فیلم برف آخر؛ یک درام درهم ریخته
برف آخر ماجرای سختی و مشقت زندگی انسانهایی ست که بهترین لحظات حالِ عمرشان را قربانی غوطه خوردن در نوع تفکرات و تعصبات و قضاوتها میکنند و دستِ آخر همه چیزشان را بر باد میدهند.
عباس مدحجی | برف آخر چهارمین اثر امیرحسین عسگری ست که با کمک یک گروه سه نفره نوشته، به تنهایی کارگردانی کرده و توانسته نظر احسان علی خانی را هم برای سرمایه گذاری جلب کند.
برف آخر بازی سردیست با تاثیرات اتفاقات گذشته در زندگی حال افراد. دامپزشکی که از زنش بخاطر اتفاقی در گذشته جداشده با حامی حیواناتی آشنا میشود که اتفاقا اوهم از شوهرش در گذشته جداشده و این رابطه در طول فیلم شکل میگیرد، رشد میکند و کمی پیش از بلوغ ازبین میرود.
برف آخر ماجرای سختی و مشقت زندگی انسانهایی ست که بهترین لحظات حالِ عمرشان را قربانی غوطه خوردن در نوع تفکرات و تعصبات و قضاوتها میکنند و دستِ آخر همه چیزشان را بر باد میدهند.
فیلم کُند و طولانی ست و فضای به شدت سردفیلم هم با کمک ریتم آرام بر کاهش سطح آدرنالین تماشاگر تاثیر بسازیی میگذارد. برخی قاب بندهای فیلم خصوصا در لانگ شاتها بسیار زیباست و هر نما دقیقا برای بیشتر رخنه کردن سرمای فیلم در تن تماشاگر تنظیم شده است.
فیلمساز با سماجت تمام فضای برفی و یخی را در اغلب سکانسها حفظ کرده و شاید آن را دلیلی میپندارد برای سردی کارکترهای حاضر در فیلم. فیلم حول دو ماجرای اصلی با تم عاشقانه پیش میرود: دختری که گم شده (یا گریخته) و پدر برای برداشتن ننگ فرار بدنبال جنازه اش میگردد و روانپزشکی که در ساکتترین حالت ممکن محور و منشا خیلی از اتفاقات مرموز فیلم است.
بازی امین حیایی در برف آخر، حافظه را راهی فیلم شعله ور حمیدنعمت الله [حیایی برای آن بازی دیپلم افتخار میگیرد]میکند که حیایی در آن هم شخصیتی کم حرف و کنشگر بود. قرار گرفتن این کارکتر متفکر و درونگرا در کنار مجید صالحی [ در نقشهای جدی خوش درخشیده]که نقش پدری خشن، پُرحرف و برونگرا را بخوبی بازی میکند تضاد جالبی به فیلم بخشیده است.
پدری که برای گریز از ننگ بی ناموسی گناههای ناکرده را گردن میگیرد. در این میان تنها چیزی که اندکی التیام بخش فسردگی دامپزشک بود، زن حامی گرگها با بازی لادن مستوفی ست. زنی که همانطور که گفته بود جوری میرود که دست کسی به او نرسد.
فیلم هم در میانه و هم در پایان دچار گسستگی و سردرگمی ست. محاوراتی که گاه خیلی عوامانه و دم دستی هستند گاهی شکل شبهه روشنفکری میگیرند و آغازی که رئالیستی به پایانی ورای آن میانجامد. برف آخر در بیان قصدش الکن است و به واسطه روشن نکردن چیزهایی که در گوشه و کنار بدانها اشاره میکند، چفت و بست خوبی ندارد.
این نقد کوتاه در روزهای پراکران برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر نگاشته شده و پیشاپیش از وجود هرگونه اشتباه سهوی در نگاشت آن پوزش میطلبم.
منبع: سلام سینما