خاورمیانه در مسیر آینده
منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا همچنان بحرانیترین منطقه جهان است. منطقهای که هر روز بحث اصلی اخبار جهان حول این مناطق میچرخد.
کد خبر :
۴۴۸۸۰
بازدید :
۹۵۳
حسین ابراهیمنیا | آرام آرام در حال نزدیکشدن به صدمین سال فروپاشی امپراتوری عثمانی هستیم؛ اما یک موضوع اصلی همچنان حلنشده باقی مانده است. اینکه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا همچنان بحرانیترین منطقه جهان است. منطقهای که هر روز بحث اصلی اخبار جهان حول این مناطق میچرخد؛ این موضوع با تحولاتی که در سال ٢٠١١ به وقوع پیوست، منطقه را به سمت مسیر جدیدی هدایت کرده و به مرور فصل دیگری از ترتیبات سیاسی، امنیتی و راهبردی بروز و ظهور کرده است. مسیری که در آن تنش و بحرانهای سیاسی، مذهبی، هویتی و قومیتی تشدید شده و روابط میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را تحت تأثیر قرار داده است.
اما آنچه بیش از همه دستخوش تغییر شده، روابط و زمین بازی سیاست میان بازیگران منطقهای و در کنار آن رشد و قدرتگیری بازیگران غیردولتی نظیر گروههای مختلف مبارز و غیرمبارز نظامی و سیاسی است.
بنابراين موضوعات حلنشده گذشته مانند اختلافات محور شیعه و سنی که بهلحاظ تاریخی زمانی دو دولت صفویه و عثمانی رهبری آن را برعهده داشتند، امروز نقش ویژه و اثرگذاری در افزایش سطح تنش میان دو کشور جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی دارد؛ بنابراین دین بهعنوان یک عنصر هویتساز بر شیوه زندگی و سیاستورزی دو محور شیعه_ سنی اثر گذاشته و این مسئله را پس از تحولات در جهان عرب به یکی از کانونهای اختلافات و افزایش تنش تبدیل کرده و از حالت کلامی گذشته به سطح عملیاتی رسانده و بدل به صحنهای شده که بر پیچیدگی سیاسی و امنیتی در خلیجفارس افزوده شود.
منطقهای که تنشهای درونی آن به منطقه مادر یعنی خاورمیانه و شمال آفریقا تسری و گسترش مییابد و فاز عملیاتی این تنش در آن مناطق تبدیل به یک جنگ تمامعیار غیرمستقیم شده است. بنابراین از آنجا که فضای حاکم همراه با ترس، رقابت، توهم و نگرانیهای امنیتی میان بازیگران منطقهای نسبت به یکدیگر است، هیچیک از بازیگران منطقه در زمانه کنونی به یکدیگر اعتماد نداشته و ندارند و اتحادها و ائتلافها خصوصا در محور سنی به دلیل عدم انسجام درونی به سرعت و در چند ماه دستخوش تغییر و دگرگونی میشوند.
بهعنوان نمونه زمانی قطر و ترکیه در کنار عربستان سعودی بودند و امروز روابط سردی دارند؛ زمانی مصر با ترکیه در اتحاد بود و امروز هیچ رابطهای ندارند. بههمینترتیب این بیاعتمادی اثرات منفی خود را بر جای میگذارد. نتیجه آن تغییر زمین بازی نزاع و تنش میان بازیگران و قدرتهای منطقهای است؛ بنابراين این عدم اعتماد و امنیت نیز میان محورهای شیعه و سنی بیشازپیش تشدید و حتی منجر به بروز بحرانهای نیابتی شده است؛ امری که امروز دامنه آن در حال تغییر و زمین بازی در حال حرکت به سمت عراق است.
در این میان دولت جدید آمریکا با ترکیبی از محافظهکاران سنتی و نومحافظهکاران دیگر سیاستهای گذشته دولت اوباما را دنبال نكرده و تلاش دارد به وسیله اعمال راهبردهای گوناگون فشارها را بر محور شیعه یعنی ایران افزایش دهد. ایالات متحده آگاه است که مؤلفههای قدرت هویت و محور شیعی در معادلات سیاسی، امنیتی و... تحکیم یافته و امروز نمیتواند آن را نادیده انگارد.
از سوی دیگر محور سنی هم دارای مؤلفههایي از سرشت قدرت است که نمیتوان آنها را در ابعاد منطقهای نادیده انگاشت. از آنجا که ریشه و پویایی نظام منطقهای کاملا تحت تأثیر قدرت در همه سطوح و ابعاد آن است، بنابراین دو هویت کلان مذهبی منطقه، در حال پیریزی عناصر قدرت خود در آینده هستند.
از آنجا که دولت جدید در ایالات متحده قدرتگیری محور شیعه را در راستای منافع راهبردی و کلان خود نمیداند، بنابراين در این زمینه منافع همسویی با محور سعودی دارد؛ بنابراین سعی میکند کاهش قدرت ایران را عملیاتی كند و در این راستا یکی از آن مسیرهای فشار، نزدیکی به نیروهای شیعی در عراق است تا به این وسیله شکل جدیدی از اتحاد و ائتلافهای منطقهای در جهت محدودسازی شعاع فعالیت ایران پیریزی شود.
مدلی که سه عنصر اساسی دارد؛ نخست: تحریک هویت عربی از مسیر همسایگان عرب دولت عراق و بازگشت به هویت عربی؛ دوم: بهرهگیری از بازیگران غیردولتی دارای نفوذ و قدرت در کشور عراق؛ سوم: تحریک عربستان سعودی به ایفای نقش فعالتر از گذشته و نزدیکی بیشتر به شیعیان غیرایرانی در جهان عرب و اسلام.
در این میان عراق نیز که ثبات سیاسی و امنیتی آن متزلزل است، تلاش دارد موازنهای میان این دو محور برقرار کند؛ اما وسعت تکثر و پراکندگی نیروهای سیاسی در عراق در سطحی است که صرفا شخص نخستوزیر، کابینه و حتی پارلمان تصمیمگیرنده نهایی نیست؛ بلکه اثرات نیروهای بیرونی، آنان را پیرو تصمیمات میكند.
البته این به معنی بیتأثیری مجموعه شیعیان این کشور نیست؛ بههمینجهت در شرایط کنونی اینکه عراق به سمت عربستان سعودی حرکت کند، هرگز خواسته این کشور یا حداقل بخشی از نیروهای سیاسی نیست؛ بلکه بالعکس آنها تمایل دارند هرچه سریعتر تنش میان سعودی و ایران خاتمه یا سطح منازعه کاهش یابد. البته این موضوع نباید نادیده انگاشته شود که نیروها و بازیگران غیردولتی بانفوذ وزن تعیینکنندهای دارند.
یعنی تمایل آنها به هریک از محورها، این سنگینی را به سمت آن محور متمایل میکند. بنابراین با این تفاسیر کانون عملیاتی شیعیان عراق و دولت شیعی این کشور به دو بخش تقسیم میشود؛ نخست، بُعد داخلی با توجه به تکثر فراوان نیروها که شامل شدت اثرگذاری مجموعه شیعیان این کشور بر سیاست درونی این کشور است و دوم، بُعد خارجی که بیانگر قدرت اثرگذاری مجموعه شیعیان این کشور بر آینده سیاستهای منطقهای خصوصا در مورد ایران و عربستان سعودی است.
در این وضعیت، منطقه خاورمیانه هر روز بیشتر به سمت ابهام، پیچیدگی و درهمتنیدگی مسائل حرکت میکند؛ اما آنچه بیش از پیش به این موضوع شدت میدهد، تعدد، وزن و نقش کنشگران فعال دولتی و غیردولتی است. تضاد منافع این گروه به صورت تصاعدی رو به افزایش بوده؛ چراکه کنشگران فعال در منطقه اعم از درون و برونمنطقهای در چند سطح، چه به شکل شراکت مستقیم و غیرمستقیم در تقابل، منازعه و ائتلاف- تعامل چه با یکدیگر درون و بیرون از منطقه و چه با کنشگران دولتی و غیردولتی هستند.
نتیجه چنین وضعیتي پیدایی تهدیدات، منازعات و مناقشات جدیدی است که در سطح منطقه ایجاد شده است و در نوع خود حالت خوشهای، پیچیده، چندبُعدی و همراه با ایهام و ابهام دارد. ماهیتهای آن منبع داخلی، منطقهای یا مداخله منافع بازیگران فرامنطقهای است که میتواند متأثر از سیاست، هویت، مذهب، قدرت و امنیت کنشگران در همه سطوح باشد.
بنابراین با پیچیدهشدن بازی و ماهیت آن در خاورمیانه میان دو نوع «کشمکش قدرت» و «کشمکش امنیت»، حرکت پاندولی آغاز شده است و در این محیط، کنشگران اعم از دولتی و غیردولتی، بهعنوان عامل کشمکش به فرصتطلبی یا ستیزهجویی میپردازند که ریشه رفتار آنها نخست در بُعد تاریخی الگوی توزیع قدرت بوده و سپس مکملهای سیاسی، هویتی، قومیتی و مذهبی آن را تشدید ميكنند. نمونه کلان آن امروز در خاورمیانه در دو محور شیعی و سنی به رهبری دو کشور بزرگ این منطقه نمود یافته است.
درواقع در این حالت بازیگران به جای حرکت به سمت هم برای ایجاد یک نظم منطقهای همکاریجویانه و پویا، تبدیل به کنشگران و بازيگراني میشوند که به یکدیگر بدبین بوده و مقام و ترتیبات امنیتی خود را در نابودی محور مقابل جستوجو ميكنند؛ بهتعبیری در این حالت بازی با حاصل جمع صفر میان بازیگران آغاز میشود.
بنابراین اکنون زمین بازی میان دو محور مشخصکننده این موضوع که هریک از طرفین در حال حرکت به سمت بازی با حاصل جمع صفر هستند، موضوعی است که بهنفع قدرتها و بازیگران منطقهای نیست، چراکه در صورت ادامه این روند هریک از طرفین تلاش دارند به ساختار سیاست، قدرت و امنیت مطلوب خود برسند و انرژی و توان هریک از محورها به مصرف موضوعاتی میرسد که در آینده هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت.
بنابراين در این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران در رأس محور شیعه، نخست باید تلاش کند تا انسجام درونمحوری شیعه همچنان حفاظ شود؛ دوم با ادامه یک دیپلماسی فعال منطقهای، تلاش كند به بازیگران منطقهای هشدار دهد که حرکت بیش از پیش این روند بهنفع هیچیک از طرفین و بازیگران منطقهای نیست؛ سوم، ضروری است که میان منافع و ارزشها تعادل برقرار شود؛ چهارم، با ایجاد مسیرهای غیرمستقیم و سپس مستقیم، محور مقابل را که بازی با حاصل جمع صفر را ادامه میدهد، به اطمینان برساند که خواهان این بازی با او نیست؛ چراکه اساسا بازی با حاصل جمع صفر صرفا به نفع قدرتهای فرامنطقهای بوده و جز آشوب بیشتر ثمره دیگری برای بازیگران منطقهای ندارد.
واقعیتهای موجود بیانکننده این مسئله است که بازیگران دولتی خاورمیانه امروز چارهای ندارند جز آنکه به این درک برسند که نتیجه جنگ نیابتی، بیثباتی روزافزون است؛ چراکه دقیقا باید در نظر بگیرند که آنها در یک ساختار امنیتی مشترک قرار گرفتهاند که منافع مشترک فراوانی دارد.
بنابراين هرچه بیشتر باید در سیاست خارجی آنها تأکید شود که از تصمیمات یکجانبه جلوگیری و با تکیه بر دیپلماسی و گفتوگو، راهحلهایی مشترک برای بحرانهای منطقه پیدا كنند و با تعیین منابع ناامنی که توانایی آسیبزدن به ساختار امنیتی آنان را در منطقه دارد، به سمت یافتن راهحلهایی براساس همکاری حرکت كنند، چراکه تنها راه ثبات و شکلگیری یک مقام امنیتی جدید، فاصلهگرفتن از رقابت و تصمیمات یکجانبه و ایجاد همسویی، نقطه یکتا و مشترک براي یافتن راهحلهایی در چارچوب و شکلدادن به ساختاري همکاریجویانه است.
۰