راهی نوين در مديريت منابع آب
کمآبی در سرزمینی نیمهخشک، پدیده جدیدی نیست؛ آنچه جدید است ضرورت انتخاب شیوهای از مدیریت منابع آب است که سبب پایداری بیشتر سرزمین شده و مشکلات اکنون کشور را مرتفع سازد.
کد خبر :
۴۴۳۱۶
بازدید :
۱۵۳۲
رضا اردکانیان؛ هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف | صدای هشدارها درباره محدودیتهای منابع آب در ایران، اگرچه در دوران جدید بیش از پنج دهه است که بلند شده، اما کمآبی همزاد تمدن ایرانی بوده و صدای این هشدار را که در کوره قناتها پیچیده است، همواره میتوان شنید. کمآبی در سرزمینی نیمهخشک، پدیده جدیدی نیست؛ آنچه جدید است ضرورت انتخاب شیوهای از مدیریت منابع آب است که سبب پایداری بیشتر سرزمین شده و مشکلات اکنون کشور را مرتفع سازد. انصاف حکم میکند به دستاوردهای مدیریت منابع آب اذعان کنیم، اما مساله امروز ما فقط برشمردن موفقیتها و دفاع از آنها نیست. مردم ایران شایسته هر دستاورد و موفقیتی هستند و امروز باید درباره کاستیهایی که باید رفع شوند با ایشان سخن گفته شود.
واقعیت آن است که نقصان در فهم عرصه گسترده و به هم پیوسته مدیریت منابع آب، کشور را به نقطه خطیری کشانده و ما را چارهای جز فهم ورود به عرصه تغییر بسیاری از روندها نمانده است. آنچه باید تغییر کند تا به تدریج صدمات واردشده به منابع آب کشور تعدیل و تا حد ممکن رفع شود، چیست؟
ما به درکی مشترک و تحول بزرگی نیازمندیم که به تدریج سبب ایجاد و تثبیت شیوههای پایدار مدیریت منابع آب شود. اما این تحول بزرگ که با همدلی و همکاری همه قوا و دستگاههای مرتبط و مجموعه ذینفعان، البته به تدریج، محقق شدنی است چه ماهیتی دارد؟ میدانیم که تحولات جمعیتشناختی، موجب تغییر کمیت و کیفیت جوامع میشود و جمعیت، مولد نیازمندیها، تواناییها و تحول روابطی است که بر سرنوشت تغییرات اجتماعی اثر میگذارد.
جامعه ایران در چهار دهه گذشته تحول جمعیتشناختی گستردهای را از نظر افزایش تعداد جمعیت و همچنین تغییر سبک زندگی و نظام ذهنی شهروندانش تجربه کرده است. جمعیت بیشتر و سبک زندگی مصرفمحورتر نسبت به گذشته، نیازهای آبی جامعه ایران را افزایش داده است؛ لذا هر تغییری در نظام مدیریت منابع آب ایران باید تحولات بروز یافته و روندهای آتی آن را لحاظ کند. این بخشی از دانش اجتماعی و اقتصادیای است که باید در خدمت مدیریت منابع آب قرار گیرد تا تحول به سوی پایداری امکانپذیر شود. جامعه ایران، زمانی به پشتوانه دانشهایی که عمدتا فنی- مهندسی و برآمده از نظامی بروکراتیک-تکنوکراتیک بودهاند منابع آب خود را مدیریت کرده است. دانش جامعه ایرانی در سه دهه گذشته برای مدیریت منابع آب - که عمدتا در وزارت نیرو و دستگاههایی نظیر سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیطزیست متمرکز بوده - سیاستها، برنامهها و اقداماتی را طراحی و اجرا کرده که توامان دستاوردها و ناکامیهایی داشته است.
دانشهای فنی- مهندسی و تکنوکراتیک - بروکراتیک به این جامعه اجازه دادهاند تا آب موردنیاز قریب هشتاد میلیون نفر را تامین کند و آن را در خدمت توسعه قرار دهد، اما شاید بزرگترین مشکل، ایجاد ناپایداریهای محیطزیستی، اقتصادی، انسانی و اجتماعی است.
کاستیها محصول نقصانهای جدی در دانشی است که برای مدیریت منابع آب بهکار گرفته شده است. عمده اقدامات مدیریت منابع آب در زمانی انجام شدهاند که پارادایم غالب در این عرصه، از علوم محیطزیستی، علوم اجتماعی و اقتصاد آب و ظرفیتهای علمی میانرشتهای که در سالیان اخیر به وجود آمدهاند بهره وافری نداشته است. پارادایمهای مدیریت منابع آب در جهان امروز بر پیچیده و انطباقی بودن سیستمهای آبی و ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطزیستی آنها تاکید میکنند. این پارادایمها بر ذخیره نوینی از دانش بشری در موضوع آب اتکا دارند. تغییری که مدیریت منابع آب در ایران به آن نیازمند است، بهشدت از میزان تولید و کاربست دانشهای نوین در این عرصه تاثیر میپذیرد.
مدیریت منابع آب در ایران زمانی عمدتا بر عرضه و تامین آب تاکید داشت؛ اما امروز باید بر مدیریت تقاضا، بهینهسازی مصرف و برنامهریزی توسعه در حیطه ظرفیت اکولوژیک حوضههای آبریز تاکید شود. تامین آب را میتوان صرفا از منظر علوم فنی نگریست و کمتوجه به مسائل اجتماعی بسیار پیچیدهای که پیشرو هستند موفقیتهایی داشت، اما مدیریت تقاضا، آنهم در زمانهای که پیکرههای آبی اعم از رودخانهها، تالابها، و آبخوانها پشت سر هم میخشکند، نیازمند ترکیب پیچیدهای از دانشهاست که با رویکردی نوین بهکار بسته شوند.
چارچوب نهادی حاکم بر مدیریت منابع آب نیز باید سازگار با تغییرات کمی و کیفی و همچنین ملزومات دانشی مدیریت پایدار منابع آب باشد. چارچوب نهادی در موضوع آب به اختصار در برگیرنده قوانین، رویههای تقسیم و تفویض اختیار میان ذینفعان مختلف در سطوح مختلف ملی، محلی، حوضههای آبریز، دشت و مصرفکنندگان متعدد و همچنین چارچوبهای تنظیمکننده حقوق آب، حقابهها، اقتصاد آب، بازارهای آب و شیوههای حل مناقشه میان ذینفعان است. این چارچوبها هستند که انگیزههای کنشگران برای ایجاد تغییرات منجر به پایدار شدن منابع آب را تنظیم میکنند؛ بنابراین مدیریت مولد پایداری منابع آب و سرزمین، و ایجاد حکمرانی سازگار با مقتضیات تغییرات ایجادشده در ویژگیهای هیدرولوژیک ایران، باید متناسب با تغییرات کمی و کیفی ایجادشده، دانش موردنیاز شرایط جدید، و تدارک چارچوبهای نهادی نوین طراحی و اجرا شود. اما گام گذاردن در مسیری که اصول آن ترسیم شد، ملزوماتی دارد. نخستین لازمه، در پیش گرفتن رویکردی نو به مدیریت منابع آب، «نگاه انتقادی به گذشته» است.
من تصور میکنم نظام مدیریت منابع آب در ایران، در کنار موفقیتها و کامیابیها، با کاستیهایی در زمینههای زیر نیز مواجه بوده است:
واقعیت آن است که نقصان در فهم عرصه گسترده و به هم پیوسته مدیریت منابع آب، کشور را به نقطه خطیری کشانده و ما را چارهای جز فهم ورود به عرصه تغییر بسیاری از روندها نمانده است. آنچه باید تغییر کند تا به تدریج صدمات واردشده به منابع آب کشور تعدیل و تا حد ممکن رفع شود، چیست؟
ما به درکی مشترک و تحول بزرگی نیازمندیم که به تدریج سبب ایجاد و تثبیت شیوههای پایدار مدیریت منابع آب شود. اما این تحول بزرگ که با همدلی و همکاری همه قوا و دستگاههای مرتبط و مجموعه ذینفعان، البته به تدریج، محقق شدنی است چه ماهیتی دارد؟ میدانیم که تحولات جمعیتشناختی، موجب تغییر کمیت و کیفیت جوامع میشود و جمعیت، مولد نیازمندیها، تواناییها و تحول روابطی است که بر سرنوشت تغییرات اجتماعی اثر میگذارد.
جامعه ایران در چهار دهه گذشته تحول جمعیتشناختی گستردهای را از نظر افزایش تعداد جمعیت و همچنین تغییر سبک زندگی و نظام ذهنی شهروندانش تجربه کرده است. جمعیت بیشتر و سبک زندگی مصرفمحورتر نسبت به گذشته، نیازهای آبی جامعه ایران را افزایش داده است؛ لذا هر تغییری در نظام مدیریت منابع آب ایران باید تحولات بروز یافته و روندهای آتی آن را لحاظ کند. این بخشی از دانش اجتماعی و اقتصادیای است که باید در خدمت مدیریت منابع آب قرار گیرد تا تحول به سوی پایداری امکانپذیر شود. جامعه ایران، زمانی به پشتوانه دانشهایی که عمدتا فنی- مهندسی و برآمده از نظامی بروکراتیک-تکنوکراتیک بودهاند منابع آب خود را مدیریت کرده است. دانش جامعه ایرانی در سه دهه گذشته برای مدیریت منابع آب - که عمدتا در وزارت نیرو و دستگاههایی نظیر سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیطزیست متمرکز بوده - سیاستها، برنامهها و اقداماتی را طراحی و اجرا کرده که توامان دستاوردها و ناکامیهایی داشته است.
دانشهای فنی- مهندسی و تکنوکراتیک - بروکراتیک به این جامعه اجازه دادهاند تا آب موردنیاز قریب هشتاد میلیون نفر را تامین کند و آن را در خدمت توسعه قرار دهد، اما شاید بزرگترین مشکل، ایجاد ناپایداریهای محیطزیستی، اقتصادی، انسانی و اجتماعی است.
کاستیها محصول نقصانهای جدی در دانشی است که برای مدیریت منابع آب بهکار گرفته شده است. عمده اقدامات مدیریت منابع آب در زمانی انجام شدهاند که پارادایم غالب در این عرصه، از علوم محیطزیستی، علوم اجتماعی و اقتصاد آب و ظرفیتهای علمی میانرشتهای که در سالیان اخیر به وجود آمدهاند بهره وافری نداشته است. پارادایمهای مدیریت منابع آب در جهان امروز بر پیچیده و انطباقی بودن سیستمهای آبی و ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطزیستی آنها تاکید میکنند. این پارادایمها بر ذخیره نوینی از دانش بشری در موضوع آب اتکا دارند. تغییری که مدیریت منابع آب در ایران به آن نیازمند است، بهشدت از میزان تولید و کاربست دانشهای نوین در این عرصه تاثیر میپذیرد.
مدیریت منابع آب در ایران زمانی عمدتا بر عرضه و تامین آب تاکید داشت؛ اما امروز باید بر مدیریت تقاضا، بهینهسازی مصرف و برنامهریزی توسعه در حیطه ظرفیت اکولوژیک حوضههای آبریز تاکید شود. تامین آب را میتوان صرفا از منظر علوم فنی نگریست و کمتوجه به مسائل اجتماعی بسیار پیچیدهای که پیشرو هستند موفقیتهایی داشت، اما مدیریت تقاضا، آنهم در زمانهای که پیکرههای آبی اعم از رودخانهها، تالابها، و آبخوانها پشت سر هم میخشکند، نیازمند ترکیب پیچیدهای از دانشهاست که با رویکردی نوین بهکار بسته شوند.
چارچوب نهادی حاکم بر مدیریت منابع آب نیز باید سازگار با تغییرات کمی و کیفی و همچنین ملزومات دانشی مدیریت پایدار منابع آب باشد. چارچوب نهادی در موضوع آب به اختصار در برگیرنده قوانین، رویههای تقسیم و تفویض اختیار میان ذینفعان مختلف در سطوح مختلف ملی، محلی، حوضههای آبریز، دشت و مصرفکنندگان متعدد و همچنین چارچوبهای تنظیمکننده حقوق آب، حقابهها، اقتصاد آب، بازارهای آب و شیوههای حل مناقشه میان ذینفعان است. این چارچوبها هستند که انگیزههای کنشگران برای ایجاد تغییرات منجر به پایدار شدن منابع آب را تنظیم میکنند؛ بنابراین مدیریت مولد پایداری منابع آب و سرزمین، و ایجاد حکمرانی سازگار با مقتضیات تغییرات ایجادشده در ویژگیهای هیدرولوژیک ایران، باید متناسب با تغییرات کمی و کیفی ایجادشده، دانش موردنیاز شرایط جدید، و تدارک چارچوبهای نهادی نوین طراحی و اجرا شود. اما گام گذاردن در مسیری که اصول آن ترسیم شد، ملزوماتی دارد. نخستین لازمه، در پیش گرفتن رویکردی نو به مدیریت منابع آب، «نگاه انتقادی به گذشته» است.
من تصور میکنم نظام مدیریت منابع آب در ایران، در کنار موفقیتها و کامیابیها، با کاستیهایی در زمینههای زیر نیز مواجه بوده است:
- توجه به ابعاد محیطزیستی توسعه بهرهبرداری از منابع آب و انرژی.
- سازوکارهای اقتصادی لازم برای حکمرانی پایدار منابع آب و انرژی.
- دادههای کافی و معتبر برای برنامهریزی و مدیریت عرضه و تقاضای منابع آب و انرژی.
- توجه به همبسته «آب، خاک، انرژی و پسماند» در مدیریت منابع.
- هماهنگی و همکاری میان همه ذینفعان موثر نظیر وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیطزیست، وزارت صنعت، معدن و تجارت، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، شهرداریها، کشاورزان، صنعتگران، و سازمانهای مردمنهاد در حوزههای مرتبط.
- توجه به اسناد بالادستی در زمینه مدیریت پایدار منابع آب، خاک و انرژی.
- توجه به تغییرات رویکردهای جهانی مدیریت منابع طبیعی و استفاده کافی از دانش موجود جهان در مدیریت این منابع.
- اتکای بیش از اندازه بر فرآیندهای بروکراتیک و فنی در مدیریت منابع آب و انرژی؛ و بهکار نگرفتن ظرفیتهای اجتماعی و دانش اجتماعی و اقتصادی مرتبط با مدیریت منابع آب و انرژی.
- راهکارهای حقوقی موردنیاز در قوانین مدیریت منابع آب و انرژی.
- بهکار بردن ابزارها و راهکارهای متناسب در سراسر گستره سرزمینی ایران با توجه به تنوع و ویژگیهای منحصربهفرد مناطق.
- توجه به اصول توسعه پایدار مندرج در شیوههای سنتی و تاریخی مدیریت منابع آب در ایران و تلفیق آنها با ابزارهای جدید.
- توجه نظری و عملی به ساماندهی حکمرانی محیطزیستی و در ذیل آن حکمرانی آب با توجه به همبستگی منابع حیاتی آب، خاک و انرژی.
برشمردن این کاستیها بدان معناست که بپذیریم سیاستها، برنامهها و اقدامات گذشته در نظام مدیریت منابع آب نیازمند بازنگری و اصلاح هستند. کسری فزاینده مخازن آبخوانها، نقد سدها و برنامههای سازهای، طرح واژههایی نظیر بحران منابع آب، تضعیف اعتماد شهروندان و فعالان محیطزیست به سیاستها و اقدامات مرتبط با نظام مدیریت منابع آب، و توجه روزافزون به موضوع مناقشات آب در شبکههای اجتماعی و رسانهها، همگی نشانههایی از عدم توجه کافی به عملیاتی کردن سیاستها و برنامههایی است که از اقتضائات دوران جدید است. سیاستهایی که بعضا در بیش از یک دهه گذشته برای ورود به دوره مدیریت تقاضا طراحی و به تصویب رسیده بودند.
زمان آن فرارسیده تا ضمن به رسمیت شناختن دستاوردهای فناورانه و زیرساختی صنعت آب، در چارچوب نگاهی منصفانه کاستیهای آن نیز به روشنی دیده شود. انکار کاستیها راهگشای آینده ما نخواهند بود. درک امروز ما از مدیریت منابع آب، بخشی و صرفا متکی بر توانمندیها و ابزارهای در دسترس یک سازمان نظیر وزارت نیرو نیست. مدیریت آب موضوعی فرابخشی از جنس حکمرانی و متکی بر همکاریهای گسترده بینبخشی است، این موضوع در سال ١٣٨٣ به صحّه هیات وزیران نیز رسید. شدت صدمات واردشده بر ظرفیتهای آبی کشور به اندازهای است که ایجاب میکند همگان - از کشاورز خردهپا تا مقامات ارشد سیاسی و دستگاههای مسوول - در چارچوبی همافزا عزم و همکاری همدلانهای برای حل مشکلات آب و به تبع آن بحرانهای محیطزیست ایران داشته باشند.
منابع آب ایران زمانی در مسیر احیا قرار میگیرد که پایان یک دوران و آغاز دورانی جدید در مدیریت منابع آب را آشکارا اعلام کنیم. ما باید ضمن پاس داشتن دانش، زیرساخت، تجربه و آوردههای مدیریت گذشته، مسوولیت خطاهای ناشی از پیادهنکردن برخی سیاستها و راهبردهای بلندمدت توسعه منابع آب و ورود سایر عرصههای دانش را نیز بپذیریم. این آغازین مرحله از گام نهادن در مسیری نو و خلق سرمایه اجتماعی و اعتماد لازم برای همافزایی است. این پارادایم جدید را میتوان در مجموعهای از پایانها و آغازها صورتبندی کرد:
- پایان کمتوجهی به ملاحظات اقتصادی و محیطزیستی و آغاز میدان دادن به نقشآفرینی اقتصاد آب و لحاظ کردن ظرفیتهای اکولوژیک.
- پایان تلاش برای محبوس داشتن دادهها و آغاز دوران ارایه شفاف اطلاعات فنی، اقتصادی و محیطزیستی به ذینفعان.
- پایان نادیده گرفتن مسوولیت مشترک ذینفعان در فرآیندهای ایدهپردازی، طراحی، برنامهریزی و اجرا و آغاز دوران مدیریت مشارکتی برای امنیت توأمان آب و غذا.
- پایان دوران نگاه بخشی و سازمانی در عرصه آب، غذا و انرژی و آغاز دوران همکاریهای بینبخشی و بینسازمانی فراگیر.
- پایان اتکای صرف به طراحی مهندسی در تامین و عرضه و بهرهبرداری از آب و آغاز دوران لحاظ کردن آب به مثابه سیستمی هیدرولوژیک، محیطزیستی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، که مدیریت آن مستلزم دانش میانرشتهای است.
- پایان دوران مدیریت صرف تامین و عرضه و آغاز مدیریت تقاضا.
- پایان دادن به دوگانهانگاری توسعه و پایداری و آغاز دوران باور داشتن به امکانپذیری همگام ساختن توسعه و پایداری.
خوشبختانه امروز آگاهی گستردهای نیز نسبت به روندهای طیشده و مشکلات پیشآمده در بین نخبگان و عموم مردم ایجاد شده است. مساله آب در سینما، رسانه، کتابهای درسی و گفتارهای روزمره مردم بازتاب یافته است. افکار عمومی به هر مسالهای از ساختن سازههایی، چون سدها و کانالها تا تونلهای انتقال آب حساس هستند. این حساسیت را باید قدر دانست. حرکتهای محیطزیستی فضایی اجتماعی برای تغییرات معطوف به پایداری ایجاد کردهاند. ما بر موجی از آگاهی درباره مساله آب نشستهایم که میتوان و باید انرژی آن را برای ایجاد تغییرات مثبت و ماندگار بهکار گرفت.
این مهم زمانی محقق خواهد شد که با نگاهی واقعبینانه به گذشته سیاست و حکمرانی آب، شجاعانه به کاستیهای آن اذعان کنیم، همه مسائل را با مردم و ذینفعان با شفافیت در میان بگذاریم و از ذخیره ارزشمند دانش و سرمایه انسانی متخصص بهره بگیریم و در راستای تصویری مطلوب از چشمانداز مدیریت منابع آب کشور، به سوی آینده حرکت کنیم.
آخرین نکته، آنکه اجزا و عناصر دقیق چنین رویکردی به مدیریت منابع آب به یکباره خلق نمیشود. طرحی برای مدیریت منابع آب به منظور پایدارسازی سرزمین و درعین حال برآوردن نیازهای توسعهای، امری بسیار پیچیده است که با وجود مشخص بودن اصول آن - چنانکه به آنها اشاره شد - چیزی است که در فرآیند گفتوگوی اجتماعی فراگیر میان همه ذینفعان، اتکا به دانش جدید و بنا به مقتضیات ساخته میشود. همین امر ایجاب میکند که همه افراد موثر و علاقهمند به بهبود وضعیت مدیریت منابع آب خود را برای مشارکتی فزاینده و سازنده در چارچوب رویکردی مشارکتی، بینرشتهای، انتقادی، انطباقی و پیچیده آماده سازند. منتقدانه و منصفانه به گذشته و امیدوارانه باید به آینده نگریست.
۰