گلستان سعدی؛ درسی از استاد سخن: «فضولی موقوف!»

گلستان سعدی؛ درسی از استاد سخن: «فضولی موقوف!»

رسیدن ماه اردیبهشت می‌تواند بهانه مناسبی برای سعدی‌خوانی باشد، چرا که علاوه بر مصادف‌شدن با روز بزرگداشت او، روایت است که گلستان نیز در این ماه سروده شده‌اند.

کد خبر : ۲۳۸۱۶۲
بازدید : ۳۵

فرادید| سعدی گلستان را در اردیبهشت‌ماه سال 655 و 656 هجری سرود و دو تا از حکمت‌آموزترین و در عین حال شیرین‌ترین آثار ادبیات فارسی را به وجود آورد. شاید همین شیرینی و پندآموزی این دو اثر سعدی است که باعث شده است که استاد اصغر دادبه معتقد باشند که مدخل آشنایی با ادبیات فارسی باید بوستان و گلستان سعدی باشد. 

به گزارش فرادید، گلستان، هشت باب دارد که هر باب آن موضوع خاصی دارد. سعدی آنچنان حکمت را با شیرین‌سخنی پیوند داده است که مخاطب از هر سطر  آن لذت خواهد برد. تا پیش از سعدی نثر مسجع فارسی، با وجود این که هرگز از شیرینی تهی نبود، اما سرشار از تکلف و زیاده‌روی بود. نمونه بارز چنین متنی را می‌توان مقامات حمیدی دانست که با وجود این که مورد پسند بسیاری از شعرا و ادیبان زمان خود و پس از خود واقع شد، اما به دلیل همین زیاده‌روی‌ها در نهایت به مقامی که گلستان در ادامه یافت، حتی نزدیک هم نشد.

باب چهارم: در باب اخلاق درویشان

انسان‌ها ذاتا دوست ندارند که کسی آن‌ها را نصیحت کند. اما شنیدن حکمت از پنجره ادبیات، علاوه بر این که زننده نیست، برای همه ما لذت‌بخش هم هست. سعدی با چنان ظرافتی به ما درس زندگی می‌دهد که حتی اگر بخواهیم هم نمی‌توانیم دچار رنجش‌خاطر بشویم. سرک‌کشیدن در زندگی دیگران همیشه در فرهنگ ما ایرانیان کاری ناپسند و زشت بوده و سعدی هم با شیرین‌زبانی خاص خودش بر این مسئله صحه گذاشته و ما را به خویشتن‌داری و اجتناب از دخالت‌های بی‌جا در زندگی خصوصی دیگران رهنمون می‌شود. در ادامه عصاره حکمت، بلاغت و فصاحت را در چند جمله ببینید و لذت ببرید:

یاد دارم که در ایام طُفولیّت مُتَعَبِّد بودمی و شب‌خیز و مُوْلَعِ زهد و پرهیز.

شبی در خدمتِ پدر، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ، نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مُصْحَفِ عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گردِ ما خفته.

پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خوابِ غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند.

گفت: جانِ پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستینِ خلق افتی.

نبیند مدّعی جز خویشتن را

که دارد پردهٔ پندار در پیش

گرت چشمِ خدا بینی ببخشند

نبینی هیچ‌کس عاجزتر از خویش

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید