۱۰ کارگردان غیرآمریکایی برتر

۱۰ کارگردان غیرآمریکایی برتر

در نظر داشته باشید که معیار انتخاب این کارگردان‌ها ماندگاری آثار آنها در طول تاریخ سینما، قدرتمند عمل کردن آثار مذکور، به کار بردن نوآوری‌های متعدد یا آغاز کردن سبک نوینی در سینما خواهد بود. اشخاص مذکور تا حدی تاثیرگذار بودند که بسیاری از بزرگ‌ترین‌های سینمای آمریکا از آنها الهام گرفته‌اند.

کد خبر : ۲۰۸۵۷۱
بازدید : ۲۹۵۸

اشخاص زیادی در طول تاریخ سینما وجود دارند که با کارگردانی آثار خود توانسته‌اند نام خود را در لیست ۱۰ کارگردان غیرآمریکایی برتر حکاکی کنند.

اسامی مانند استیون اسپیلبرگ، جورج لوکاس، فرانسیس فورد کوپلا و بسیاری دیگر را همه می‌شناسند. با این وجود اشخاصی هستند که تاثیرگذاری آنها از افراد مذکور در هنر سینما بسیار ماندگارتر و بزرگ‌تر بوده است. بسیاری از افراد حاضر در این لیست آغازگر سبک خاص خود یا سلاطین سینمای خود هستند.

در نظر داشته باشید که معیار انتخاب این کارگردان‌ها ماندگاری آثار آنها در طول تاریخ سینما، قدرتمند عمل کردن آثار مذکور، به کار بردن نوآوری‌های متعدد یا آغاز کردن سبک نوینی در سینما خواهد بود. اشخاص مذکور تا حدی تاثیرگذار بودند که بسیاری از بزرگ‌ترین‌های سینمای آمریکا از آنها الهام گرفته‌اند.

 

متاسفانه شهرت و محبوبیت کارگردان، هیچ تاثیری روی حضور او در این لیست نخواهد داشت. از آن گذشته، فروش آثار کارگردان به معنی تاثیرگذاری او نخواهد بود. پس با من همراه شوید تا نگاهی به اشخاصی بیاندازیم که با وجود نداشتن شهرتی برابر با کریستوفر نولان، جایگاه بسیار بالاتر و قدرتمندتری در تاریخ سینما داشته‌اند. این افراد افسانه‌های هنر سینما هستند. حالا نوبت به آن رسیده تا نگاهی به جنبه‌ای از سینما بیاندازیم که بعضاً فراموش می‌شود؛ سینمای هنری.

گزینه ۱۰: دیوید کروننبرگ (فیلم The Fly, A History of Violence, Dead Ringers و The Dead Zone)

کارگردان غیرآمریکایی دیوید کروننبرگ

زمانی که حرف از جلوه‌های بصری غیردیجیتال می‌شود، نام نولان همیشه در میان است. با این وجود اسمی که باید در کنار او قرار بگیرد، دیوید کروننبرگ می‌باشد. طرفداران جهان ژانر وحشت سینما، با نام این افسانه آشنایی دارند. این نابغه‌ی روانی در آثار خود با استفاده از گریم و جلوه‌های فیزیکی توانست ذهن مخاطبین خود را تخریب کند و حس ناآرامی بی‌رقیبی را برای آنها به ارمغان بیاورد. سینماگران آثار او را آغازگر سبک Body Horror در جهان وحشت می‌دانند.

به همین دلیل است که به او لقب پادشاه وحشت چندش‌آور را داده‌اند. اکثر آثار وی روی جنبه‌های حال به هم‌زن سبک وحشت تمرکز دارند. بیماری‌های ترسناک، آسیب‌های عجیب بدنی و حشرات امضای کارگردانی کروننبرگ هستند. کمی زمان برد تا کروننبرگ توانست به آن شیوه‌ای که می‌خواهد فیلم بسازد. به همین دلیل است که چند اثر اول او نتوانستند نظر منتقدین و مخاطبین را به خود جلب کنند.

بسیاری از طرفداران، سینماگران و منتقدین فیلم Shivers را اولین اثری خطاب می‌کنند که کروننبرگ با کارگردانی آن به هویت حقیقی عناوین خود پی برد. این عنوان توانست استعداد پنهان این کارگردان خارق‌العاده را به نمایش بگذارد. Shivers توانست از همه‌ی انتظارات بهتر عمل کرده و با بودجه‌ی ۱۷۹ هزار دلار کانادایی، فروش ۵ میلیون دلار کانادایی را تجربه کند.

