چرا مثل گذشته شاد نیستیم؟
چه اتفاقی در این چهار سال افتاده که نمیتوانم با ذهنی متمرکز یک مسابقه فوتبال حرفهای را ببینم و ناخودآگاه از صحنه تک به تک شدن «مارکوس برک» بازیکن سوئدی با «مانوول نویر» دروازهبان آلمان و هل دادن مارکوس برک از سوی «بو آ. تنگ» از پشت سر و نقش بر زمین شدنش و نگرفتن پنالتی و خطا از سوی داور به یاد کلیپی از فقر و عدم بهداشت و وضعیت غمانگیز فضای آموزش در رودبار جنوب کرمان و محروم بودن ١٠٦٧٠ خانوار این منطقه از آب آشامیدنی که دو سه ساعت قبل از بازی فوتبال در تلگرام دیده بودم، میافتم؟
کد خبر :
۵۹۳۳۲
بازدید :
۹۳۳
جواد طوسی | چهار سال قبل در همین روزنامه اعتماد در زمان برگزاری بازیهای جام جهانی فوتبال ٢٠١٤ برزیل، یادداشتی توام با ذوق و شیفتگی در مورد تیم محبوبم آلمان و بازیهای حسابشده و مربی کارکشتهاش «یوآخیم لو» نوشتم. آن موقع هم اوضاع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه خیلی روبهراه نبود، ولی واقعیتش دل و دماغ بیشتری داشتیم.
اگر برحسب علاقهمان فیلم یا بازی فوتبالی را تماشا میکردیم، حواسمان چهارچشمی بهش بود و افکارمان تحت آن شرایط با مسایل دیگر خراب نمیشد. اما پریشب که بازی آلمان و سوئد در این دوره از جام جهانی روسیه را دیدم، نه آلمان آن تیم چهار سال قبل بود و نه من روحیه و شوق و ذوق گذشته را داشتم.
چه اتفاقی در این چهار سال افتاده که نمیتوانم با ذهنی متمرکز یک مسابقه فوتبال حرفهای را ببینم و ناخودآگاه از صحنه تک به تک شدن «مارکوس برک» بازیکن سوئدی با «مانوول نویر» دروازهبان آلمان و هل دادن مارکوس برک از سوی «بو آ. تنگ» از پشت سر و نقش بر زمین شدنش و نگرفتن پنالتی و خطا از سوی داور به یاد کلیپی از فقر و عدم بهداشت و وضعیت غمانگیز فضای آموزش در رودبار جنوب کرمان و محروم بودن ١٠٦٧٠ خانوار این منطقه از آب آشامیدنی که دو سه ساعت قبل از بازی فوتبال در تلگرام دیده بودم، میافتم؟
در حالی که در دقیقه ٩٣ بازیکن آلمانی با یک شوت استثنایی به دروازه سوئد باعث برد تیمش میشود، به جای احساس سرخوشی، کابوس پیر و جوان و زنان و مردانی که سطلهای زباله سر کوچه و خیابان را برای پر کردن شکم خود و خانوادهشان و گذران زندگی جستوجو میکنند دست از سرم برنمیدارد.
در این تصویر ذهنی پریشان و دفرمه، چرا دیگر «یو آخیم لو» خوشتیپ و پرجذبه با لباس یکدست مشکیاش برایم مثل گذشته سمپاتیک و به یادماندنی نیست؟
چرا بیکاری و نرفتن آب خوش از گلوی جمعی از افراد سرزمینم، مشکل پایانناپذیر آب آشامیدنی و ریزگرد در خطه جنوب و... برای خیلی از ماها عذاب الیم شده است؟ من به عنوان یک شهروند معمولی و ساده حق دارم در کنار بیتفاوت نبودن نسبت به رخدادهای جامعهام و خشک نشدن بارقههای انسانی در وجودم، از علائقم به شکل متعارف لذت ببرم و با این احساسات مقطعی و زودگذر توان تحمل ناملایمات و نابرابریها و ناهنجاریهای پیرامونم را داشته باشم، ولی این اتفاق نمیافتد.
حالم از خودم به هم میخورد، اگر متهم به ریاکاری و تظاهر به انساندوستی شوم. گناه من چیست که چنین تصاویر زشت و مشمئزکنندهای را زیبنده جامعهای با این قدمت تاریخی و فرهنگی نمیدانم؟
جامعه سالم و متوازن در شرایطی تحقق مییابد که اقتصاد و رفاه و امنیت و آرامش خاطر به درستی در طبقهبندیهای اجتماعی تعریف و اجرا شود.
در چنین جامعه آرمانی افراد دچار تشویش، سردرگمی، پریشانی و اغتشاش ذهنی نیستند و میتوانند در زندگی و اوقات روزمره خود فرهنگ و تفریح و لذت و سرزندگی و تخلیه شدن را با فراغ بال تجربه کنند و نگران نباشند که این حس و تجربه فردی و اجتماعی با یادآوری واقعیات تلخ دوروبرشان به آنها زهر شود.
۰