زیباترین پرنده مهاجر جهان در ایران

زیباترین پرنده مهاجر جهان در ایران

پرنده زیبایی که سه گونه از آنها با نام‌های‌ «گُنگ»، «فریادکش» و «کوچک» ‌ در پاییز و زمستان به ایران می‌آیند.

کد خبر : ۱۴۶۶۸۹
بازدید : ۳۵۰۳

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد/فریبنده‌زاد و فریبا بمیرد/شب مرگ تنها نشیند به موجی/رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد/در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب/که خود در میان غزل‌ها بمیرد. این مرگ اسطوره‌ای که الهام گرفته از اعتقاد یونانیان است را مهدی حمیدی شیرازی درباره قو سرود چرا که این پرنده را فریبنده دیده بود.

پرنده‌ای سفید و زیبا که ۴۰۰ سال پیش پَرهایش برای «شیخ‌بهائی» به برف مانند شده بود: «شک نیست که با عینک ارباب نظر / برفش پَر قو باشد و خارش، سنجاب».

داستان‌های اسطوره‌ای و نمادین درباره قو در جهان کم نیستند. قوی سپیدی که آپولون، الهه موسیقی روی آن سوار است، تنها یکی از این تمثیل‌هاست که به‌خاطر وقار و دلربایی بی‌نظیر این پرنده به‌وجود آمده. قو در تمثیلات رنسانس هم نماد موسیقی، یکی از هفت هنر آزاد آنها بوده است.

این پرنده نماد شهادت عیسویان هم بود و عده‌ای دیگر آن را دارای نیروهای سحرانگیزی مانند پیشگویی و ساحرگی می‌دانستند. همه این داستان‌ها و افسانه‌ها برای پرنده‌ای است که امروزه در تقسیم‌بندی‌های علمی، با هشت گونه، از خانواده مرغابیانش می‌دانند.

پرنده زیبایی که سه گونه از آنها با نام‌های‌ «گُنگ»، «فریادکش» و «کوچک» ‌ در پاییز و زمستان به ایران می‌آیند.

بادهای خنک پاییزی، تنها برای درختان، قاصد رسیدن موسم برگ‌ریزان و خواب نیست بلکه با آمدنشان بسیاری از تالاب‌ها و آبگیرهای ایران هم می‌دانند که باید منتظر مهمان‌های رنگارنگ و گوناگون‌شان از مناطق شمالی باشند.

هر سال ده‌ها نوع پرنده مهاجر تالاب‌های شمال تا جنوب و از غرب تا شرق  ایران را برای زمستان‌گذرانی انتخاب می‌کنند؛ از جمله سه‌گونه از قو، با نام‌های گُنگ، فریادکش و کوچک که همراه بسیاری از اردک‌ها در خانواده مرغابیان (Anatidae) قرار گرفته‌اند.

خانواده‌ای که از خوتکای هندی ۳۳ سانتی‌متری تا قوی فریادکش و گنگ یک و نیم متری را در خود جای داده است اما در میان سه گونه‌ای که در ایران هستند، قوی گنگ شاید کمی آشناتر باشد و غالبا وقتی نام قو برده می‌شود منظور همین پرنده است.

31

عروس روی آب

از دور که نگاه کنی، انگار عروسی سپیدپوش با چشم‌های سرمه‌کشیده‌ و گردنی که به ناز خمیده، در آب سُر می‌خورد و عشوه می‌پراکند. این همان قوی گنگ (Cygnus  olor) است که با رنگ سپید بدنش، منقاری نارنجی‌ که روی آن برجستگی‌های سیاه‌رنگی دارد و گردنی که هنگام شنا به حالت (s) نگه می‌دارد، آن را از قوهای دیگر متمایز می‌کند.

شاهپرهای داخلی بال که هنگام شنا، کمی بیرون می‌زند هم ویژگی دیگرشان است. این قوها را محلی‌ها به‌خاطر دسته‌هایی که در آن، هم قوی تیره هست، هم سفید، گاهی به اشتباه قوی سفید و سیاه هم می‌خوانند.

غافل از اینکه تیره‌ترها، قوهای جوان نابالغ، یعنی زیر دو سال هستند که هرچه سنشان بالاتر برود، روشن‌تر می‌شوند. قوی سیاه (Black Sawn) اما خانه‌اش استرالیاست و در ظاهر متفاوت. قوی گنگ، که با ۱۵ کیلوگرم وزنش سنگین‌ترین پرنده آبزی ایران است، مجبور است برای به پرواز درآوردن جثه بزرگش، چند متری را با پاهای پره‌دارش، روی آب بدود و سرعت بگیرد؛ چیزی شبیه صعود هواپیما.

32

جثه‌ای که گاهی از نوک منقار تا انتهای دم به ۱۵۳ سانتی‌متر و فاصله دوبال بازش به دو متر و چهل سانتی‌متر می‌رسد. این اندازه نر است و ماده کمی کوچک‌تر.

اما به پرواز که درآیند، فرقی بین نر و ماده‌اش نیست؛ آرامش و وقار را چاشنی پروازش می‌کنند، آرام بال می‌زنند و گردن دراز خود را در امتداد بدن قرار می‌دهند تا سرعتشان حتی به ۶۴ کیلومتر بر ساعت هم برسد.

خانه قوی گنگ، آسیا و اروپاست اما امروز در شمال آمریکا، جنوب آفریقا، استرالیا و نیوزیلند هم آنها را در تالاب‌ها، پارک‌ها و استخرهای درون شهرشان دیده می‌شوند.

در ایران در بیش از ۴۲ تالاب در ۱۵ استان دسته‌های مهاجرشان دیده شده‌اند. دسته‌هایی زیبا، منظم و باشکوه که تعداد اعضایشان به‌ندرت به تعداد قوهای فریادکش می‌رسد.

آنها جز هنگام جوجه‌آوری، همواره در کنار همند. تالاب انزلی، تالاب امیرکلایه لاهیجان و تالاب بوجاق کیاشهر در استان گیلان، پناهگاه حیات‌وحش میانکاله در مازندران و تالاب گمیشان در استان گلستان، پذیرای بزرگ‌ترین جمعیت قوهای گنگ مهاجر در ایران هستند.

پرنده‌ای که جمعیت مهاجرش به ایران گاهی کم از ۲۰۰ و گاهی افزون از ۲۰۰۰ قطعه هم می‌شود. گرچه از قوی گنگ، صدایی شبیه «هیس» هنگام ناراحتی و استرس شنیده می‌شود، اما آن‌قدر کم است که گنگ‌شان نامیده‌اند. در مقابل قوی ساکت و آرام گنگ اما، قویی است که از زیادی سر و صدایش به فریادکِش معروف شده ‌است.

33

باران قو

تکه‌ای از آسمان با خال‌های سپید پرشمار تزئین می‌شود؛ وقتی قوهای فریادکش (Cygnus  cygnus) قصد سفر می‌کنند. دیدن آسمان، مثال‌زدنی می‌شود؛ وقتی بیش از ۲۰۰ قطعه قوی فریادکش کنار هم پرواز می‌کنند؛ همان‌هایی که اغلب پیش از دیده‌شدن، صدای آهنگین و کشیده «هاـ هاـ ها» یا «کوـ‌کوـ‌کو» شان شنیده می‌شود.

فریادکش‌ها در بعضی سال‌ها تعدادشان آنقدر زیاد می‌شود که هنگام فرود و استراحت‌شان که می‌شود، اهالی می‌گویند انگار از آسمان قو می‌بارد. وقتی در ایران دسته‌جات بزرگ قو درحال پرواز، تغذیه یا استراحت دیده می‌شوند، به احتمال بسیار زیاد قوهای فریادکش‌اند.

پرنده‌هایی که در قد و قواره مثل گُنگ‌ها هستند و در گردن صاف هنگام شنا و رنگ زرد و سیاه منقار، متمایز از آنها. نابالغ‌هایشان هم کمی روشن‌تر از نابالغ گنگ‌ها هستند اما از روی منقار سیاه و صورتی‌شان قابل تمیزند.

تالاب‌ها و دریاچه‌های کم‌عمق، شالیزارها و به ندرت سواحل، زیستگاه زمستانه قوهای فریادکش است. جوجه‌آوری‌شان را که در شمال اروپا و آسیا کردند، در یک سفر چندهزار کیلومتری برای گذران زمستان و فرار از یخبندان‌های آنجا، راهی جنوب و غرب اروپا، دریای سیاه، مرکز چین، ژاپن و کشورهای حاشیه دریای خزر می‌شوند.

بیش از ۵۱ تالاب در ۱۵ استان ایران، هر سال میزبان عده‌ای از آنهاست و بیشترین جمعیت مهاجرشان تاکنون در تالاب انزلی، تالاب امیرکلایه و تالاب بوجاق و شالیزارهای اطراف آنها در استان گیلان دیده شده است.

قوی کوچک (Cygnus  columbianus) هم سومین گونه قوی مهاجر ایران است و آن‌طور که نامش می‌گوید کوچک‌تر از بقیه است؛ شبیه قوی فریادکش ولی ۳۰ سانتی‌متر کوچک‌تر و گردن و منقاری کوتاه‌تر. از روی منقار سیاه با قاعده زردرنگشان هم قابل تشخیص‌اند.

پروازشان بیشتر به غاز می‌ماند و بال‌زدن‌هایشان هم سریع‌تر ‌است. از سه زیرگونه قوی کوچک دنیا، زیرگونه‌ (Bewickii) زمستان‌ها را در شمال‌غرب اروپا، ترکیه و کشورهای حاشیه دریای خزر مثل ایران می‌گذراند.

گرچه قوی کوچک در ایران نسبت به دو گونه دیگر کمتر است و فقط بعضی از سال‌ها دیده می‌شود اما تاکنون در ۱۳ تالاب از پنج استان آذربایجان‌غربی، گیلان، مازندران، گلستان و خوزستان گزارش شده و بیشترین جمعیتش در تالاب‌های کانی‌برازان و سد نوروزلو در استان آذربایجان‌غربی با ۳۰ تا ۵۰ قطعه بوده ‌است.

34

در کنار همسر

صدای چک‌چک آب شدن یخ‌های شمال اروپا و آسیا که درمی‌آید، یعنی وقت بازگشت مهمان‌های چندماهه تالاب‌های ایران است. بهار آنجا برایشان امن‌تر و پرغذاتر است و مناسب برای جوجه‌آوری.

هرچند ایران برای قو جای مناسبی نیست تا جوجه بیاورد اما در استخرهای دست‌ساز و بعضی از باغ‌وحش‌ها که شرایط مناسب برای قوهای گُنگ و فریادکِش آماده شده، تخمگذاری و جوجه‌آوری کرده‌اند.  

قو، تا آخر عمر به همان همسری که اول برگزیده، وفادار است و هر سال فروردین و اردیبهشت‌ماه تخمگذاری می‌کنند؛ گنگ‌ها پنج تا هفت و گاهی تا ده و فریادکش‌ها چهار تا شش تخم سفیدرنگ و متفاوت.

پنج هفته‌ای که از خوابیدن روی تخم‌ها می‌گذرد، جوجه‌ها بیرون می‌آیند و به محض خشک‌شدن پر و بال‌شان هم دنبال والدین از لانه بیرون می‌روند. در اصطلاح پرنده‌شناسی به این جوجه‌ها «زودرس» یا «Precocial» می‌گویند.

جوجه‌هایی که در ابتدای تولد قهوه‌ای تیره‌اند و دو سال باید از عمرشان بگذرد تا شبیه والدینشان شوند. والدین، جوجه‌ها را از همان روزهای اول همراه خود به تالاب می‌برند تا زودتر رشد کنند و تا چند ماه بعد، آماده سفری چندهزار کیلومتری.

جوجه‌ها، مدام زیر نظر پدر و مادرند. به‌خصوص قوی پدر، با گردن درازش همه‌جا را می‌پاید و از حریم خانواده‌اش نگهبانی می‌کند. این پرنده پیش از این همه در تمام طول دوره تفریخ (طی دوره جنینی در تخم)، کنار قوی مادر بوده تا هم بیرون آمدن جوجه‌هایش را ببیند و هم قوت‌قلب همسرش باشد و مراقب لانه. گاهی هم برای او غذایی از ته تالاب بیرون می‌کشد.

قو، گردن درازش را به‌راحتی زیرِ آب می‌کند و گیاهان آبزی را با آرواره محکمش بیرون می‌کشد. در انزلی دیده‌شده که قوها دانه گل گیاه آبزی لاله مردابی را هم می‌خورند. هرچند از خوردن حشرات ریز آبزی و علفزاری هم در فصل بهار و تابستان بدشان نمی‌آید، غذای مقوی و سرشار از پروتئین که برای رشد سریع جوجه‌هایشان هم می‌تواند مفید باشد.

گردن قو از اردک و غاز درازتر است، برای همین امکان دسترسی بیشتری به غذا در عمق بیشتر تالاب دارند. مساله‌ای که در نگاه اول شاید ساده به‌نظر برسد اما تغذیه این گونه از گیاهان آبزی‌بستر باعث می‌شود تا رسوبات کف کمتر شود و عمق آب هم کاهش پیدا نکند. این کار قوها و دیگر پرندگان آبزی، برای حفظ و پایداری اکوسیستم‌های تالابی اهمیت و نقش اکولوژیک اساسی دارد.

34

راهبندان قو

قوها انگار با سرما عهدی دارند. هرچه سرما بیشتر شود، مهاجرت هم بیشتر است. آن‌قدر که در سال‌های گرم‌تر گاهی روی هم به ۲۰۰ قطعه هم نمی‌رسند و در سال‌های بسیار سرد شمال روسیه و اروپا، تا هشت‌هزار قطعه قو هم بار سفر به ایران بسته‌اند.

آن‌قدر زیاد که میزبان، گاهی توانایی پذیرایی از مهمانان نجیب و زیبای مهاجر خود را ندارد و این قوها که اغلب از نوع فریادکش‌اند، روزها برای سیر شدن و برآورده کردن نیازهای غذایی خود به شالیزارها، آبگیرها و آب‌بندان‌های اطراف تالاب‌ها می‌روند و شب که می‌شود برمی‌گردند به تالاب تا امن‌تر بخوابند.

بازیگوشی و پراکندگی قوها همیشه هم با غذا و تفریح همراه نیست و گاهی برایشان به گرانی گلوله‌های تفنگ بعضی از شکارچیان تمام می‌شود. سال‌های سرد، همه‌جای گیلان پُر می‌شود از قو؛ شالیزار، تالاب، آبگیر.

آب‌بندان و تراکم جمعیت قوها گاهی آن‌قدر بخشی از منطقه‌ای را سفید می‌کنند که رهگذران در دل زمستان، در نگاه اول ذهنشان بیشتر به سوی برف می‌رود تا انبوه قوهای چسبیده به هم. اوضاع برای قوها، در خانه تابستانه و زمستانه‌شان کمی با هم فرق می‌کند.

میزبان، تابستان کمی مهربان‌تر است. چون هم جمعیت انسانی کمتر است و هم آنهایی که هستند، کمتر دست به شکار قوها می‌زنند. در ایران اما اوضاع جور دیگری‌ است. هم دورتادور زیستگاهی که قوها انتخاب می‌کنند را آدم گرفته، هم آنهایی که هستند انگار همیشه تفنگشان آماده شلیک است و تورهایشان آماده اسیر کردن.

گرچه اغلب آنهایی که تجربه یک‌بار شکار قو دارند، می‌گویند دیگر قو شکار نمی‌کنیم. می‌گویند اشک‌های قو را دیده‌اند و می‌ترسند آهش گرفتارشان کند یا اعتقاد دارند اگر قو را شکار کنی جفتش از ناراحتی دق می‌کند و می‌میرد.

این باور شکارچیان هر چند از نظر علمی درست نیست و قوها پس از مرگ جفتشان همسر دیگری اختیار می‌کنند ولی این اعتقاد و باور درست است که قوها سنبل وفاداری‌اند و تا پایان عمر با یکدیگر می‌مانند.

البته با وجود همین باورها هم، هنوز که هنوز است، قوها در ایران شکار می‌شوند. نزدیک شدن قوها به خانه روستاییان که بیشتر به‌خاطر گرسنگی یا قرارگیری روستاها در مسیر پروازشان است و پرواز آرام و گروهی نزدیک به سطح زمین، بلای جان قوها در ایران است.

شکارچی‌ها حتی گاهی از درون حیاط خانه‌شان با شلیک گلوله‌ای، پرنده را در هوا شکار می‌کنند؛ آن ‌هم در حالی‌که قوها در ایران جزو گونه‌های حمایت‌شده هستند و شکارشان ممنوع است.

پرندگان زیبایی که امروز نیاز به حمایت بیشتر دارند تا روزی نگرانی درنای سیبری و دیگر پرندگان مهاجر درحال انقراض دامان آنها را هم نگیرد. شاید روزی فرا رسد که آنها در طبیعت ایران از دستان ما هم غذا بگیرند.

منبع: همشهری

۳
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید