عنکبوت‌های وسوسه‌انگیز!

کد خبر : ۲۲۹۲۵
بازدید : ۱۴۵۴

«همکلاسی قدیمی‌ام با من قرار گذاشت و بیرون رفتیم بعد به من گفت می‌خواهم تو را بکُشم. گفتم دروغ می‌گویی، می‌خواهی من را برای نت‌ورک‌مارکتینگ پرزنت کنی»؛ این جمله طنز که بارها و با ادبیات مختلف در شبکه‌های اجتماعی منتشر و دست‌به‌دست شده ‌است به‌خوبی گسترش فعالیت شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای یا همان نت‌ورک‌مارکتینگ‌ها را در ایران نشان می‌دهد. شرکت‌هایی که پس از کسب مجوزِ وزارت صنعت، معدن و تجارت در‌ سال ١٣٩٠، تلاش زیادی به‌خرج دادند تا خاطره «گلدکوئیست» و دیگر شبکه‌های هرمی غیرمجاز را که عضویت در آنها جرم محسوب و مشمول حبس می‌شد، از ذهن‌ها پاک كرده و تصویر تازه‌ای از نوع فعالیت خود بسازند. بازاریاب‌ها حالا یک برگ برنده یعنی مجوز فعالیت قانونی به چنگ آورده‌اند که البته واکنش‌ اعتراضی و طنزآمیز کاربران شبکه‌های مجازی به تلاش این بازاریاب‌ها برای جذب افراد، نشان می‌دهد که این قانونی‌شدن اگرچه بخشی از مشکل این شبکه‌ها را حل کرده، اما نوع برخورد و شعارهای این نت‌ورکرهای آرمان‌گرا سوالات تازه‌ای ایجاد کرده ‌است؛ این‌که اعضای این شرکت‌ها به چه دلیل و امیدی وارد این کار می‌شوند و چرا برخی از آنها خروج همراه با ضرر مالی را بر ادامه عضویت ترجیح می‌دهند؟

«خوب، بد، زشت»؛ تجربه‌های متفاوت عضویت
«حسین» فارغ‌‌التحصیل مهندسی مواد ‌و ‌متالوژی که رشته روانشناسی را برای ادامه‌ تحصیل انتخاب کرده و براساس رتبه کنکور خود از مهر ‌سال ٩٥ در یکی از دانشگاه‌های دولتی شهر تهران مشغول به تحصیل خواهد شد، درباره دليل ورود خود به این کار به «شهروند» می‌گوید: «یک‌سال پیش برای نخستين‌بار به صورت جدی با این کار در شهر زاهدان آشنا شدم و آن موقع چهار‌ سال از فعالیت قانونی کار بازاریابی گذشته‌ بود و یکی از مجموعه‌های فعال در آن شهر من را به اصطلاح پرزنت کردند، ولی در آن ‌زمان با این کار ارتباط برقرار نکردم؛ به این دلیل که مفاهیم پایه این کار برای من به‌خوبی روشن نشده‌بود و از طرفی برای انجام این کار تنها بودم. مدتي گذشت تا این‌که در تابستان ٩٥ در شهر خودم و از طریق یکی از دوستان بار دیگر این کار به من معرفی شد که هم توضیحات مفصلی به من ارایه داد و از طرف دیگر مطمئن بودم که حمایت قوی‌ و شایسته‌ای از من صورت می‌گیرد.»

این بازاریاب شبکه‌ای که نزدیک به ٤٠ روز از شروع فعالیتش می‌گذرد، درباره تجربه‌های کسب‌شده در این مدت و این‌که آیا هنوز شور و شوق اولیه را دارد، می‌گوید: «آنچه که برای من اتفاق افتاد، مشابه سرنوشت دیگر دوستان و اطرافیانم است و اشتیاق من روز‌به‌روز بیشتر شده‌ است؛ در شروع دلهره‌ای وجود داشت و مختصات موفقیت در دستان من نبود و من نمی‌دانستم چطور در این حرفه می‌توان به موفقیت رسید؛ اما اکنون این مسائل تا اندازه‌ای برای من روشن شده ‌است و هر روز شور‌ و ‌اشتیاقم نیز بیشتر می‌شود.» «حسین» که با انرژی و شور و حرارت منحصربه‌فردی سخن می‌گوید، درباره نکات منفی این کار پس از تجربه فعالیت خود هم می‌گوید: «نکته منفی درباره این تجارت و حرفه سراغ ندارم ولی در مورد بعضی نت‌ورک‌‌مارکترها باید بگویم که به‌دلیل درک ضعیف از این کار و آموزش‌های نادرست دچار حالت احساسی و هیاهو می‌شوند که البته با آموزش بهتر قابل اصلاح است.»

این بازاریاب‌ شبکه‌ای با تشکر فراوان از دوستی که وی را به این کار دعوت کرده ‌است، درباره دستاوردهای احتمالی خود در ‌سال آتی هم سخن می‌گوید: «اولین دستاوردی که از آن اطمینان دارم کسب دانش و مهارت در زمینه بازاریابی شبکه‌ای است که بی‌شک دستاورد بزرگی تلقی می‌شود. دومین دستاوردی که از آن اطمینان دارم کسب یک‌سری مهارت‌های شخصیتی و روانشناختی است. در این کار افراد به سلامت نسبی روانی سوق پیدا می‌کنند؛ یعنی این کار به یک فضای درمانی و شفای روانی می‌ماند، به این دلیل که فرد احساس شادی و رضایت خوبی را در این کار تجربه می‌کند و احساس غم، افسردگی و ناتوانی در این کار معنا ندارد و اصلا تعریف نشده‌ است. در مورد دستاورد مالی نیز باید بگویم که اعضا پس از یک‌‌سال فعالیت به درآمدی بالاتر از حقوق متوسط کارمندی؛ یعنی ماهی ٥/٢ تا ٣ میلیون می‌رسند ولی من برای خودم شخصا به عدد ٤‌میلیون تومان فکر می‌کنم.»

«فرزانه» و «مریم» که در ‌سال ٩٣ دانشجوی رشته مهندسی صنایع دانشگاه قوچان بودند، با هم وارد بازاریابی شبکه‌ای شدند و حالا تجربه‌های متفاوتی را بیان می‌کنند. «فرزانه» درباره شیوه ورودش می‌گوید: «تابستان بود که دنبال کار برای سه ماه تعطیلی بودم. با دوستم دنبال کار می‌گشتیم. یک روز دوستم زنگ زد و گفت: فرزانه کار خیلی خوبی پیدا کردم و مصاحبه هم رفتم. تو هم می‌توانی وارد این کار شوی و فقط همین را بگویم که کار بسیار خوبی است و بقیه جزییات را آن‌جا خواهی فهمید. از آن‌جا که انسان بلندپروازی هستم و از ارتباط با افراد هدفمند لذت می‌برم از این کار خوشم آمد و وارد کار شدم. تابستان تمام مدت وقت می‌گذاشتم و از صبح تا شب یا جلسه بودم یا جلسه می‌گذاشتم. شب که به خانه می‌رسیدم مطالعه را پی می‌گرفتم و صبح قبل از خروج از خانه، مطالعاتم را مرور می‌کردم. یادم است همان موقع در توئیتی نوشتم که کاش یک‌روز بیشتر از ٢٤ ساعت بود، من واقعا زمان کم می‌آورم.» «فرزانه» که پس از نزدیک به یک‌سال از این کار خارج شد، درباره دلیل خروج خود می‌گوید: «دغدغه‌های فکری‌ام زیاد و درس و دانشگاه بیشتر شده‌ بود. با این‌که می‌دیدم یک‌سری از افراد فکرهای ناجوری نسبت به این کار دارند، دیدم آنقدری که دارم وقت می‌گذارم و سرمایه‌گذاری می‌کنم به جواب نمی‌رسم. دیدم که نت خیلی همه‌دان شده یعنی همه می‌دانند که نت‌ورک چیست و ذهنیت منفی نسبت به آن تثبیت شده ‌است.»

اما «مریم» که با سردی خاصی نسبت به دوران فعالیت خود سخن می‌گوید، دلایل متفاوتی نسبت به دوست خود برای خروج از کار بیان می‌کند: «دیگر حس خوبی به این کار نداشتم؛ اولا که ‌درصد ریسک در این کار بسیار بالاست و هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد که زحمات ٦ ماهه یا یک‌ساله‌ات را حرام کند، دوم این‌که من دیدم افراد بسیار زیادی وارد این کار شدند و درنهایت نتیجه‌ای نگرفتند و سوم این‌که به شکلی که فکر می‌کردم نبود و بسیار کار سختی بود؛ حتی سخت‌تر از کارهای سنتی و باید افراد زیادی را در همه زمینه‌ها قانع می‌کردی که کار بسیار سختی بود؛ ضمن این‌که نحوه گردش مالی این کار را اصلا دوست نداشتم.»

اما «رضا» که هم‌اکنون مشغول گذراندن دوران سربازی است، درباره ورود خود می‌گوید: «مشغول یک کار بخور و نمیر بودم. یکی از دوستان دور به من زنگ زد و با یک دروغ که پدر خانمش یک کار خوب با حقوق و مزایای عالی در شمال دارد، من را از نیشابور به بابلسر کشاند. ظهر رسیدم و آنها در یک روز کاری رفته بودند دریا. تا شب به دروغش ادامه داد و من ‌هم خود را برای کار فردا آماده می‌کردم. ساعت ۸ صبح شد. همه بیدار بودند ولی کسی بیرون نرفت و من در کمال تعجب علت را می‌پرسیدم تا این‌که متوجه شدم هر کدام یک‌سری آموزش‌ها را از افراد بالادست خود می‌گیرند و قصد دارند به من آموزش بدهند. طی سه روز از من می‌پرسیدند که: به چه آرزوهایی می‌خواهی برسی، چه خودرویی دوست داری، نمی‌خواهی زحمت‌های پدر و مادرت را جبران کنی؟ و یک‌سری دلایل قانع‌کننده که آدم بی‌برنامه و بی‌هدف نسبت به آینده را به وجد می‌آورد. »

نظام اجتماعی با رویا نمی‌تواند زندگی کند
اما چه عواملی باعث می‌شود که علاقه به فعالیت در شبکه‌های بازاریابی همچنان ادامه پیدا کند. «اردشیر گراوند»، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی دراین‌باره می‌گوید: «جامعه مریض و غیرمنطقی در همه موارد غیرمنطقی و ناآگاهانه برخورد می‌کند؛ در زمینه کسب مدارج علمی، به‌دست آوردن پول، روش‌های لاغری و... درحالی‌که در نظام اجتماعی با رویا نمی‌توان زندگی کرد و دیر یا زود حقیقت زندگی رویا را کنار خواهد زد. عطش انسان برای دارایی سیری‌ناپذیر است و چنین شبکه‌ها و شرکت‌هایی برنامه‌ خود را روی این عطش و ولع سیری‌ناپذیر طراحی می‌کنند.» این مدرس دانشگاه درباره روحیات شاد و سرزنده این افراد در بدو ورود به کار نیز می‌گوید: «این رفتار و شیوه برخورد با زندگی عمدتا دروغ و ظاهرسازی‌ای است که از کتاب‌های انگیزشی مورد تأکید این شبکه‌ها نشأت می‌گیرد. این شیک‌بودن ظاهری و تلاش به ظاهرسازی، جنبه منفی دیگری نیز دارد و آن هم تلاش برای فریب دیگران با رفتارهایی غیرواقعی است که در بلندمدت می‌تواند منجر به از بین رفتن اعتماد متقابل در جامعه شود.»

«مصطفی آب‌روشن»، جامعه‌شناس و عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران هم در گفت‌وگو با «شهروند» دراین‌باره می‌گوید: «انسان امروزی با وجود کنترل‌های شدید اجتماعی همچنان به کجروی ادامه می‌دهد و در شرایطی که فرصت‌های مجرمانه برای اشخاص تسهیل شود، عده‌ای به مال و حریم دیگران تجاوز می‌کنند. انگیزه‌های طمع‌ورزانه در بسترهای نابسامان اجتماعی تکوین پیدا می‌کند و با ورود ابزارهای جدید و نوین، این جرایم و کلاهبر‌داری‌ها اشکال پیچیده‌ای به خود می‌گیرد. بدیهی است که همیشه مجرم جلوتر از قانون قدم برمی‌دارد؛ به عبارتی افراد کلاهبردار اغلب اشخاصی با ضریب هوشی بسیار بالا هستند زیرا شخص باید با وعده‌های فریبنده و مانوری متقلبانه و با رضایت طرف مقابل دارایی‌اش را به نفع خود مصادره کند. ناگفته نماند که عواملی مانند ساده‌لوحی، طمع‌ورزی و میل به ثروت‌اندوزی، روند کلاهبرداری را تسریع می‌کند و در تحقق جرم کلاهبرداری تاثیرگذار است.»

او ادامه می‌دهد: «بیکاری در جامعه ما به‌عنوان ام‌الفساد و ریشه همه نابسامانی‌های اجتماعی به شمار می‌آید. درواقع در جوامعی که فرصت‌های برابر اجتماعی، اقتصادی و شغلی وجود نداشته باشد بهترین بستر برای رشد و شیوع گروه‌هایی است که با وعده‌های دروغین و وسوسه‌انگیز، زندگی سراب‌گونه‌ای را برای افراد ساده‌لوح و ناآگاه ترسیم می‌کنند تا بتوانند از این وضع استیصال، بیشترین بهره را به‌دست بیاورند.»

به گفته این جامعه‌شناس: «تا زمانی که سطح آگاهی‌های اجتماعی رشد نکند و از سوی دیگر زمینه رشد و توسعه اقتصادی فراهم نشود این شرکت‌ها با اشکال متنوع و با ترفند‌های عوام‌فریبانه به موجودیت ویروس‌گونه خود ادامه خواهند داد. یکی از آسیب‌هایی که این شبکه‌های هرمی به جامعه تحمیل می‌کند این واقعیت است که سرمایه اجتماعی را دچار تزلزل کرده و یکی از مولفه‌های اصلی این سرمایه که همان اعتماد اجتماعی است، دچار بحران خواهد شد. در واقع با گسترش این شبکه‌های فریبکاری، نارضایتی‌های اجتماعی افزایش پیدا می‌کند و انسجام اجتماعی متزلزل خواهد شد.»

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید