من یه عکسایی از شوهر این خانم دارم که!
احمدرضا کاظمی در ستون طنز روزنامه شهروند، مطلبی با عنوان « بعضیا، مناظره داغشو دوست دارند!» درباره مناظره کلینتون و ترامپ نوشت.
مرتضی حیدری: «کبوتر بچه کرده، کاش بودی و میدیدی! آلاله غنچه کرده! کاش بودی و میدیدی! سلام خدمت مردم عزیز آمریکا، قبل از هرچیز اجازه بدید یه سری به اتاق فرمان بزنیم و یه پیام بازرگانی ببینیم و برگردیم»
پیامهای بازرگانی: «پشمکِ مشدونالد، تحت لیسانس ترامپاند کو، شما را به دیدن این مناظره دعوت میکند!»
ترامپ درحالی که گردن و بدنش را به چپ خم کرده و دستش را به شکل تهدیدآمیز گرفته: «بله. من اینجا یه عکسایی از شوهر این خانم دارم که...»
مرتضی حیدری: «آقا اجازه بده یکم مناظره داغ بشه، گُلِ کارو گذاشتی همین اول آخه؟! اینارو باید توی اوج بحث رو کنی!»
ترامپ: «میگن تو دعوا هرکی مشت اولو بزنه برندهست، حالا اگه شما میگید اشکالی نداره. عکسارو نشون نمیدم»
کلینتون: «نه آقای حیدری، اشکالی نداره، اجازه بدید عکساشونو نشون بدن! چیزی رو ناگفته نذارید آقای ترامپ!»
ترامپ: «بذارید تبلتم رو دربیارم تلگرامم بالا بیاد. متأسفانه سرعت اینترنت توی دولت اوباما خیلی پایین اومده. خب لود شد آها. خانم کلینتون! این زنه کیه کنار شوهر شما؟ این یکی چی؟ این چی؟ ایشون کی باشن؟ اون دوتا چی میگن؟ این سه تا چی؟ این چهارتا؟ همین کارارو کردید که یه عده توی ایران به خودشون اجازه بدن بگن ٦٠درصد مردم ما حرومزادن!»
مرتضی حیدری: «اوخ اوخ ببینم! عجب هیلاریدافایی هم هستند، راست میگه کیان اینا؟»
کلینتون: «اینا دخترخالهها و دختر داییهای شوهرم هستند! اینام عکسای خانوادگی ماست، گوشیِ همسرم چندوقت پیش سرقت شد و این عکسارو معلوم نیست کیا پخش کردن. ما از طریق اف.بی.آی سخت پیگیر این مسأله هستیم و تا آخرشم میریم. به هرحال پلیس اف.بی.آی پلیسی هست که حواسش به همه چیز هست!»
ترامپ: «اینا دخترخاله و دخترداییهای شوهرتن؟ یکیشون داره لپ شوهرتو رو گاز میگیره!»
کلینتون: «بله، اینا از بچگی با هم بزرگ شدند، عین خواهربرادر میمونن! بعدشم خانواده بیل اینا کلا راحتن با هم! بازن!»
ترامپ: «بازن؟ اینیکی چی؟ اینکه دیگه دخترخالهش نیست! اینو همه میشناسند، دماغشم رفته ایران عمل کرده! اصلا چرا خودت توی عکس نیستی؟»
کلینتون: «منم هستم اتفاقا، پشت دوربین دارم عکس میگیرم»
مرتضی حیدری: «خب اجازه بدید، کمی وارد بحثهای اقتصادی بشیم!»
کلینتون: «اتفاقا منم میخواستم درهمین مورد صحبت کنم. آقای ترامپ این ثروتِ گازانبریشون رو از کجا آوردند؟ بنده اینجا یک فیش حقوقی دارم که نشون میده ایشون ماهی ٤٥میلیون دلار حقوق میگیره! دختر ایشون پول این همه لباسای لاکچری رو از کجا میاره؟ هزینه عملهای زیبایی همسر آقای ترامپ از کجا تأمین شده؟ الان پروتز کیلویی دوهزاردلاره، زن این آقا اندازه ٣میلیون دلار پروتز فقط توی...»
ترامپ: «شلوغش نکن هیلاری! شلوغش نکن! ما فقط سهممون رو از سفره ایالاتمتحده برداشتیم!»
در این لحظه ناگهان «مرتضی حسینی» و «مسعود روشنپژوه» با همان لبخند همیشگی و با همان طراوت و تازگی روی صحنه میآیند:
حسینی: «سلامسلامسلام! وقتتونو زیاد نمیگیریم، خیلی زود تند سریع تشکر کنم از شرکت «اِی.تی.اند.تیِ اول» اسپانسر برنامه!»
روشنپژوه: «هوادارای خانم هیلاری کلینتون همین الان عدد ١ و هوادارای آقای ترامپ عدد ٢ به سامانه ٠٠١٢٠٠٠٩٠ ارسال کنن و به باشگاه هواداران دموکرات/ جمهوریخواه بپیوندن!»
حسینی: «هزینه هرپیامک، فقط و فقط ٣دلار! اِی.تی.اند.تیِ اول، یه همراهِ خوب!»
مرتضی حیدری: «کبوتر بچه کرده، کاش بودی و میدیدی! آلاله غنچه کرده! کاش بودی و میدیدی! سلام خدمت مردم عزیز آمریکا، قبل از هرچیز اجازه بدید یه سری به اتاق فرمان بزنیم و یه پیام بازرگانی ببینیم و برگردیم»
پیامهای بازرگانی: «پشمکِ مشدونالد، تحت لیسانس ترامپاند کو، شما را به دیدن این مناظره دعوت میکند!»
ترامپ درحالی که گردن و بدنش را به چپ خم کرده و دستش را به شکل تهدیدآمیز گرفته: «بله. من اینجا یه عکسایی از شوهر این خانم دارم که...»
مرتضی حیدری: «آقا اجازه بده یکم مناظره داغ بشه، گُلِ کارو گذاشتی همین اول آخه؟! اینارو باید توی اوج بحث رو کنی!»
ترامپ: «میگن تو دعوا هرکی مشت اولو بزنه برندهست، حالا اگه شما میگید اشکالی نداره. عکسارو نشون نمیدم»
کلینتون: «نه آقای حیدری، اشکالی نداره، اجازه بدید عکساشونو نشون بدن! چیزی رو ناگفته نذارید آقای ترامپ!»
ترامپ: «بذارید تبلتم رو دربیارم تلگرامم بالا بیاد. متأسفانه سرعت اینترنت توی دولت اوباما خیلی پایین اومده. خب لود شد آها. خانم کلینتون! این زنه کیه کنار شوهر شما؟ این یکی چی؟ این چی؟ ایشون کی باشن؟ اون دوتا چی میگن؟ این سه تا چی؟ این چهارتا؟ همین کارارو کردید که یه عده توی ایران به خودشون اجازه بدن بگن ٦٠درصد مردم ما حرومزادن!»
مرتضی حیدری: «اوخ اوخ ببینم! عجب هیلاریدافایی هم هستند، راست میگه کیان اینا؟»
کلینتون: «اینا دخترخالهها و دختر داییهای شوهرم هستند! اینام عکسای خانوادگی ماست، گوشیِ همسرم چندوقت پیش سرقت شد و این عکسارو معلوم نیست کیا پخش کردن. ما از طریق اف.بی.آی سخت پیگیر این مسأله هستیم و تا آخرشم میریم. به هرحال پلیس اف.بی.آی پلیسی هست که حواسش به همه چیز هست!»
ترامپ: «اینا دخترخاله و دخترداییهای شوهرتن؟ یکیشون داره لپ شوهرتو رو گاز میگیره!»
کلینتون: «بله، اینا از بچگی با هم بزرگ شدند، عین خواهربرادر میمونن! بعدشم خانواده بیل اینا کلا راحتن با هم! بازن!»
ترامپ: «بازن؟ اینیکی چی؟ اینکه دیگه دخترخالهش نیست! اینو همه میشناسند، دماغشم رفته ایران عمل کرده! اصلا چرا خودت توی عکس نیستی؟»
کلینتون: «منم هستم اتفاقا، پشت دوربین دارم عکس میگیرم»
مرتضی حیدری: «خب اجازه بدید، کمی وارد بحثهای اقتصادی بشیم!»
کلینتون: «اتفاقا منم میخواستم درهمین مورد صحبت کنم. آقای ترامپ این ثروتِ گازانبریشون رو از کجا آوردند؟ بنده اینجا یک فیش حقوقی دارم که نشون میده ایشون ماهی ٤٥میلیون دلار حقوق میگیره! دختر ایشون پول این همه لباسای لاکچری رو از کجا میاره؟ هزینه عملهای زیبایی همسر آقای ترامپ از کجا تأمین شده؟ الان پروتز کیلویی دوهزاردلاره، زن این آقا اندازه ٣میلیون دلار پروتز فقط توی...»
ترامپ: «شلوغش نکن هیلاری! شلوغش نکن! ما فقط سهممون رو از سفره ایالاتمتحده برداشتیم!»
در این لحظه ناگهان «مرتضی حسینی» و «مسعود روشنپژوه» با همان لبخند همیشگی و با همان طراوت و تازگی روی صحنه میآیند:
حسینی: «سلامسلامسلام! وقتتونو زیاد نمیگیریم، خیلی زود تند سریع تشکر کنم از شرکت «اِی.تی.اند.تیِ اول» اسپانسر برنامه!»
روشنپژوه: «هوادارای خانم هیلاری کلینتون همین الان عدد ١ و هوادارای آقای ترامپ عدد ٢ به سامانه ٠٠١٢٠٠٠٩٠ ارسال کنن و به باشگاه هواداران دموکرات/ جمهوریخواه بپیوندن!»
حسینی: «هزینه هرپیامک، فقط و فقط ٣دلار! اِی.تی.اند.تیِ اول، یه همراهِ خوب!»