دستگیری قاتل با افشاگری همسر و دختر
این زن گفت: ۱۲ سال قبل یک روز شوهرم با حالت آشفتهای به خانه آمد و گفت یک نفر را کشته است. من از او پرسیدم چرا این کار را کردی و مقتول کیست. شوهرم جواب داد صمد، دوست صمیمیام را کشتهام. او من را تهدید کرد دراینباره به کسی چیزی نگویم و گفت اگر این کار را بکنم من را هم میکشد.
مردی که سالها بعد از ارتکاب قتل با افشاگری همسر سابقش دستگیر و محکوم شده، حالا از دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرده است.
متهم که مردی میانسال است، زمانی بازداشت شد که همسرش بعد از جدایی به پلیس مراجعه کرد و اطلاع داد شوهر سابقش سالها قبل مرتکب قتل شده است.
هفت سال قبل زنی به مأموران پلیس اطلاع داد شوهرش مرتکب جنایت شده است. او گفت: شوهرم، کیانوش، ۱۲ سال قبل دوستش به نام صمد را به قتل رسانده است. از آنجایی که من از شوهرم میترسیدم در همه این سالها راز قتل را به کسی نگفتم، اما حالا که از شوهرم جدا شدهام و بچههایم بزرگ شدهاند میخواهم واقعیت را بگویم.
این زن گفت: ۱۲ سال قبل یک روز شوهرم با حالت آشفتهای به خانه آمد و گفت یک نفر را کشته است. من از او پرسیدم چرا این کار را کردی و مقتول کیست. شوهرم جواب داد صمد، دوست صمیمیام را کشتهام. او من را تهدید کرد دراینباره به کسی چیزی نگویم و گفت اگر این کار را بکنم من را هم میکشد.
آن زمان بچههایم کوچک بودند. از ترس جان خودم و بچهها به کسی چیزی نگفتم؛ چون شوهرم واقعا مرد خشنی بود و من را هم بسیار اذیت میکرد. بعد از اینکه صمد گم شد، خانوادهاش چند بار سراغ ما آمدند تا از او سراغ بگیرند. آنها میدانستند صمد و شوهرم با هم دوست هستند، ولی شوهرم گفت از صمد خبر ندارد و پرونده او میان مفقودیها ماند.
وقتی پلیس اطلاعاتی را که این زن داده بود با پروندههای مفقودی مقایسه کرد، مشخص شد ۱۲ سال قبل خبر مفقودشدن صمد از سوی خانوادهاش به مأموران داده شده بود، اما هیچ وقت راز گمشدن او فاش نشد. بهاینترتیب کیانوش بازداشت شد.
این مرد در ابتدا منکر همه چیز بود و مدعی شد همسرش برای انتقامگیری به او چنین تهمتی زده است، اما دختر متهم نیز حرفهای مادرش را تأیید کرد.
این دختر گفت: پدرم من را هم مانند مادرم تهدید کرد. او گفت من تاکنون دو نفر را کشتهام و باز هم میتوانم آدم بکشم. اگر از مادرت طرفداری بکنی تو را هم میکشم. پدرم مدعی بود بهجز صمد فرد دیگری به نام شهروز را هم کشته است.
وقتی مأموران درباره شهروز تحقیق کردند متوجه شدند ۲۰ سال قبل چنین فردی کشته شده است، اما راز قتل او هم فاش نشده بود.
وقتی کیانوش دوباره مورد بازجویی قرار گرفت اتهام قتل صمد را پذیرفت. او گفت: من و صمد سالها با هم دوست بودیم. او بنگاهدار بود و همه کارهای ملکی من را انجام میداد تا اینکه یک روز متوجه شدم به همسرم نظر دارد. او را کشتم و به اتفاق برادرم جسد را دفن کردم.
مأموران برادر متهم را بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند. این مرد ادعا کرد برادرش دروغ گفته و او از هیچ چیز خبر ندارد. برادر کیانوش گفت: من بعد از دستگیری برادرم از ماجرا باخبر شدم و شاهد دارم که در آن زمان اصلا تهران نبودم.
بعد از اینکه ثابت شد برادر کیانوش در قتل دست نداشته اینبار کیانوش انگشت اتهام را به سمت همسرش گرفت و گفت: صمد، چون به زنم نظر داشت، او را به خانه کشاندیم و همسرم او را کشت و من جسدش را در چاهی انداختم. اینبار همسر کیانوش بازداشت شد.
او گفت: ادعای همسرم دروغ است. صمد به من نظری نداشت. او مرد محترمی بود. من نمیدانم شوهرم چرا چنین حرفی میزند، ما ارتباطی با هم نداشتیم. ضمن اینکه من اصلا از ماجرای قتل خبر نداشتم تا زمانی که خودش موضوع را بیان کرد.
علیه این زن مدرکی به دست نیامد و مأموران او را نیز آزاد کردند. در نهایت کیانوش به اتهام قتل صمد و شهروز در زندان ماند و کیفرخواست علیه او صادر شد. در جلسه رسیدگی که در شعبه ۱۱۳ وقت دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد خانواده صمد درخواست قصاص کردند.
خانواده شهروز نیز خواستار مجازات شدند. وقتی نوبت به کیانوش رسید، او گفت: من در قتل شهروز نقشی نداشتم. البته میدانستم شهروز کشته شده است. صمد او را کشت. یک روز صمد، من و شهروز به سمت جاجرود رفتیم. من در ماشین خواب بودم که با صدای داد و فریاد بیدار شدم و دیدم صمد روی شهروز بنزین ریخت و او را آتش زد.
وقتی پرسیدم چرا این کار را کردی گفت حقش بود. من سعی کردم شهروز را نجات بدهم، اما صمد جلوی مرا گرفت و گفت اگر این کار را بکنی تو را هم میکشم.
من هم عقب رفتم. وقتی شهروز مرد، من و صمد محل را ترک کردیم. هفت سال از این ماجرا گذشته بود که متوجه شدم صمد به همسرم نظر دارد. او میدانست من روی ناموس حساس هستم. وقتی فهمیدم عاشق همسرم شده او را در جایی خلوت به قتل رساندم و آنقدر به او چاقو زدم تا مرد، بعد جسد را در چاهی انداختم.
بعد از گفتههای متهم با توجه به اینکه درباره قتل شهروز علیه او مدرکی نبود، از این قتل تبرئه شد؛ اما در قتل صمد مجرم شناخته و با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. رأی صادره مورد اعتراض متهم قرار گرفت؛ اما تأیید شد و نام کیانوش در میان محکومان به قصاص قرار گرفت. مدتی بعد برای کیانوش وقت اجرای حکم تعیین شد و او پای چوبه دار رفت.
در جلسه اجرای حکم بعد از درخواستهای کیانوش، اولیای دم قبول کردند در ازای دریافت مبلغی پول و اسنادی که از مغازه پدرشان به سرقت رفته است، اعلام گذشت بکنند. کیانوش مبلغ پول را تهیه کرد، اما مدعی شد اسناد در دست او نیست و نمیتواند آنها را پس بدهد.
با این حال اولیای دم نیز دیگر اجرای حکم را پیگیری نکردند. تا اینکه کیانوش هفت سال بعد از بازداشت با ارسال نامهای به دادگاه خواستار اعمال ماده ۴۲۹ شد. او گفت هفت سال است در زندان بلاتکلیف هستم و درخواست دارم با توجه به اینکه اولیای دم پیگیری نمیکنند دادگاه تکلیف من را روشن کند.
در جلسه رسیدگی به این درخواست اولیای دم نیز حاضر شدند، آنها گفتند: ما قصد قصاص متهم را نداریم و خواستهمان را هم در اجرای احکام گفتهایم. اگر متهم اسنادی را که از پدرمان سرقت کرده به ما برگرداند ما گذشت میکنیم و در غیر این صورت درخواست قصاص داریم.
متهم نیز گفت: سندی از صمد پیش من نیست و هرچه بوده به اولیای دم دادهام. من نمیدانم آنها دقیقا چه میخواهند. من از اسنادی که آنها ادعا میکنند خبر ندارم. دقیقا بگویند چه میخواهند اگر چیزی بود به آنها میدهم. بعد از گفتههای متهم قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.