تبعید، مجازات زنی که قبل از مرگ شوهر با مردی رابطه داشت!
زن جوانی که از دستداشتن در قتل شوهرش تبرئه شد، به اتهام رابطه پنهانی با برادر همسایهشان محاکمه و به تبعید و شلاق محکوم شد.
کد خبر :
۳۳۴۴۰
بازدید :
۷۲۴۷
زن جوانی که از دستداشتن در قتل شوهرش تبرئه شد، به اتهام رابطه پنهانی با برادر همسایهشان محاکمه و به تبعید و شلاق محکوم شد.
به گزارش شرق، اواخر فروردینماه سال ٩١ زن جوانی با پلیس آگاهی تماس گرفت و از ناپدیدشدن شوهر ٣٣سالهاش پیمان خبر داد. پس از تحقیقات اولیه مأموران آگاهی متوجه شدند مرد جوان آخرین بار همراه دو نفر از دوستانش دیده شده که از خانه بیرون رفته است. پس از شنیدن این خبر و تحقیقات اولیه پلیس کار خود را برای پیداکردن پیمان آغاز کرد تا اینکه مأموران در جاده جمالآباد تهران جسد خونین پیمان را که با ضربات چاقو کشته شده بود، پیدا کردند.
پس از پیداشدن جسد پیمان، پلیس کار خود را برای پیداکردن قاتل یا قاتلان آغاز کرد. مأموران ابتدا از مونا همسر مقتول سؤالاتی پرسیدند اما مدرکی دال بر قاتلبودن او پیدا نکردند. با بررسی ریزمکالمات تلفنی مونا، پلیس به رابطه پنهانی او با مرد ناشناسی به نام فرهاد پی برد.
با پیداشدن این سرنخ، فرهاد به عنوان مظنون اصلی بازداشت شد. آنها به مأموران آگاهی گفتند: ما در قتل پیمان دست نداشتهایم و نمیدانیم چه کسی او را به قتل رسانده است. با توجه به گفته آنها و نبود مدارکی دال بر دستداشتن مونا و فرهاد در قتل پیمان، آنها با گذاشتن وثیقه آزاد شدند.
بااینحال با توجه به اینکه فرهاد و مونا از دستداشتن در قتل پیمان تبرئه شدند اما پدر و مادر پیمان به دلیل اینکه متوجه شدند عروسشان با مرد غریبهای رابطه دارد، علیه آنها شکایت کردند و از دادگاه خواستند به رابطه پنهانی آنها رسیدگی شود.
بهاینترتیب هفته گذشته پرونده آنها برای رسیدگی به شعبه هشت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
با توجه به اینکه فرهاد در جلسه رسیدگی حضور پیدا نکرده بود، مونا پس از انجام تشریفات رسمی پای میز محاکمه قرار گرفت و گفت: تنها دو ماه بود که با فرهاد آشنا شده بودم. پیمان را دوست داشتم و زندگی خوبی با یکدیگر داشتم اما این اواخر نسبت به من خیلی بیتوجه شده بود. بیشتر وقتها سر کار بود خیلی کم پیش میآمد با یکدیگر حرف بزنیم. از آن شرایط خسته شده بودم تا اینکه برادر همسایهمان با من تماس گرفت و چندباری هم به من پیام داد و به من ابراز علاقه کرد. پس از آن بود که گاهی با یکدیگر حرف میزدیم.
مونا با بیان اینکه از کار خودم پشیمانم و توبه کردهام رو به قضات گفت: من و فرهاد هیچوقت با یکدیگر قرار نگذاشتیم و تلفنی با هم در ارتباط بودیم. چند سال از مرگ همسرم میگذرد اما هنوز قاتل او پیدا نشده است. به سختی زندگی میکنم. درحالحاضر هم با خیاطی زندگی خودم و دختر ششسالهام را اداره میکنم. زمانی که سر کار میروم، دخترم را نزد خواهر و مادر میگذارم. آنها هم بیمار هستند اما به خاطر من مجبورند از مهسا نگهداری کنند.
در پایان این جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و مونا را به ٩٩ ضربه شلاق و یک سال تبعید محکوم کردند. قضات دادگاه فرهاد را نیز به صورت غیابی به شلاق و تبعید محکوم کردند.
به گزارش شرق، اواخر فروردینماه سال ٩١ زن جوانی با پلیس آگاهی تماس گرفت و از ناپدیدشدن شوهر ٣٣سالهاش پیمان خبر داد. پس از تحقیقات اولیه مأموران آگاهی متوجه شدند مرد جوان آخرین بار همراه دو نفر از دوستانش دیده شده که از خانه بیرون رفته است. پس از شنیدن این خبر و تحقیقات اولیه پلیس کار خود را برای پیداکردن پیمان آغاز کرد تا اینکه مأموران در جاده جمالآباد تهران جسد خونین پیمان را که با ضربات چاقو کشته شده بود، پیدا کردند.
پس از پیداشدن جسد پیمان، پلیس کار خود را برای پیداکردن قاتل یا قاتلان آغاز کرد. مأموران ابتدا از مونا همسر مقتول سؤالاتی پرسیدند اما مدرکی دال بر قاتلبودن او پیدا نکردند. با بررسی ریزمکالمات تلفنی مونا، پلیس به رابطه پنهانی او با مرد ناشناسی به نام فرهاد پی برد.
با پیداشدن این سرنخ، فرهاد به عنوان مظنون اصلی بازداشت شد. آنها به مأموران آگاهی گفتند: ما در قتل پیمان دست نداشتهایم و نمیدانیم چه کسی او را به قتل رسانده است. با توجه به گفته آنها و نبود مدارکی دال بر دستداشتن مونا و فرهاد در قتل پیمان، آنها با گذاشتن وثیقه آزاد شدند.
بااینحال با توجه به اینکه فرهاد و مونا از دستداشتن در قتل پیمان تبرئه شدند اما پدر و مادر پیمان به دلیل اینکه متوجه شدند عروسشان با مرد غریبهای رابطه دارد، علیه آنها شکایت کردند و از دادگاه خواستند به رابطه پنهانی آنها رسیدگی شود.
بهاینترتیب هفته گذشته پرونده آنها برای رسیدگی به شعبه هشت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
با توجه به اینکه فرهاد در جلسه رسیدگی حضور پیدا نکرده بود، مونا پس از انجام تشریفات رسمی پای میز محاکمه قرار گرفت و گفت: تنها دو ماه بود که با فرهاد آشنا شده بودم. پیمان را دوست داشتم و زندگی خوبی با یکدیگر داشتم اما این اواخر نسبت به من خیلی بیتوجه شده بود. بیشتر وقتها سر کار بود خیلی کم پیش میآمد با یکدیگر حرف بزنیم. از آن شرایط خسته شده بودم تا اینکه برادر همسایهمان با من تماس گرفت و چندباری هم به من پیام داد و به من ابراز علاقه کرد. پس از آن بود که گاهی با یکدیگر حرف میزدیم.
مونا با بیان اینکه از کار خودم پشیمانم و توبه کردهام رو به قضات گفت: من و فرهاد هیچوقت با یکدیگر قرار نگذاشتیم و تلفنی با هم در ارتباط بودیم. چند سال از مرگ همسرم میگذرد اما هنوز قاتل او پیدا نشده است. به سختی زندگی میکنم. درحالحاضر هم با خیاطی زندگی خودم و دختر ششسالهام را اداره میکنم. زمانی که سر کار میروم، دخترم را نزد خواهر و مادر میگذارم. آنها هم بیمار هستند اما به خاطر من مجبورند از مهسا نگهداری کنند.
در پایان این جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و مونا را به ٩٩ ضربه شلاق و یک سال تبعید محکوم کردند. قضات دادگاه فرهاد را نیز به صورت غیابی به شلاق و تبعید محکوم کردند.
۰