با نگاه کردن به آثار کارنامه‌ی کاری این نابغه، با عناوین جالب و متفاوت نیز مواجه می‌شوید. A History of Violence یک اثر اکشن و هیجانی و The Dead Zone یک عنوان علمی تخیلی هستند که توانستند از راجر ایبرت کبیر امتیاز ۳.۵ از ۴ را دریافت کنند. ایبرت کسی‌ست که سینماگران لقب بهترین منتقد تاریخ را به او می‌دهند. به نظر او، فیلم The Dead Zone کروننبرگ بهترین اقتباس از یک اثر نوشته شده توسط استیون کینگ است.

گزینه ۹: گیلرمو دل تورو (فیلم‌های The Shape of Water, Pan’s Labyrinth و انیمیشن Guillermo Del Toro’s Pinocchio)

گیلرمو دل تورو

نام گیلرمو دل تورو برای تمامی طرفداران سینما و برخی از طرفداران جهان گیمینگ آشناست. کاربران بخش گیمفا مطمئناً از طریق هیدئو کوجیما با او آشنا هستند. این شخص یکی از افرادی بود که در خلق Death Stranding به کوجیما کمک کرده بود. دل تورو یکی از سلاطین استفاده از سمبلیسم و معناگرایی بصری‌ست. در آثار او به راحتی می‌توانیم اشاراتی شاعرانه به مذهب مسیحیت کاتولیکی، اعتقادات ضد فاشیسم، تحسین ایرادات و نورپردازی گرم پیدا کنیم.

او از کودکی به هیولاها و داستان‌های فانتزی علاقه‌ی بسیاری داشت. طبق معمول آثار سینمای هنری نمی‌توانند به موفقیت چندانی در زمینه‌ی فروش دست پیدا کنند. با این وجود، دل تورو با فعالیت‌های خود در زمینه‌ی فیلم‌های بلاک‌باستر نشان داده که می‌تواند تجاری نیز عمل کند. تماشای آثار این نابغه‌ی مدرن دنیای سینما همانند تماشای یک نقاشی حرفه‌ای‌ست. شما می‌توانید ساعت‌ها به جزئیات پنهان در هر صحنه توجه کنید و از آنها لذت ببرید.

دل تورو فعالیت خود را با یک اثر خارق‌العاده و تحسین شده آغاز کرد. Cronos اولین فیلمی بود که مغز گیلرمو کارگردانی کرد. The Devil’s Backbone اولین قدرت‌نمایی دل تورو بود. این فیلم تا حدی خارق‌العاده بود که تحسین راجر ایبرت را به همراه داشت. بسیاری از منتقدین، این فیلم را تجربه‌ای تکرارنشدنی خطاب کردند.

گیلرمو دل تورو در قدم بعدی وارد جهان آثار بلاک باستر شد. Blade II و Hellboy هر دو آثاری بودند که جنبه‌ی دیگری از نبوغ دل تورو را به نمایش گذاشتند. در سال‌های اخیر، گیلرمو با عناوینی چون The Shape of Water و Guillermo Del Toro’s Pinocchio باری دیگر نام خود را بر سر زبان‌ها انداخته و به همه یادآوری کرد که مرز استعداد او فراتر از حد تصور بسیاری از اسامی حاضر در هالیوود است. اثر بعدی که این کارگردان قصد به نمایش گذاشتن آن را دارد، اقتباسی از کتاب Frankenstein با همین نام خواهد بود.

گزینه ۸: ریدلی اسکات (فیلم‌های Alien, Blade Runner, Gladiator, Black Hawk Down و The Martian)

کارگردان غیرآمریکایی ریدلی اسکات

اسامی افسانه‌ای بسیاری از جزیره‌‎ی انگلستان به جهان سینما وارد شده‌‎اند. این کارگردان نابغه یکی از متنوع‌ترین کارنامه‌های کاری حاضر میان هم‌دوره‌های خود را دارد. افتخارات اسکات تقریباً بی‌پایان هستند. از دریافت کردن جایزه‌ی اسکار گرفته تا شوالیه اعلام شدن توسط ملکه الیزابت دوم، این شخص دنیایی از افتخارت را تجربه کرده است. امضای کارگردانی اسکات فضاسازی استثنایی و فوق‌العاده‌ و استایل بصری و فیلم‌برداری خاص اوست.

تنها کافی‌ست صحنه‌ی سرزمین گندم‌های Gladiator یا شات‌های حاضر در The Martian را مشاهده کرده تا عمق درک و فهم این شخص از قدرت فیلم‌برداری آثار سینمایی را درک کنید. ریدلی اسکات به جای تمرکز روی دیالوگ‌ها از محیط و فضاسازی برای بیان داستان خود استفاده می‌کند. بسیاری از صحنه‌های آثار این کارگردان غیرآمریکایی هیچ دیالوگی در خود ندارند و مخاطب تنها با تماشای وقایع و رویدادها، داستان را بهتر درک می‌کنند. ریدلی اسکات احترام خاصی برای قانون “به من نگو، نشانم بده” قائل است.

اولین تجربه‌ی کارگردانی این افسانه (The Duellists)، اولین موفقیت او را نیز به همراه داشت. با این وجود دومین فیلم اسکات بود که نام او را در جهان اسطوره‌های سینما مطرح کرد. Alien در سال عرضه‌ی خود نتوانست توجه منتقدین را به خود جلب کند. این راجر ایبرت بود که باری دیگر اثبات کرد می‌تواند استعدادهای حقیقی حاضر در سینما را تشخیص دهد. Alien توانست امتیاز ۴ از ۴ را از ایبرت دریافت کند.

به گفته‌ی این منتقد افسانه‌ای، Alien فیلمی خارق‌العاده بود که در لیست بهترین آثار سبک وحشت قرار می‌گیرد. پس از موفقیت Alien در سبک وحشت، اسکات با عنوان Blade Runner ژانری را به سینما آورد که هیچکس انتظارش را نداشت؛ سایبرپانک! Gladiator یکی دیگر از آثار تحسین شده و تکرارنشدنی این نابغه‌ی انگلیسی‌ست. این فیلم نقطه‌ی الهامی بود برای عناوین بیشمار دیگر. در سال‌های اخیر، این کارگردان با استعداد با شکست‌های کوچکی درگیر شده است. House of Gucci و Napoleon نتوانستند به جایگاه موفقیت‌های پیشین او برسند.

گزینه ۷: فرانسوا تروفو (فیلم‌های The 400 Blows, Day for Night, Jules and Jim و Fahrenheit 451)

فرانسوا تروفو

زمانی که حرف از فرانسه می‌شود، بدون شک، نام فرانسوا تروفو نیز به میان می‌آید. این نابغه‌ی فرانسوی یکی از اشخاصی بود که سینمای موج نوی فرانسه را پایه‌گذاری کرد. او افسانه‌ای تکرارنشدنی در جهان فیلم‌های فرانسه است. این نابغه‌ی ماندگار توانست کارنامه‌ای درخشان در بازه‌ی زمانی ۲۹ ساله‌ی خود بسازد.

این کارگردان تنها ۲۵ سالش بود که The 400 Blows را ساخت. بسیاری از منتقدین اثر مذکور را اولین عنوان سینمای موج نوی فرانسه می‌دانند. شاید برایتان سوال باشد که تاثیر به جا مانده از فرانسوا تا چه حد قدرتمند بوده است؟ کافی‌ست نگاهی به افسانه‌ای در سینمای آمریکا به نام مارتین اسکورسیزی بیاندازیم.

این مرد افسانه‌ای در آثار بیشماری از تروفو الهام گرفته است. افسانه‌ی بسیار خارق‌العاده‌ای باید باشید تا اسکورسیزی از شما درس بگیرد. فرانسوا با نویسندگی فیلم جنایی Breathless اثبات کرد که نویسنده‌ای استثنایی نیز هست. جایزه‌ی BAFTA for Best Film و اسکار بهترین فیلم زبان خارجی در لیست جوایز او قرار دارند.

مرکز British Film Institute اثر اول این کارگردان افسانه‌ای را در لیست ۵۰ فیلمی که باید قبل از پانزده سالگی تماشا کنید قرار داده است. عجیب‌ترین جنبه‌ی کارنامه‌ی کاری تروفو بازی در نقش یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم Close Encounters of the Third Kind استیون اسپیلبرگ است.

فیلم Jules and Jim یکی دیگر از عناوین تروفو بود که مارتین اسکورسیزی برای ساخت GoodFellas از آن الهام گرفت. گرفتن امتیاز ۴ ستاره از راجر ایبرت برای تروفو به نظر ساده‌ترین کار ممکن بود. حتی فیلم Small Change او توانست به فیلم محبوب ایبرت در سال ۱۹۷۶ تبدیل شود. شایان ذکر است که به نظر راجر ایبرت، فیلم The Separation اصغر فرهادی بهترین فیلم سال ۲۰۱۱ بود.

گزینه ۶: سرجیو لئونه (پایه‌گذار سینمای وسترن اسپاگتی و سه‌گانه‌ی حماسی Dollars)

کارگردان غیرآمریکایی سرجیو لئونه

درست همانطور که ایتالیایی‌ها معماری شاهکار یونانی را ارتقا دادند و به بهترین سبک معماری تاریخ تبدیل کردند، این ایتالیایی‌ها بودند که سبک ساده و سطحی وسترن آمریکایی را به وسترن اسپاگتی ارتقا دادند. این نسخه از وسترن پیچیدگی داستانی بسیار بیشتری داشت و مخاطب را درگیر تصمیمات اخلاقی می‌کرد. پایه‌گذار این سبک برتر یک نابغه‌ی ایتالیایی دیگر بود به نام سرجیو لئونه! شات‌های طولانی و حماسی و کلوس‌آپ‌های پرتعلیق امضای کارگردانی این انسان افسانه‌ای بودند.

مهم نیست چند سال از سه‌گانه‌ی Dollars و مرد بدون نام، با بازی کلینت ایست‌وود، می‌گذرد. هیچکس نتوانسته و نخواهد توانست که نسخه‌ای بهتر از سبک وسترن را به ارمغان بیاورد. ترکیب سرجیو لئونه و موسیقی انیو موریکونه یک رویا برای سینماگران به ارمغان آورد که هنوز هم از آن بیدار نشده‌اند. از دیالوگ‌های ماندگار تا شخصیت‌هایی که تنها با کلمه‌ی Badass قابل توصیف هستند، سرجیو لئونه تا ابد بخشی فراموش‌نشدنی و تاثیرگذار از تاریخ فاخر سینما خواهد بود.

تلاش برای توصیف تاثیر این مرد اسطوره‌ای تقریباً غیرممکن است. زمانی که آمریکایی‌ها عناوین کلیشه‌ای و مشابه به یکدگیر می‌ساختند، لئونه از راه رسید تا همه را با A Fistful of Dollars آشنا کند. فیلم مذکور داستان و قهرمانی متفاوت را برای سینماگران به ارمغان آورد. هیچکس انتظار قهرمانی را نداشت که درگیری‌های اخلاقی خاص خود را دارد.

دلیل اینکه امروزه همه چهره‌ی کلینت ایستوود را به عنوان نماد سینمای وسترن می‌شناسند، بدون شک، سرجیو لئونه است. برای طرفداران بخش گیمینگ ما نیز حتماً جالب خواهد بود که شرکت Rockstar Studios برای بازی Red Dead Redemption و شخصیت ضدقهرمان جان مارستون از آثار سرجیو لئونه الهام گرفته‌اند. با مقایسه‌ی کاراکتر مرد بدون نام و مارستون، شباهت‌های بیشماری را می‌توانیم مشاهده کنیم.

گزینه ۵: فدریکو فلینی (فیلم‌های I Vitelloni, Nights of Cabiria, ۸½  و La Dolce Vita)

فدریکو فلینی

زمانی که حرف از سینمای ایتالیا می‌شود، هیچ نامی بیشتر از فدریکو فلینی خوش نمی‌درخشد. استایل خاص این کارگردان تاثیر ماندگاری روی مخاطب خود به جا می‌گذرد. سبک مذکور ترکیبی بود از فانتزی، تصویرگرایی باروک و خاکی بودن داستان‌گویی او. تاثیر فدریکو فلینی روی سینما را نمی‌توان نادیده گرفت. اگر طرفداران و سینماگران بحثی بر پایه‌ی بهترین کارگردان‌ها و فیلم‌سازان تاریخ داشته باشند، نام فدریکو فلینی نیز مطرح خواهد شد. بسیاری از عناوین او در لیست فیلم‌های ایتالیایی که باید نجات داده شوند قرار دارند.

این نابغه‌ی ایتالیایی توانسته ۱۷ بار نامزد جایزه‌ی اسکار شود. رکورد بیشترین برد بهترین فیلم زبان خارجه‌ی اسکار نیز به نام فدریکو فلینی به ثبت رسیده است. این افسانه‌ی بی‌رقیب سینمای ایتالیا توانسته ۴ بار جایزه‌ی بهترین فیلم زبان خارجه‌ی اسکار را از آن خود کند. تمامی کارگردان‌ها و سینماگران جهان برای این اسطوره‌ی ماندگار احترام بینهایت زیادی قائل هستند.

وقتی که به کارنامه‌ی کاری فلینی نگاهی بیاندازیم، با معدنی عمیق از آثار طلایی و فراموش‌نشدنی سینما مواجه می‌شویم. Variety Lights اولین اثر او بود که اکنون در لیست ۱۰۰ فیلم ایتالیایی که باید نجات پیدا کنند قرار دارد. فلینی با عنوان I Vitelloni توانست تا جایزه‌ی شیر نقره‌ای را از شاعر ایتالیایی، یوجینیو مونتاله، دریافت کند. فیلم Nights of Cabiria که در سال ۱۹۵۷ منتشر شد توانسته تا امتیاز ۴ از ۴ را از راجر ایبرت و ۱۰۰ درصد را از سایت Rotten Tomatoes دریافت کند.

اگر می‌خواهید اوج استعداد و مهارت فلینی را مشاهده کنید، کافی‌ست عناوین ۸½ و La Dolce Vita را تماشا کنید. راجر ایبرت باور دارد که La Dolce Vita بهترین اثر فلینی‌ست. این در حالی‌ست که سینماگران بیشماری ۸½ او را در ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ قرار می‌دهند. این فیلم توانسته به امتیاز ۹۳ از ۱۰۰ در Metacritic دست پیدا کند.

گزینه ۴: هایائو میازاکی (انیمه‌های Princess Mononoke, Spirited Away, Howl’s Moving Castle و The Boy and the Heron)

کارگردان غیرآمریکایی هایائو میازاکی

من تمامی جایگاه‌های حاضر در این لیست را به بخش لایو اکشن جهان سینما اختصاص دادم. اما حالا نوبت به آن رسیده که جهان انیمیشن نیز عضوی از خود معرفی کند. زمانی که نگاه به انیمیشن غرب و شرق می‌اندازیم، هیچکس توانایی رقابت با قدرت هایائو میازاکی را ندارد. میازاکی با آثار شاهکار و بی‌نقص خود اثبات کرده که می‌توانید از طریق مدیای انیمیشن نیز داستان‌ها و شخصیت‌هایی به یاد ماندنی ارائه دهید.

توصیف نبوغ این افسانه‌ی آسیایی تقریباً امکان‌ناپذیر است. میازاکی توانسته تا در فانتزی‌ترین و خلاقانه‌ترین جهان‌ها، ملموس‌ترین کاراکترها را خلق کند. داشتن آثار شاهکار در کارنامه‌ی کاری خود، فوق‌العاده است. اما داشتن کارنامه‌ی کاری بی‌نقص و بدون عناوین ضعیف به شما جایگاهی مانند میازاکی می‌دهد. میازاکی و فلسفه‌ی او توسط تمامی انیماتورها و کارگردان‌های انیمیشن جهان مطالعه شده است. اکثر سینماگران هایائو را قدرتمندترین و بهترین انیمیشن‌ساز جهان می‌دانند.

به گفته‌ی میازاکی: “انیمه‌های مدرن و سریالی توسط انسان‌هایی ساخته شده‌اند که از ارتباط گرفتن با انسان‌های دیگر چیزی نمی‌دانند. به همین دلیل است که اوتاکوها در این صنعت زیاد شده‌اند.” با نگاهی عمیق‌تر به کارنامه‌ی کارگردانی این استاد بی‌رقیب، یک حقیقت مشخص می‌شود؛ این مرد همه‌ی جوانب احساسات، فانتزی‌های ذهن انسان و شیوه‌ی ساختن انیمیشن خارق‌العاده را می‌شناسد.

زمانی که اسم Studio Ghibli نمایان می‌شود، می‌توانید مطمئن باشید که یک شاهکار سینمایی را تماشا خواهید کرد. از احساسات سردرگم کودکی حاضر در Spirited Away تا اکشن هیجان‌انگیز Princess Mononoke تا اعماق افکار فلسفی انسان حاضر در The Boy and the Heron، میازاکی بهترین تجربه‌های انیمیشنی را به ارمغان می‌آورد. بسیاری از سینماگران باور دارند که The Boy and the Heron آخرین اثر این نابغه خواهد بود. فقط امیدوارم که این خبر حقیقت نداشته باشد…

گزینه ۳: آلفرد هیچکاک (فیلم‌های Psycho, Vertigo, The Birds و North By Northwest)

آلفرد هیچکاک

چه چیزی می‌توانم راجع به سلطان سبک وحشت هیجانی بگویم که پیش از این گفته نشده است؟ آیا در ابهت و قدرت سلطان تعلیق شکی وجود دارد؟ تنها می‌توانم بگویم که خوشحالم مسئول استخدام ارتش انگلیس در جنگ جهانی اول آلفرد را بخاطر اضافه وزن بیش از حد او رد کرد. از دست دادن چنین مغز تکرارنشدنی و نابغه‌ای به وحشی‌گری‌های جنگ واقعاً وحشتناک می‌بود.

هیچکاک کسی بود که در دوران خود با استفاده از سیروپ شکلات مخاطبین خود را مجبور به جیغ زدن کرد. تماشای شاهکارهای آلفرد هیچکاک شیوه‌ای ایده‌آل برای یادگیری جوانب مختلف سینماست. این مرد چاق انگلیسی با سایه‌ی نیم‌رخ خود جایگاهی ابدی در تاریخ سینما به دست آورد. بعدها نکات منفی بسیاری از جنبه‌ی انسانی این مرد فاش شدند. با این وجود نمی‌توان مهارت خالص او در هنر سینما را نادیده گرفت. این کارگردان بزرگ‌تر از آن است که بتوان تاثیر او روی هنر سینما را فراموش کرد.

آثار این مرد بزرگ ۴۶ بار نامزد دریافت انواع جوایز اسکار شدند. با وجود ۶ برد در زمینه‌های متفاوت، هیچکاک هرگز نتوانست جایزه‌ی بهترین کارگردانی اسکار را دریافت کند. این موضوع به خودی خود یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات اسکار را به نمایش می‌گذارد. فیلم Vertigo هیچکاک از تکنیکی استفاده کرد که در دوران خود غیرممکن تصور می‌شد. در سال ۲۰۱۲، این فیلم Vertigo بود که توانست عنوان Citizen Kane را به عنوان بهترین فیلم تاریخ شکست دهد. البته با در نظر گرفتن این که Citizen Kane اولین تجربه‌ی کارگردانی اورسون ولز بود کمی ناجوانمردانه است.

هیچکاک یکی از وفادارترین پیروان متود اسلحه‌ی چخوف بود. این متود باور دارد که هر یک از وسایل حاضر در صحنه باید دلیلی داستانی برای وجود خود داشته باشند. برای مثال؛ اگر اسلحه‌ای روی شومینه قرار گرفته، تا انتهای داستان باید از آن استفاده شود و نباید تنها به عنوان دکور مورد استفاده قرار بگیرد.

گزینه ۲: چارلز اسپنسر چاپلین (فیلم‌های The Kid, Modern Times, Monsieur Verdoux و The Great Dictator)

کارگردان غیرآمریکایی چارلی چاپلین

بله، درست مشاهده کردید. نبوغ چارلی چاپلین تنها در بازیگری صامت خلاصه نمی‌شود. این مرد، افسانه‌ای تکرارنشدنی در تاریخ سینماست. این چارلی چاپلین بود که اولین آثار هنری و جدی دوران پس از صامت سینما را ساخت. آغاز چیزی که امروزه به عنوان سینمای مدرن می‌شناسیم از چاپلین شروع شد. اگر بخواهیم نگاهی عمیق‌تر به فعالیت‌های این اسطوره‌ی سینمایی بیاندازیم، استعداد و مهارت او بیشتر و روشن‌تر می‌درخشند.

این مرد نه تنها در فیلم‌های خود نقش اصلی را بازی می‌کرد بلکه مسئولیت کارگردانی، ویرایش و بعضاً ساختن موسیقی آنها را نیز به عهده داشت. در این دوران، اکثر بازیگران و کارگردان‌ها نتوانستند موفقیت و جایگاه خود را پس از گذشت دوران صامت سینما حفظ کنند. از میان خاکستر این استعدادهای فراموش شده، چارلی چاپلین با شاهکارهای بیشمار برخاست. عملکرد این افسانه تا حدی باورنکردنی بود که هنوز رکورد طولانی‌ترین تشویق ایستاده در مراسم اسکار متعلق به اوست. مردم حاضر در مراسم آن سال به مدت ۱۲ دقیقه، و به صورت بی‌وقفه، این اسطوره را ایستاده تشویق کردند.

حقیقتاً برای این مرد سینمایی، ۱۲ دقیقه هم کوتاه بود. اگر فکر می‌کنید ذره‌ای به سینما علاقه دارید، باید شاهکاری تکرارنشدنی به نام The Great Dictator را تماشا کنید. اگر هم علاقه‌ای ندارید، حتماً سخنرانی حاضر در آن را ببینید. دردناک‌ترین جنبه‌ی این فیلم، حقیقت ماندگار آن است. تقریباً ۸۴ سال از ساخت این فیلم می‌گذرد و همچنان موضوع آن معاصر و ملموس است. داستان و مونولوگ حاضر در The Great Dictator و Modern Times به بهترین شکل ممکن نبوغ چارلی چاپلین افسانه‌ای را به نمایش می‌گذارند.

گزینه ۱: آکیرا کوروساوا (فیلم‌های Drunken Angel, Rashomon, Hidden Fortress و Seven Samurai)

آکیرا کوروساوا

اگر چارلی چاپلین آغاز سینمای مدرن باشد، کوروساوا کامل‌کننده و بی‌نقص‌کننده‌ی آن است. با مطالعه‌ی تاریخ سینما هیچ شخص واحدی نتوانسته تاثیری که کوروساوا گذاشته بگذارد. این مرد آسیایی از سایر نابغه‌ها چندین قدم جلوتر است. افسانه‌هایی که می‌شناسید؛ لوکاس، اسپیلبرگ، نولان، برگمن، ولز. تمامی این افسانه‌ها، این مرد را بزرگ‌ترین خطاب می‌کنند. حتی تروفو هم آثار این کارگردان تکرارنشدنی و حقیقتاً بی‌رقیب را بی‌نقص و کامل خطاب کرده بود.

تفاوت آکیرا کوروساوا با سایر افسانه‌های سینما، اعماق هنر اوست. سایر اساطیر را می‌توان مورد نقد قرار داد اما سینمای کوروساوا بی‌نقص است. هیچ سینماگری که تاریخ سینما را مطالعه کرده باشد نمی‌تواند قدرت و تاثیر آکیرا را انکار کند یا نادیده بگیرد. کوروساوا از اسطوره نیز فراتر است. سینمای بی‌نقص اصطلاحی‌ست که از آن نفرت دارم اما تنها توصیفی‌ست که می‌توان با آن این مرد و شاهکارهایش را توصیف کرد.

اسپیلبرگ در مصاحبه‌ای گفت که کوروساوا نقطه‌ی الهام همه‌ی ماست. اسکورسیزی گفته بود که آکیرا کوروساوا استاد من و بسیاری دیگر است. فرانسیس فورد کوپلا آثار او را در لیست محبوب‌های خود قرار می‌دهد. ریدلی اسکات گفته بود که کوروساوا در لیست تاثیرگذارترین کارگردان‌های زندگی او قرار دارد. حتی شخصی که بسیاری او را بهترین کارگردان آمریکایی خطاب می‌کنند (استنلی کوبریک کبیر) یکی از طرفداران کوروساوا بود و آثار او را با هیجان دنبال می‌کرد.

راجر ایبرت کبیر نیز از ۷ Samurai به عنوان یکی از آثار کلیدی تاریخ سینما یاد کرد. یکی از عناوینی که اگر حذف شوند، هنر سینما ناقص می‌شود. با نگاه کردن به تاریخ و دنیای هنر سینما به این حقیقت پی می‌بریم که این جهان به دو بخش تقسیم شده است؛ قبل و بعد از آکیرا کوروساوا.

منبع: گیمفا

۹
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید