صعود ۴ دانشگاه ایران به رتبه تأثیرگذارهای جهان

آخرین دادههای منتشرشده از نظامهای معتبر رتبهبندی بینالمللی نشان میدهد که دانشگاه تهران برای نخستین بار موفق شده است جایگاه خود را در هر پنج ارزیابی معتبر جهانی، تثبیت کند و در بخشهایی مانند توسعه پایدار نیز وارد فهرست دانشگاههای مرجع شده است. دانشگاه صنعتی شریف در همه نظامها حضوری پیوسته، ولی با نوسانات میان جدولهای مختلف داشته است.
در عصر رقابتهای بیامان و پرشتاب آکادمیک، جهانیشدن آموزش عالی دیگر نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی انکارناپذیر برای دانشگاههای سراسر جهان است. اما برای بسیاری از دانشگاههای غیرغربی، از جمله مراکز علمی ایران، عبور از گردنه تند و پرپیچ جهانیشدن، همچنان دشوار و مملو از چالشهایی چندبعدی است؛ چالشهایی که نهفقط به کمّیت تولید دانش، بلکه به کیفیت، اثرگذاری، پیوندهای بینالمللی و میزان همسویی با ارزشهای جهانی مانند توسعه پایدار گره خورده است. در سالهای اخیر، دانشگاههای مطرح ایران با امید و تلاش جدیتری پا به میدان رقابت بینالمللی نهادهاند و ردپای خود را در نظامهای سختگیرانه رتبهبندی جهان به جای گذاشتهاند.
اما عبور از مرزهای ملی، به منظور کسب جایگاهی پایدار و معنادار در جدولهای معتبر جهانی مانند QS و TIMES، آغازی است بر نبردی نابرابر؛ نبردی که در آن قواعد بازی را دیگران مینویسند، اما امید به پیشرفت، برای دانشگاههای ایرانی همچنان زنده است. این گزارش، روایتی است از فرازوفرود دانشگاههای ایران در چشمانداز جهانیشدن آکادمیک، تأملی در چرایی و چگونگی ارتقای جایگاه آنها در شاخصهای بینالمللی و نگاهی به ضرورت سازگاری با موج جدیدی که توسعه پایدار را به سنگ محک اصلی آینده دانشگاهها بدل کرده است.
جدیدترین آمارها چه میگویند؟
آخرین دادههای منتشرشده از نظامهای معتبر رتبهبندی بینالمللی نشان میدهد که دانشگاه تهران برای نخستین بار موفق شده است جایگاه خود را در هر پنج ارزیابی معتبر جهانی، تثبیت کند و در بخشهایی مانند توسعه پایدار نیز وارد فهرست دانشگاههای مرجع شده است. دانشگاه صنعتی شریف در همه نظامها حضوری پیوسته، ولی با نوسانات میان جدولهای مختلف داشته است. نکته درخور توجه آنکه چهار دانشگاه اصلی کشور امسال در رتبههای 400 تا 500 جهان در نظام QS قرار گرفته و حضور خود را در رده دانشگاههای تأثیرگذار از نظر توسعه پایدار نیز تثبیت کردهاند. با وجود افزایش کمّی دانشگاههای حاضر در این رتبهبندیها، فاصله کیفی با دانشگاههای برتر جهان و منطقه، هنوز محسوس است و نشان میدهد که مسیر جهانیشدن آموزش عالی در ایران، هرچند شتاب گرفته، اما همچنان دشوار و پرچالش است.
صعود آرام و محتاطانه
در سالهای اخیر، حضور دانشگاههای ایرانی در رتبهبندیهای بینالمللی، از مسیر آرام اما پیوستهای عبور کرده است. اگرچه اولین نامها در جدولهای جهانی، بیشتر دانشگاه تهران و صنعتی شریف بودند، اما حالا نامهای بیشتری را در جدولها میبینیم. دادههای پنج سال گذشته نشان میدهد که مثلا دانشگاه تهران و صنعتی شریف که در سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ هنوز در میانههای جمع ۴۰۰ دانشگاه برتر جهان قرار داشتند، امسال هر دو توانستهاند به جایگاههای بهتری برسند و حالا به ترتیب در رتبه ۳۲۲ و ۳۷۵ جدول QS ایستادهاند. این تغییرات همیشه صعودی نبوده و نوسانهایی هم در برخی سالها دیده میشود؛ اما کلیت روند، بیانگر یک مسیر تدریجی به سمت بهبود است.
دانشگاههای دیگری مانند صنعتی امیرکبیر و علم و صنعت و همینطور دانشگاههایی مثل شهید بهشتی، فردوسی مشهد و صنعتی اصفهان نیز در سالهای اخیر به جمع دانشگاههای مطرح ایران افزوده شدهاند و امروز حضورشان در جمع هزار دانشگاه ممتاز جهان، به یک روند پایدار تبدیل شده است. این گسترش تا حد زیادی به دلیل توجه جدیتر به انتشار علمی، افزایش فعالیتهای پژوهشی و فشار برای ثبت بینالمللی مقالات در دانشگاههای ایرانی بوده است.
با این حال، هنوز تا رسیدن به بالاترین سکوهای دانشگاهی جهان فاصله زیادی باقی مانده است؛ بهویژه در حوزههایی مانند اعتبار بینالمللی، وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان یا جذب استادان و دانشجویان خارجی. مسائل ساختاری آموزش عالی در ایران، محدودیتهای ناشی از بودجه، تحریم یا مانعهای زبانی هم در این مسیر تأثیر مهمی داشتهاند. البته همین که تعداد دانشگاههای ایرانی در جدولهای معتبر هر سال رو به افزایش است و رتبههای بهتری به دست میآید، نشان میدهد این سیستم دانشگاهی با همه چالشها، هنوز با انگیزه و تلاش رو به جلو حرکت میکند.
این وضعیت، تصویر روشنتری از جایگاه دانشگاههای ایرانی در قلب رقابتهای آموزش عالی جهان به دست میدهد؛ تصویری که هر سال نهفقط برندهها و بازندهها را، بلکه چالشها و امیدها، و تلاش بیوقفه جامعه دانشگاهی کشور را جلوی چشم میگذارد.
از شهرت علمی تا اثربخشی اجتماعی
درک جایگاه دانشگاههای ایران در نظامهای معتبر رتبهبندی جهانی، بدون توجه به معیارها و شاخصهایی که این نظامها براساس آنها امتیازدهی میکنند، ممکن نیست. هریک از رتبهبندیهای بینالمللی، ساختار و فلسفه خاص خود را دارد و همین تفاوتها گاه منجر به اختلاف چشمگیر در رتبه یک دانشگاه در جدولهای مختلف میشود.
در نظام QS World University Rankings، که این سالها پرمخاطبترین و تأثیرگذارترین رتبهبندی در ایران و بسیاری از کشورهای جهان است، شاخصها در هشت دسته اصلی تعریف شدهاند: شهرت علمی (۳۰ درصد)، شهرت کارفرمایی (۱۵ درصد)، نسبت استاد به دانشجو (۱۰ درصد)، استناد به هر عضو هیئتعلمی (۲۰ درصد)، نسبت استادان بینالمللی و نسبت دانشجویان بینالمللی (هرکدام پنج درصد)، نتایج شغلی فارغالتحصیلان (پنج درصد) و شبکه همکاریهای پژوهشی بینالمللی (پنج درصد) از معیارهای رتبهبندی این نظام است. واضح است که بیشترین وزن را «شهرت علمی» و «اثرگذاری پژوهشی» دارند و البته سهم شاخصهای مرتبط با بینالمللیسازی و اشتغال در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است.
نظام تایمز (Times Higher Education)، تمرکز ویژهای بر آموزش، پژوهش، استنادات، درآمد صنعتی و چشمانداز بینالمللی دارد و در مجموع پارامتری مانند همکاریهای خارجی و منابع مالی بخش صنعتی را جدیتر پیگیری میکند. در مقابل، رتبهبندی شانگهای (ARWU) تقریبا به طور کامل پژوهشمحور است و تعداد مقالات، جوایز علمی و استنادهای جهانی سهم اصلی را ایفا میکنند. همین تفاوت فلسفی گاهی باعث میشود یک دانشگاه ایرانی در جدول QS یا تایمز جایگاه خیلی بهتری داشته باشد تا در شانگهای، چراکه دانشگاههای ایرانی بیشتر در شاخصهای کمّی پژوهشی قویتر شدهاند تا در وجهه بینالمللی یا اثربخشی اجتماعی.
نبرد برای برتری علمی
بررسی موقعیت دانشگاههای ایرانی در رتبهبندیهای جهانی، هنگامی معنا پیدا میکند که این نتایج را در کنار عملکرد کشورهای منطقه و جهان قرار دهیم. دادههای اخیر نشان میدهد که ایران در یک دهه گذشته در بیشتر جداول بینالمللی جزء کشورهای با بیشترین رشد کمّی در تعداد دانشگاه حاضر و برخی شاخصهای پژوهشی قرار گرفته است، اما اگر نقطه تمرکز را از تعداد به کیفیت، شهرت بینالمللی و اثربخشی اجتماعی ببریم، تصویر متفاوتی به دست میآید.
برای مثال در جدیدترین رتبهبند QS، دانشگاه تهران با رتبه ۳۲۲ جهان و دانشگاه صنعتی شریف با رتبه ۳۷۵ در صدر دانشگاههای ایران ایستادهاند. این اعداد برای مقایسه، درباره منطقه چند نکته را نمایان میکند:
در ترکیه، دانشگاه کوش با رتبه ۳۵۸، دانشگاه بیلکنت در رتبه ۵۹۵ و دانشگاه بوقازایچی در بازه ۷۵۱–۸۰۰ قرار دارند. عربستان سعودی، بهویژه با سرمایهگذاری سنگین در دهه اخیر، جهش کمسابقهای داشته است: دانشگاه ملک عبدالعزیز اکنون در مقام ۳۰ جهان و دانشگاه علم و صنعت ملک فهد در رتبه ۱۰۸ قرار گرفتهاند. قطر و امارات هم دانشگاههایی دارند که در سالهای اخیر به جمع ۵۰۰ دانشگاه برتر جهان راه یافتهاند.
این مقایسه نشان میدهد دانشگاههای ایرانی در جمع برترینهای منطقه (حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ جهان) حضور دارند و همچنان وابسته به داشتههای قدیمی و اثرگذاری مقالات پژوهشیاند. اما در حوزه جذب استادان بینالمللی، امکانات آزمایشگاهی، شبکههای همکاری علمی و بودجه پژوهشی با چالشهای درخورتوجهی روبهرو هستند که رقابت را، بهویژه با عربستان و کشورهای جنوب خلیج فارس دشوارتر کرده است. کشورهای یادشده، با حمایت مالی گسترده و ایجاد ارتباطات جهانی، توانستهاند حضور پایدارتری در میان صد دانشگاه برتر داشته باشند.
با این حال، آنچه دانشگاههای ایرانی را متمایز میکند، اتکای آنها به پتانسیل نیروی انسانی، پشتوانه تاریخی و گسترش سریع پژوهشهای علمی است. کشورهایی مانند مصر و هند نیز بهسرعت در حال نزدیکشدن به رده ایران هستند و رقابت منطقهای بیشتر بر سر کیفیت، کارآفرینی و توسعه پایدار شکل گرفته است تا صرفا شمار مقالات و حضور اسمی در رتبهبندیها.
عصر جدید توسعه پایدار
در سالهای اخیر موج گستردهای در آموزش عالی جهانی شکل گرفته که دانشگاهها را با سنجههایی فراتر از دستاوردهای صرفا پژوهشی و آموزشی میسنجد. این موج، توسعه پایدار را به نقطه کانونی ارزیابی عملکرد دانشگاهها وارد کرده است؛ معیاری که نهتنها پژوهشهای زیستمحیطی، بلکه اثربخشی اجتماعی، برابری، حکمرانی سالم و تأثیر واقعی دانشگاه بر اجتماع و محیط اطرافش را اساس امتیازدهی قرار میدهد.
مؤسسه QS در رتبهبندی Sustainability Rankings و تایمز در Impact Rankings، همزمان با موج جهانی تلاش برای تحقق اهداف توسعه پایدار سازمان ملل، ارزیابی دانشگاهها را وارد عصر جدیدی کردهاند. این رتبهبندیها علاوه بر شاخصهای پژوهش و وجهه علمی، به اندازه و کیفیت اقدامات مربوط به محیط زیست، تنوع و عدالت اجتماعی، رفاه دانشگاهیان، بدنه مدیریتی شفاف و مشارکت دانشگاهها در حل مسائل واقعی جامعه بها میدهند.
در QS Sustainability سال 2024، 12 دانشگاه ایرانی در جمع بیش از هزارو 600 دانشگاه برتر دنیا قرار گرفتهاند. دانشگاه تهران توانسته عنوان نخست ایران را در این عرصه کسب کند و در بازه ۶۰۱ تا ۶۵۰ جهانی قرار گیرد. صنعتی شریف و امیرکبیر نیز در جایگاه ۷۰۱ تا ۷۵۰ ایستادهاند. هرچند هیچیک از دانشگاههای ایران هنوز داخل ۵۰۰ دانشگاه پیشتاز توسعه پایدار جهان نیستند، اما ورود پرتعداد دانشگاهها در همین سالهای اول این رتبهبندی، امیدی است به پویایی اجتماعی و زیستمحیطی آموزش عالی کشور.
در رتبهبندی تایمز (Impact Rankings) که مبتنی بر ۱۷ شاخص اهداف جهانی توسعه پایدار سازمان ملل (SDGs) است، دانشگاههای علوم پزشکی ایران حضوری برجسته پیدا کردهاند. در ویرایش ۲۰۲۴، سه دانشگاه علوم پزشکی (کرمان، تهران، شهید بهشتی) در جمع ۲۰۰ دانشگاه برتر جهان در شاخص سلامت و رفاه قرار دارند. دانشگاههای فردوسی مشهد و تهران نیز عملکرد درخورتوجهی در شاخصهای آموزش باکیفیت و اقدام اقلیمی دارند.
به طور کلی، مهمترین دستاورد راهبردی این حضور جدید، برجستهشدن مفهوم مسئولیت اجتماعی و محیطزیستی دانشگاههای ایرانی است. تا چند سال قبل اصلیترین سنجههای موفقیت، تنها رشد کمّی پژوهش بود؛ اما امروز، همکاریهای بینرشتهای درباره حل بحران آب، برنامههای آموزشی پایداری، کارآفرینی سبز و مشارکت دانشگاهیان در رفاه عمومی، نقشی کلیدی در موفقیت پایدار ایفا میکنند. به بیان دیگر، دانشگاههای ایرانی اگرچه با رتبههای نخست جهانی توسعه پایدار هنوز فاصله دارند، اما شروع جدی آنها برای حضور در این جداول، نویددهنده تغییری عمیقتر در فرهنگ و عملکرد آموزش عالی کشور است.
فرصتها و گرههای کور
حضور چشمگیرتر دانشگاههای ایرانی در رتبهبندیهای بینالمللی جدید و توسعهیافته، هرچند دستاوردی قابل اتکا برای نظام آموزش عالی کشور محسوب میشود، اما خودبهخود نمیتواند نشانه حل همه چالشها یا تضمین تداوم پیشرفت در آینده باشد. موفقیت امروز دانشگاههای برتر ایران تا حد زیادی محصول تلاش گسترده در حوزه کمیت تولیدات پژوهشی، ارتقای کیفیت مقالات و سیاستهای تشویقی وزارت علوم و وزارت بهداشت در ثبت نتایج علمی در نمایههای بینالمللی است. اما مسیر رشد بالاتر، پیچیدهتر و پیشنیازش تغییراتی ساختاری است.
یکی از جدیترین چالشها، فاصله مزمن دانشگاههای ایرانی با جهان در شاخصهای بینالمللیسازی، نشاط و پویایی اکوسیستم پژوهش و آموزش و در نهایت اثربخشی اجتماعی واقعی است. تعداد استادان و دانشجویان خارجی در بسیاری از دانشگاههای مطرح کشور، به مراتب کمتر از حد معیارهای منطقهای و جهانی است. مشکلاتی مانند محدودیتهای مالی، مسائل مربوط به ویزا، زیرساختهای ناکافی، کمبود خوابگاه و خدمات حمایتی و همچنین موانع زبانی و فرهنگی، همچنان سد راه جذب دانشجویان و استادان غیرایرانی به شمار میرود.
از سوی دیگر، روند استخدامها، بودجه پژوهشی و کیفیت همکاریهای دانشگاه با صنعت و بخش خصوصی نیز در بسیاری موارد متناسب با استانداردهای جهانی نیست. فضای پژوهشی و آموزشی دانشگاههای برتر کشور گاه زیر سایه نگاه سنتی قرار دارد و این مسئله سبب میشود تا سیاستهای نوآورانه و پروژههای کارآفرینانه با دشواری بیشتری محقق شود.
فرهنگ دانشگاهی در داخل نیز، با وجود انگیزههای فراوان، هنوز تا جاافتادن نگرش توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی فاصله دارد. بسیاری از فعالیتهای توسعهای و زیستمحیطی، داوطلبانه و از سوی اقلیتی از دانشجویان و استادان پیش برده میشود و هنوز به گفتمان غالب رقابت دانشگاهی تبدیل نشده است. درحالیکه اکنون شاخصهایی نظیر رفاه محیط کاری، تنوع و برابری، آگاهی محیطزیستی و مشارکت اجتماعی در نظامهای رتبهبندی وزن بیشتری پیدا کردهاند و آینده رقابتها را رقم میزنند.
با این حال، همین فرصتهای جدید و حرکت به سوی آموزش و پژوهش بینرشتهای، چشمانداز روشنی را برای اکوسیستم دانشگاهی ایران ترسیم میکند. افزایش همکاریهای بینالمللی، ورود به شبکههای پژوهشی جهانی، و استفاده از ظرفیت عظیم نخبگان ایرانی خارج از کشور میتواند بخشی از این شکافها را جبران کند. همچنین بهبود نظام حکمرانی دانشگاهی، آزادسازی بخشی از موانع اداری و تمرکز بر برنامههای توسعه پایدارمحور، مهمترین فرصت و راه نجات برای ماندگاری پیشرفت فعلی به شمار میآید.
واقعیت یا آرایش رتبهها
رتبهبندیهای جهانی دانشگاهها در چند سال گذشته، آموزش عالی ایران را به صحنهای جدید کشاندهاند؛ جایی که معیارهای فنی، پژوهشی و بهتازگی توسعه پایدار، هم ابزار سنجش و هم موتور محرک تغییر بودهاند. حضور پیوسته و رو به رشد دانشگاههای ایرانی در جدولهایی مانند QS، تایمز و شانگهای، بدونتردید موفقیتی ارزشمند است و تا حدی حاصل تلاش گسترده سیاستگذاران، استادان و دانشجویان محسوب میشود. اما نگاهی دقیقتر به دادهها و فرایندها، زوایای پنهان و پرسشهای مهمی را نیز پیش چشم میگذارد.
یکی از مهمترین چالشهای نظامهای رتبهبندی، سهم درخورتوجه دادههای خوداظهاری دانشگاهها و کشورهاست. معیارهایی مانند تعداد دانشجویان و استادان بینالمللی، شاخصهای حکمرانی، گزارشهای تنوع جنسیتی، اقدامات زیستمحیطی و حتی بخشی از دادههای پژوهشی و استنادی گاه بر مبنای گزارشهای داخلی و پرسشنامهها گردآوری شده و از طریق فرایندهای نهچندان شفاف ارزیابی میشوند. بههمیندلیل برخی صاحبنظران هشدار میدهند که تکیه بیچونوچرا بر امتیازات حاصل از شاخصهای خوداظهاری، بهویژه در حوزههایی مانند توسعه پایدار، میتواند «نمایهای نهچندان واقعی و حتی آرایشی» از عملکرد دانشگاه ارائه دهد.
این چالش وقتی جدیتر میشود که رقابتهای منطقهای و جهانی و همچنین فشار رسانهای یا سیاستی، برخی مجموعهها را به سوی بزرگنمایی یا گزینش هدفمند دادهها سوق میدهد. تجربه نشان داده که هرگاه دانشگاهی به جای اصلاح ساختارهای حقیقی و تصمیمسازی شفاف، تمرکز خود را بر پاسخ به چکلیستهای بینالمللی و ارتقای امتیازات ظاهری بگذارد، نتیجه در بلندمدت نه به بهبود اعتبار علمی، بلکه به سیطره «آمارسازی» و کاهش سرمایه اجتماعی دانشگاه منجر خواهد شد.
با همه این نکات، نمیتوان ظرفیتهای جریانساز ورود آموزش عالی ایران به رتبهبندیهای جدید را نادیده گرفت؛ بهویژه آنجا که رشد تدریجی برخی دانشگاهها در شاخصهای واقعیتر و اثرگذارتر مانند پژوهشهای بیندانشگاهی، مشارکت اجتماعی، نوآوری و توسعه پایدار، برایندی ملموس در عملکرد دانشگاه، جامعه و اعتماد عمومی ایجاد میکند. راه آینده بدونتردید از دل همین شفافیت داده، راستیآزمایی عملکردها، مشارکت بیشتری از سوی دانشجویان و استادان، و پیوند سیاسی و عملی میان سیاستگذاران و بدنه دانشگاهی میگذرد.
در آخر، دانشگاههای ایرانی اگرچه برای رسیدن به سکوهای بالاتر رقابت جهانی مسیر دشواری در پیش دارند، اما توجه به کیفیت ارزیابیها، پرهیز از اتکای صرف به خوداظهاری و تلاش برای همسویی واقعی با معیارهای توسعه پایدار و حکمرانی شفاف، میتواند اعتبار و نقش بیرونی آنها را نهفقط برای رتبهبندیها، بلکه برای آینده جامعه ایران ماندگارتر کند.
منبع: شرق