند.»
ابراهیم هنوز امیدش را از دست نداده، اما اکنون نگرانیهای بیشتری دارد. او شغلی ندارد و رویای تحصیلات بالاتر هنوز برایش در هالهای از غبار است. او احساس ناامیدی، و انزوا میکند. احساسی که دو دوست دیگرش هم در آن شریک اند.
ژان پیر میگوید: «هیچ پشتیبانی نداریم که برای پیشرفتمان از ما حمایت کند. هیچ ابزاری برای بهبود زندگی مان نداریم.»
آنها همدیگر را دارند، و از طریق جمعیتی که با عنوان «امید به داشتن خانوادهای در آینده»، تجربیات خود را با دیگران به اشتراک میگذارند.
از آزوالد میپرسیم، اگر روزی خانوادهی واقعی اش پیدا شود، جوزفین، زنی که او را پیدا کرد و بزرگ کرد و به وجودش میبالد، چه احساسی خواهد داشت؟
او لبخند میزند و می گوید: «احساس رضایت».
نسل کشی روآندا یکی از وحشتناکترین رویدادهای قرن گذشته بود. در روز هفتم آوریل سال ۱۹۹۴، کشور کوچک روآندا در آفریقای مرکزی شاهد نسل کشی و سلاخی انسانها بود.
به دستور وزرای دولت، هوتوها که اکثریت جمعیت را تشکیل میدادند به اقلیت توتسی حمله کردند و ۸۰۰ هزار مرد، زن و کودک طی ۱۰۰ روز قتل عام شدند.
در حدود ۷۵ درصد از جمعیت توتسی که جایی برای فرار نداشتند، توسط همسایگان و دوستان پیشین خود تا سر حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
حدود ۳۰ هزار هوتو که نمیخواستند دستشان به خون آلوده شود و در این نسل کشی مشارکت نکردند نیز به دست جمعیت هوتوی افراطی قتل عام شدند.
منبع: BBC
مترجم فرادید: عاطفه رضوان نیا
۰