یک مغز، دو ذهن؛ نگاهی به زندگی بیماران شکاف مغزی

یک مغز، دو ذهن؛ نگاهی به زندگی بیماران شکاف مغزی

در ابتدای تحقیق، پژوهشگران شگفت‌زده بودند که چگونه کسی که در ظاهر تا این حد طبیعی است، می‌تواند طوری به نظر برسد که انگار دو نفر است.

کد خبر : ۲۳۰۴۸۳
بازدید : ۵۳

فرادید| ما تمایل داریم خودمان را به عنوان چیزی یکپارچه و تغییرناپذیر درک کنیم، فرقی نمیکند آن را روح، نفس یا خود بنامیم. با این حال، هنگام توضیح آن، پرسش آغاز می‌شود. آیا «خود» تنها یک ادراک واحد است؟ آیا ممکن است از چند عنصر تشکیل شده باشد یا حتی فقط یک توهم باشد؟

به گزارش فرادید، شواهد کمی برای حمایت از هر نظریه یا پرسش مطرح‌شده پیرامون «خود» وجود داشته که چندان هم تعجب‌آور نیست چون بحث‌ها در اصل حول شهود درون‌نگرانه و آزمایش‌های فکری چرخیده‌اند. تنها استثنای این موضوع، حالت عجیب بیماران شکاف مغزی است. 

شکافتن مغز

1

توسعه و پلاستیسیته جسم پینه‌ای، اثر دی لئون رییس، براگ-گونزالو و نیئتو (۲۰۲۰) 

«شکاف مغز یا مغز دوپاره» به افرادی اطلاق می‌شود که تحت عمل جراحی کورپوس کالیوزوتومی قرار گرفته‌اند. در این عمل جراحی، کورپوس کالیوزوم (جسم پینه‌ای) که یک مسیر ارتباطی مهم بین دو نیمکره مغز است بریده می‌شود. این عمل معمولاً برای بیمارانی انجام می‌شود که از حملات صرع شدید رنج می‌بردند تا از گسترش حملات در نیمکره‌های مغز جلوگیری شود. 

جسم پینه‌ای بزرگ‌ترین ساختار ماده سفید در مغز است، اما پزشکان و محققان کمتر متوجه آن بوده‌اند. بیماران بلافاصله پس از عمل به شکل شگفت‌انگیزی طبیعی به نظر می‌رسیدند. 

2

پرتره رابرت دابلیو. اسپری

اما اثری که موجب نامگذاری وضعیت «مغز شکافته» شد، از طریق آزمایش‌های نوروسایکولوژیکی مشاهده شد که نخستین بار توسط رابرت اسپری و تیم تحقیقاتی‌اش در دهه ۱۹۶۰ روی انسان‌ها آغاز شد. آن‌ها تصمیم گرفتند نیمکره‌ها را جداگانه آزمایش کنند، آن هم بر اساس مشاهداتی که از مطالعات حیوانی خود انجام داده بودند. 

آزمایش جداگانه نیمکره‌ها ممکن بود زیرا هر نیمکره مغز معمولاً مسئول یک نیمه از بدن است. 

آزمایش مغز شکافته

3

میدان دید و مسیر بصری ساده‌شده، اثر میکل پی. نیئتو، ۲۰۱۵

از طریق این آزمایش‌های هدفمند، مشاهده شد که ادراکات و اعمال بیماران دچار «دوپارگی مغز» بین نیمکره‌ها بیش از حالت طبیعی شکافته است. اما بهترین و واضح‌ترین توضیح این پدیده یک مثال کلاسیک است: 

برای بیشتر افراد راست‌دست، نیمکره چپ (LH) جایی ست که بیشتر نواحی زبان قرار دارند. بنابراین، وقتی اطلاعات فقط در میدان دید نیمکره راست (RH) به آن‌ها ارائه شود، قادر به گزارش شفاهی آن خواهند بود. تا اینجا همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد. 

اما مشکل وقتی آغاز می‌شود که اطلاعات فقط به نیمکره راست (RH) ارائه شود. در این صورت، بیمار ادعا می‌کند هیچ چیزی نمی‌بیند. اما وقتی از او خواسته شود تا با دست چپ خود (که عمدتاً توسط نیمکره راست کنترل می‌شود) آنچه را دیده بنویسد، این کار را انجام می‌دهد، حتی در حالی که به صورت کلامی می‌گوید نمی‌داند آن سمت چه چیزی است یا اصلاً چیزی وجود ندارد (اسپری، ۱۹۶۸). 

گویی دو عامل مختلف در یک مغز وجود دارد: یکی کلامی و دیگری غیرکلامی. بنابراین ادراک‌کننده و کنشگری که ما از آن به عنوان «خود» تعبیر می‌کنیم، به نظر می‌رسد به دو بخش تقسیم شده است. برای افزودن شک و تردید، این آزمایش احساس ما از «خود» را بکار می‌برد، وقتی از آن‌ها پرسیده می‌شود چرا آن‌ها (نیمکره راست) چیزی را که نوشتند، نوشتند، آن‌ها (نیمکره چپ) شفاهاً دلیل‌تراشی پس از عمل می‌کنند. مثلاً در پاسخ به اینکه چرا فلان چهره را کشیده، بیمار توضیح می‌دهد: «آه، من قبلاً یکی دیده‌ام» یا «یک چهره‌ی خندان بهتر از یک چهره‌ی اخمو است.» (وولمن، ۲۰۱۲). 

بنابراین حتی وقتی با این دوپاره‌گی ظاهری در ادراک-عمل خود مواجه می‌شوند، باز هم تلاش می‌کنند از راه توجیه عقلانی، یکپارچگی «خود» را حفظ کنند. 

تجربه‌ی زیسته‌ی قطع ارتباط

4

پرتره آرنولفینی اثر یان ون آیک، ۱۴۳۴

در ابتدای تحقیق، پژوهشگران شگفت‌زده بودند که چگونه کسی که در ظاهر تا این حد طبیعی است، می‌تواند طوری به نظر برسد که انگار دو نفر است.

با اینکه پزشکان و متخصصان اعصاب و روان از اینکه چقدر بیماران دوپاره‌گی مغزی در مکالمه و تعامل، طبیعی به نظر می‌رسند متعجب شده بودند، گزارشات بعدی و یک مطالعه میدانی داستان متفاوتی را نشان داد. 

هنگام صحبت درباره اهداف، باورها، برنامه‌ها و غیره، شاید به نظر برسد هیچ مشکلی وجود ندارد، اما برون‌ریزی این مسائل داستان دیگری است. زندگی روزمره بیماران دوپاره‌گی مغزی پر از دودلی و گسستگی است. 

برای برخی بیماران، حتی لباس پوشیدن ممکن است یکی دو ساعت طول بکشد، خرید مواد غذایی یا تهیه یک وعده غذایی ممکن است چندین ساعت طول بکشد و انجام وظیفه‌ی مورد نظر اصلاً تضمین‌شده نیست. اتفاقاتی مانند تصمیم‌گیری برای خرید تخم‌مرغ اما در نهایت خرید شیر یا رساندن یک نامه به جایی که مقصد اصلی نبوده است؛ اینها نه اشتباهات تک‌باره‌ی یک ذهن بیش‌ازحد خسته؛ بلکه اشتباهات پیوسته‌اند که در افراد دچار دوپارگی مغزی رخ می‌دهند.

مبارزه برای یکپارچگی

5

خوابیدن عقل هیولاپرور است، اثر فرانسیسکو گویا، ۱۷۹۹

بر اساس این مطالعات مشاهده‌ای، این شکافتگی منجر به رقابت و ادغام ضعیف بین نیمکره‌ها شده و پیوستگی و یکپارچگی «خود» را مختل می‌کند. 

این کمبود خاص ظرفیت ادغام بین نیمکره‌ها می‌تواند از راه شواهد تجربی بیشتر تأیید شود. 

وقتی دو بخش یک کلمه مرکب (دو کلمه که ترکیب می‌شوند تا یک کلمه جدید بسازند، مانند «آسمان» و «خراش» = آسمان‌خراش) به آن‌ها ارائه شود و هر بخش ترکیبی به هر میدان دید جداگانه تقسیم شود، بیماران دوپاره‌گی مغزی در بیان کلمه مرکب مشکل دارند و به جای آن دو کلمه را جداگانه بیان می‌کنند. 

این مشکل حتی برای بیمارانی که قادر به پاسخ‌دهی کلامی و با هر دو دست برای هر دو میدان بصری هستند، وجود دارد. این موضوع نشان می‌دهد مشکل به‌طور خاص، ادغام اطلاعات بین نیمکره‌ای است. 

به‌نظر می‌رسد ادغام از جسم پینه‌ای از راه مهار و تحریک کمک می‌کند دو نیمکره به اقدام و باور یکپارچه تبدیل شوند. 

جذابیت معمایی آگاهی دوگانه

نظریه‌ای که این مسئله را توضیح داد و رایج شد، بر اساس ایده عصب‌پژوهی تقسیم‌بندی نیمکره‌ها بنا شده است. نیمکره‌ها پردازش‌کننده‌های نیمه مستقل و موازی هستند و نشان داده شده که امکان عملکرد خوب با یک نیمکره، حتی زمان انجام نیمکره‌برداری در بزرگسالی وجود دارد. شواهدی مانند این سبب شکل‌گیری یک واقعیت قابل‌تصور از آگاهی دوگانه شد. 

با این حال، اینکه بتوان آگاهی را با بریدن جسم پینه‌ای تقسیم کرد، شاید یک پیشنهاد جذاب به‌نظر نرسد. ممکن است ما آگاهی دوگانه را این فرضیه در نظر بگیریم که ذهن ما همیشه به دلیل ساختار نیمکره‌ها دوگانه است، اما جسم پینه‌ای آن را به یک ذهن یکپارچه و ادغام‌شده تبدیل می‌کند. 

این ایده به ظاهر علمی-تخیلی اثر عمیقی بر علم عصب‌شناسی و عصب‌فلسفه گذاشت و دو تا از محبوب‌ترین نظریات آگاهی، نظریه اطلاعات یکپارچه و نظریه فضای کاری جهانی از آن الهام گرفتند. با این حال، همچنان آگاهی دوگانه به شدت مورد بحث است. 

چیزی که بیشتر مردم را از وجود نوعی آگاهی دوگانه یا «خود» متقاعد کرد، حجم زیاد شواهد نقل‌قولی از سوژه‌هایی بود که نشان میداد آن‌ها چنان عمل می‌کنند که گویی یک ذهن اما دو آگاهی/عامل دارند. 

داستان‌های شکاف: بینش‌های حکایتی

حکایات، رونوشت‌ها و ویدیوها از بیماران مبتلا به اختلال دوپاره‌گی مغزی داستانی جذاب‌تر از هرگونه شواهد تجربی است. حتی چندین گزارش از محققانی وجود دارد که چیزی گزارش نکرده‌اند چون به نظر بیش از حد غیرقابل‌باور و عجیب می‌آمدند. 

یک مثال، مطالعه‌ی مک‌کِی و مکِکی (۱۹۸۲) است که در آن، آن‌ها از یک بیمار مبتلا به اختلال دوپاره‌گی مغزی خواستند حدس زدن با خودش را بازی کند. در این بازی، به نیم‌کره راست یک عدد نشان داده میشد و نیم‌کره چپ (LH) آن عدد را حدس می‌زد. نیمکره راست نشان میداد عدد بیشتر، کمتر یا درست است. 

این نوع حکایات را می‌توان در بیشتر مطالعات اختلال دوپاره‌گی مغزی، به‌ویژه در مطالعات اولیه یافت و بیشتر این حکایات به دوگانگی «خود» اشاره دارند. در حقیقت، برای محققانی که با این افراد کار می‌کنند، حتی صحبت کردن درباره این بیماران بدون استفاده از زبانی که به دو عامل اشاره کند دشوار است. 

این وضعیت از بیرون این‌طور به نظر می‌رسد، اما از درون هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد نیم‌کره‌ها دیگری را «خود» مستقل می‌بینند. آن‌ها به‌طور صریح با یکدیگر ارتباط برقرار نمی‌کنند و به یکدیگر به‌عنوان یک عامل اشاره نمی‌کنند. در تأیید این موضوع، هیچ چیزی در گزارش‌های درون‌نگری بیماران مبتلا به اختلال دوپاره‌گی مغزی نشان نمی‌دهد آن‌ها احساس می‌کنند عادی نیستند و به‌طور قطع احساس نمی‌کنند دو شخص هستند. 

اگرچه آن‌ها هنوز هم مواقعی طور رفتار می‌کنند که انگار دیگری را حداقل به‌عنوان یک عامل می‌شناسند، تعاملاتی مانند سیلی زدن به دست چپ برای جلوگیری از دخالت حین انجام یک کار، برای متوقف کردن آن به مدت کوتاه بی‌معنی است مگر آنکه فرد دست را چیزی ببیند که توسط یک عامل هوشمند اداره می‌شود. همچنین، اینکه آن را به‌عنوان خود ببیند هم بی‌معنی است. 

بازخوانی آزمایش‌های کلاسیک اختلال دوپاره‌گی مغزی

7

مدرسه آتن، رافائل

پس از بیش از ۵۰ سال تحقیق درباره اختلال دوپاره‌گی مغزی به کجا رسیدیم؟ از آنجا که عمل کالوسوتومی امروزه برای درمان صرع اقدام بسیار نادری است، ممکن است در آستانه پایان این زمینه تحقیقاتی درباره ماهیت «خود» باشیم. 

با این حال، این بحث به تازگی با مجموعه جدیدی از مطالعات دوباره زنده شده است. 

پینتو، دی هان و لامه (۲۰۱۷) نشان دادند که بین نیم‌کره‌ها ادغام معناداری وجود دارد که به آن‌ها اجازه می‌دهد تصمیم بگیرند آیا خطوط عمود بر هم هستند، بزرگترین دایره را پیدا کنند و حرکت نقطه‌ها را در میادین بصری پیگیری کنند. بیماران مبتلا به اختلال دوپاره‌گی مغزی به‌طور عمده هیچ مشکلی در پاسخ‌دهی با هر دو دست یا به‌طور کلامی در هر دو میدان بصری نداشتند. پینتو و همکاران این را مدرکی از درک شکاف‌خورده اما تحت یک آگاهی یکپارچه تفسیر کردند. 

مشکل نظریه ذهن یکپارچه اینست که نمی‌تواند توضیح دهد چرا هنوز نمی‌تواند مقایسه مستقیمی بین نیم‌کره‌ها انجام دهد یا نه فقط محرک‌های بصری‌فضایی، بلکه محرک‌های پیچیده‌تر را هم ترکیب کند. 

مطالعه‌ی آن‌ها محدودیت‌های این مطالعات موردی را هم نشان داد، زیرا روشن کرد سن عمل جراحی و فاصله زمانی بین آن و آزمایش ممکن است عامل اصلی در میزان عدم‌انسجام ذهن باشد. ظاهراً، مغز می‌تواند با کمک‌های رفتاری و محیطی این شکاف‌ها را پر کند که در طول زمان بهبود می‌یابند. برای تاکید بر میزان تغییر به مرور زمان، به نظر می‌رسید گفتار ابتدایی در نیم‌کره راست برخی بیماران بهبود یافته بود. 

تمام این عوامل سبب می‌شود رسیدن به نتایج و تفسیرهای دقیق بدون کنترل آن‌ها و به چالش کشیدن یافته‌های قبلی بسیار دشوار شود. 

این مطالعات نتواستند نظریه آگاهی یکپارچه را اثبات کنند، اما آنچه انجام دادند کاهش حمایت بیشتر با شواهد تجربی از آگاهی دوگانه بود. حتی مثالی که در ابتدای این مقاله معرفی شد که نسخه‌ای بسیار خاص از یک آزمایش است، صرفاً حکایتی است، چون هرگز این آزمایش به‌عنوان یک آزمایش تأییدشده توسط همتاها انجام نشده است؛ بلکه بیشتر به‌طور فرضی بر اساس آناتومی، مطالعات حیوانی و شواهد حکایتی درست فرض شده است. نتایج پینتو و همکاران، دست‌کم می‌پرسند آیا باید این‌طور باشد یا خیر. 

معما همچنان ادامه دارد

8

اسفنکس ساحلی اثر الیهیو ودر، ۱۸۷۹

در نهایت، این موضوع ما را با سه نظریه اصلی مواجه می‌کند. دو تای این نظریه‌ها ماهیتی دوگانه دارند: آگاهی دوگانه یا عوامل دوگانه (آگاه و ناآگاه) و یکی از آن‌ها آگاهی یکپارچه اما ادراک شکافته است. 

مشکل ادعای آگاهی دوگانه اینست که آزمایش آن دشوار است یا بهتر بگوییم، آزمایش هر ادعای آگاهی به طور کلی بسیار سخت است. اما عمدتاً این نظریه با شواهد نقل‌قولی حمایت می‌شود. اگر بتوانیم عجایب نقل‌قولی را در سطح تجربی بررسی کنیم، آگاهی دوگانه می‌تواند استدلال بسیار قوی‌تری داشته باشد. 

ادعاهای عوامل دوگانه این مشکل را دارند که وقتی می‌گوییم نیم‌کره راست مغز ناخودآگاه است، این با کارهایی که این بخش از مغز می‌تواند انجام دهد تناقض دارد. یعنی آنچه که از نظر معمولی ناخودآگاه به نظر می‌رسد، در عمل ممکن است توانایی‌هایی داشته باشد که با این فرضیه سازگار نباشد. برای درک بهتر ناخودآگاه، ابتدا باید دقیقا بفهمیم آگاهی (خودآگاه) چیست. 

افراد شرکت‌کننده در آزمایش نمی‌توانند به صورت کلامی بگویند که در سمت چپ چه چیزی وجود دارد وقتی که در سمت راست چیزی نمایش داده نمی‌شود، اما می‌توانند با دست راست خود به این سوال پاسخ دهند. پینتو و همکارانش (۲۰۱۷) ادعا کردند ابتدا این افراد می‌گفتند چیزی نمی‌بینند، همانطور که در آزمایش‌های قبلی نیز مشاهده شده بود، اما با استفاده از روش خاص آن‌ها، توانستند این رفتار را تغییر دهند. 

این موضوع ظاهراً چیزی شبیه یک تغییر در آگاهی است، به‌نوعی دسترسی متوالی به ادراک شکافته با تلقین (اشاره) درست، مانند یک توهم ادراکی. پینتو و همکاران این را یک آگاهی غیرهمزمان می‌دانند، مشابه دیدن یک فیلم با صدای ناهماهنگ که سبب می‌شود دو بخش غیرقابل ادغام شوند. 

همانطور که نِیگل در سال ۱۹۷۱، بیش از ۵۰ سال پیش استدلال کرد، وقتی صحبت از دوپاره‌گی مغزی می‌شود، هر تفسیری که انجام دهیم، قابل‌قبول به نظر نمی‌رسد.

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید