ریشه فساد و اخلاق گرایی
اگر میخواهیم با فساد مبارزه کنیم، جز اصلاح مقررات و تقویت و استقلال نهادهای نظارتی رسمی و از همه مهمتر دستگاه قضایی و نهادهای نظارتی غیررسمی و از همه مهمتر داشتن رسانههای آزاد و مستقل، راه دیگری درپیش نداریم.
کد خبر :
۴۹۳۴۰
بازدید :
۱۴۷۴
عباس عبدی | امروز برنامه تقدیر از روزنامهنگارانی که در نقد و تحلیل و افشای فساد در ٥ سال اخیر مطلب نوشته و منتشر کردهاند، برگزار میشود. ابن برنامه به دعوت آقای دکتر توکلی و اینجانب و از سوی دیدهبان شفافیت و عدالت در فرهنگسرای رسانه از ساعت ٣ تا ٥ بعدازظهر برگزار میشود و افراد محترمی داوری مطالب را عهدهدار بودهاند.
نکته جالب ماجرا اینجاست که هزینه ١٥ سکه اهدایی از سوی شخص محترمی انجام شده که مبالغی را برای انجام امور خیریه و بهبود وضع جامعه منظور کرده است ولی به جای روشهای مرسوم در انجام امر خیر که البته روشهای خوبی هم هست، روش بهتری را برگزیده و آن کمک به امر مبارزه با فساد است و باید امیدوار بود که جامعه ما به سوی توسعه مفهوم امر خیر گام بردارد.
ابتدا قرار بود که در کنار تقدیر از روزنامهنگاران، رسانه برتر در مبارزه با فساد نیز معرفی شود، ولی در نهایت بنا به ملاحظاتی این هدف کنار گذاشته شد، هرچند بنده به صفت آنکه سالهاست در روزنامه اعتماد مینویسم، وظیفه خود میدانم که در اینجا این نکته را یادآوری کنم که در این مدت دهها یادداشت در تحلیل و نقد موضوع و مصادیق فساد در روزنامه نوشتهام که به یاد ندارم تاکنون موردی از این نوع نوشتهها رد شده باشد، بلکه همواره با استقبال هم مواجه شده است، شاید فرصت کنم، مجموعه یادداشتهای مرتبط با مساله فساد را چه در «اعتماد» و چه در سایر رسانهها به ویژه شهروند و صدا در یک مجموعه تقدیم خوانندگان کنم. چرا فساد تا این حد گسترده و از آن بدتر اینکه به امری عادی تبدیل شده است؟ به نظر بنده فساد در جامعه ایران از آنجایی ریشه گرفت که خواستیم جامعه را اخلاقی کنیم!
حتما از خواندن این جمله تعجب خواهید کرد؛ و احتمالا گمان میکنید که بنده ضد اخلاق هستم. اگر چنین برداشتی دارید، زود قضاوت کردهاید. قدری تامل کنید، شاید نگاهمان به یکدیگر نزدیکتر شد. البته این مساله را تاکنون چندبار گفتهام و اکنون به نحو دیگری آن را تکرار میکنم. فساد از هنگامی ریشه دواند که عدهای گمان کردند مشکل ما در اداره کشور و امورِ جامعه، فقدان افراد سالم و اخلاقی و پاکدست است.
آنان چندان اعتقادی به نهادها و مقررات نداشتند. اوایل انقلاب بسیاری از افراد انقلابی و سلیمالنفس و به معنای دقیق جهادگر و ایثارگر وارد فعالیتهای اداری و کشوری شدند.
آنان دل در گرو مال و منال نداشتند و عاشقان خدمت و نه شیفتگان قدرت بودند. بسیاری از آنان حتی از گرفتن حقوق و دستمزد خود به صورت کامل خودداری میکردند و به اندازه نیازشان که آن نیز بسیار اندک بود حقوق میگرفتند. بهطور طبیعی دست چنین افرادی بسیار باز بود. من خودم این وضع را تجربه کردهام.
آنان دل در گرو مال و منال نداشتند و عاشقان خدمت و نه شیفتگان قدرت بودند. بسیاری از آنان حتی از گرفتن حقوق و دستمزد خود به صورت کامل خودداری میکردند و به اندازه نیازشان که آن نیز بسیار اندک بود حقوق میگرفتند. بهطور طبیعی دست چنین افرادی بسیار باز بود. من خودم این وضع را تجربه کردهام.
در سال ٥٩ امور کشاورزی و دادن امکانات و وام و تجهیزات در طول یک سال، میلیاردها تومان (به قیمت امروز و نه آن زمان) پرداخت کردم، حتی یکبار هم مواجه با توصیهای، پارتیبازی یا چیزی شبیه اینها نشدم، حتی یکی از کارکنان آنجا نیز چیزی برای خود نخواست.
البته مردم هم نیازی به پارتیبازی نداشتند، چون کارشان به سادگی و با اعتماد و به سرعت انجام میشد. آن زمان بسیاری از نهادها و ادارات کمابیش همین وضع را داشتند و امور برحسب سلامت نفس و پاکدستی و انقلابی بودن افراد میچرخید.
ولی این شیوه به عللی و به طورطبیعی منجر به فساد شد زیرا قوام آن مبتنی بر سلامت شخص مدیر و اعتماد به او بود و اگر فردی از آنان به هر دلیلی میخواست تخلف کند، به سادگی میتوانست و، چون دیر یا زود چنین اشخاصی پیدا میشدند و پیدا هم شدند، کمکم و به مرور زمان اقدامات فسادانگیز آغاز شد.
البته این اقدامات در مراحل اول چنان نبود که مدیران برای منافع مادی خود فساد کنند، بلکه انگیزههای گوناگون در این راه وجود داشت، ولی کمکم چنان گسترده شد که در مرحلهای از کار جای فساد و صلاح عوض شد و به معنای واقعی، بدتر از فساد آن بود که آن را همان صلاح معرفی میکردند. اساس کشورداری مبتنی شد بر تقویت اخلاق به جای قانون.
اتکا به اعتماد و مورد وثوق بودن به جای نظارت و بیاعتمادی. مدیریت مبتنی بر اتکا به اخلاق فردی جز اینکه سر از ناکجاآباد درآورد نتیجه دیگری ندارد و بدتر از همه اینکه، «اخلاق» اولین قربانی این نحوه مدیریت است و چه چیزی بهتر از وضع موجود این ادعا را تایید میکند؟ انقلابی که قرار بود منادی اخلاق باشد، اکنون و پس از ٤٠ سال، مواجه با بیاخلاقیترین رفتارها شده است.
چرا؟ برای اینکه بار زیادی را بر گرده اخلاق نشاندیم و کمر اخلاق زیر اینبار شکست. در یک جامعه سالم بارهای اصلی بر گُرده قانون و نظارتهای اجتماعی رسمی و غیررسمی است، و اخلاق فقط بخش مکمل آن را عهدهدار میشود.
هنگامی که یک نفر را مدیر یک اداره میکنیم، بیش از آنکه به سلامت نفس و پاکدستی او توجه کنیم و بخواهیم که به او اعتماد داشته باشیم، باید بر سازوکار قانونی و نظارتی تاکید کنیم و باید به او کاملا بیاعتماد باشیم و از طریق این سازوکارهای نظارتی او را مجبور کنیم که در چارچوب مقررات عمل کند.
اگر فقط به افراد اعتماد کنیم و فاقد نظارت باشیم، به مرور کسانی پیدا میشوند که خلاف اخلاق و قانون عمل میکنند و این همان فساد است. ولی اگر براساس بیاعتمادی عمل کنیم، بدترین افراد هم سعی میکنند به گونهای رفتار کنند که دچار عوارض رفتار فاسد و غلط نشوند.
این فرآیند ابتدا با زاویه اندک آغاز شد، تفاوتها بسیار بسیار اندک بود، در نتیجه تغییرات چندان مشهود نبود. ولی اکنون که ٤٠ سال از ماجرای انقلاب میگذرد، تفاوتها بسیار مشهود است.
نمونه آن را یک بار ذکر کردهام. اگر یک حوض صدمترمکعبی آب زلال داشته باشید و هر روز فقط چند قطره آب رنگی، مثلا قرمز در آن بریزید، در طول سال ممکن است دو هزار قطره مایع قرمزرنگ به آن اضافه شود. در رنگ آب با گذشت یک یا چند روز هیچ تغییری نسبت به قبل مشاهده نخواهد شد. ولی هنگامی که ٤٠ سال بگذرد و شما صد هزار قطره رنگی در آن آب زلال ریخته باشید، متوجه میشوید که آب به کلی تغییر رنگ داده است.
ضربه نهایی این اندیشه نادرست را دوران احمدینژاد بر حکومت وارد کرد و نظام اداری و نظارتی را که فشل بود، ناکارآمدتر و به جای ریختن روزانه یک قطره، روزانه یک سطل مایع رنگی به این حوض اضافه کرد و رتبه فساد در جامعه ایران را که در دوره اصلاحات در حال بهبود بود به یکباره به قهقرا برد.
البته لازم میدانم که بگویم که شاید احمدینژاد و دولت او واقعا هم میخواستند با فساد مبارزه کنند، من نمیدانم و برایم هم مهم نیست، آنچه مهم است خروجی آن رفتار است در همان زمان هم روشن بود منجر به تشدید فساد میشود.
بنابراین اگر میخواهیم با فساد مبارزه کنیم، جز اصلاح مقررات و تقویت و استقلال نهادهای نظارتی رسمی و از همه مهمتر دستگاه قضایی و نهادهای نظارتی غیررسمی و از همه مهمتر داشتن رسانههای آزاد و مستقل، راه دیگری درپیش نداریم. با توصیههای اخلاقی و دستهای پاک و این جور چیزها نمیتوان مشکل فساد را حل کرد.
۰