قرنطینه؛ آری یا نه؟
با توجه به الگوهای رایج اعمال اشکال مختلف خشونت و تداوم نابرابری در جایگاه قدرت و منزلت، دور از انتظار نیست که زنان بیش از مردان به قربانیان خشونتهای روانی و جسمانی و حتی جنسی در چهاردیواری منازل بدل شوند.
کد خبر :
۷۹۱۴۰
بازدید :
۴۹۴۶
شیرین احمدنیا* | دنیای اجتماعی ما از گسترش همهگیری ویروس کرونا بهشدت تأثیر پذیرفته است، اما میزان، شدت و تنوع تأثیرپذیری از شرایط بحرانی، در مورد گروههای مختلف جامعه، یکسان نیست و برخی از گروهها در این میان، به دلیل موقعیت و پایگاه اجتماعی و فرهنگیشان، نسبت به بقیه آسیبپذیرتر هستند که خود منبعث از روند تاریخی تحولات اجتماعی و فرهنگی است.
هرچند از نقطهنظر آمار و ارقام، زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند، اما جایگاه نابرابر ایشان در مقایسه با مردان چه در سطح عرصه خصوصی (در خانه و خانواده) و چه در سطح و سپهر عمومی (در بازار اشتغال، مناصب سیاسی و اقتصادی) ایشان را از نظر مفهومی، در زمره گروههای آسیبپذیر و نیازمند حمایت قرار داده است.
هرچند از نقطهنظر آمار و ارقام، زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند، اما جایگاه نابرابر ایشان در مقایسه با مردان چه در سطح عرصه خصوصی (در خانه و خانواده) و چه در سطح و سپهر عمومی (در بازار اشتغال، مناصب سیاسی و اقتصادی) ایشان را از نظر مفهومی، در زمره گروههای آسیبپذیر و نیازمند حمایت قرار داده است.
باور فرهنگی سنتی مبنی بر اولویتبخشی به نقشهای سنتی زنان (همسری و مادری) در اغلب جوامع، ایشان را به تمرکز فعالیت در عرصه خصوصی و ایفای نقش آموزشی و مراقبتی و خدمترسانی به سایر اعضای خانواده یعنی همسر و فرزندان یا افراد سالمند، بیمار یا معلول تشویق میکند، در نتیجه همچنان، زنان خانهدار بخش قابل توجهی از گروه جمعیتی غیرفعال اقتصادی را در جهان و ایران تشکیل میدهند که تعبیر به این میشود که ایشان نقش فعالی در اقتصاد خانواده نداشته، مولد درآمد نبوده و فعالیتشان بیشتر جنبه خدماتی و مراقبتی دارد.
به تبع آن، معمولا در تصمیمگیری مشارکت داده نشده و ناگزیرند از تبعیت از تصمیمات همسر و از نظر جایگاه نیز در مراتب بعدی اهمیت قرار میگیرند. با افزایش تدریجی سواد و تحصیلات زنان و تغییرات فرهنگی، در جوامع شاهد موفقیتهای نسبی زنان در زمینه گسترش حضورشان در عرصه عمومی و بازار کار بودهایم که خود را در افزایش تدریجی آمار رسمی فعالیت و مشارکت اقتصادی زنان نشان میدهد.
اما دو نکته شایان توجه است؛ یکی اینکه زنان عمدتا زمانی «اجازه» خروج از خانه و اشتغال به کار را یافتهاند که در مشاغلی وارد شوند که به نوعی، تداوم همان نقشهای سنتی (آموزش، تربیت و مراقبت) ایشان بوده باشد که به عنوان مثال، در ایران عملا میبینیم وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت مهمترین عرصههای فعالیت زنان را شامل میشوند. در مقابل، ورود زنان به حیطههایی که «مردانه» تلقی میشود (نظیر مجلس قانونگذاری و مشاغل کابینه یا رأس سازمانهای اقتصادی و حتی دانشگاهی)، همچنان با مقاومت روبهرو شده، حضور زنان کمشمار و کمتأثیر است.
نکته دیگر اینکه حتی با وجود حضور پررنگتر زنان در مشاغل رسمی، با ملاحظه سلسلهمراتب قدرت در ساختارهای شغلی مشخص میشود زنان همچنان پایینترین ردهها را در ساختارهای شغلی به خود اختصاص دادهاند. بنابراین، هرچند پرشمار در آموزش پرورش، ایشان را بیشتر در مقام معلم و کمتر در مناصب بالای مدیریتی و اجرائی مشاهده میکنیم و همچنین در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، نسبت کثیر زنان، عمدتا در مشاغل پرستاری و سطوح مشابه به فعالیت مشغولاند که در نتیجه، ایشان را از دسترسی به منابع درآمدی بالاتر و قدرت سازمانی در فضای کار در مقایسه با مردان، کمبهره کرده است.
یعنی زنان شاغل در هر دو حیطه؛ معلمان و پرستاران، با بیشترین میزان تلاش و زحمت و مسئولیتپذیری، کمترین درآمدها را دریافت میکنند. بنابراین، بحران کرونا، بهویژه در شرایط تداوم نابرابری جایگاه، زنان را بیشتر مخاطب قرار میدهد.
هرچند جامعه پزشکی چه در ایران و چه در جهان در این روزهای سخت، از مراتب بالا تا پایین سازمانی، بیشک در حال انجام وظیفه با مسئولیتپذیری زیاد و با ازخودگذشتگی تحسینبرانگیزی هستند، اما میتوان با توجه به مطالعات و شواهد روز، به این واقعیت دست یافت که در این میان، زنان در جامعه پزشکی در میان تمامی کادرهای مشغول به خدمت، از پزشکان زن گرفته تا پرستاران، تا سایر کادرهای پزشکی و پیراپزشکی و حرفههای مرتبط که ممکن است در پشت صحنه مشغول خدمترسانی بوده و از چشم ما پنهان باشند، رنجی مضاعف را متحمل میشوند، رنجی که با افزودهشدن فشارهای مسئولیت زنان در جریان ایفای نقشهای سنتیشان در کنار نقش اشتغال، متزاید نیز میشود.
گزارش اخیر سازمان ملل با عنوان «مسئولیت مشترک، همبستگی جهانی: پاسخی به تأثیرات سیاسی- اقتصادی کووید-۱۹» ابعادی تازه را در ارتباط با پیامدهای منفی همهگیری ویروس کرونا در ارتباط با زنان، به عنوان یکی از گروههای آسیبپذیر آشکار کرده است. از جمله پیامدهایی که چه در آن گزارش و چه در گزارش مقام مسئول در سازمان بهزیستی ایران، مورد اشاره قرار گرفته، افزایش مشکل بروز خشونتهای خانگی است.
از آنجا که کمابیش، کلیه افراد خانواده در جریان مراعات توصیههای بهداشتی به منظور پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا، ناگزیر از محدودشدن به مرزهای فیزیکی خانه شدهاند، با توجه به باور سنتی رایج درخصوص اینکه زنان باید متولی اصلی وظایف و مسئولیت خانهداری و پرداختن به امر فرزندپروری باشند و در فقدان یا کمبودِ الگوهای تقسیم کار عادلانهتر جنسیتی که بر مشارکت و مسئولیتپذیری کلیه اعضای خانواده در امور خانه تأکید دارد، فشارهای جسمانی و روانی بر زنان افزایش مییابد.
بحران غیرمترقبه کرونا، گذشته از هزینههای کلان اقتصادی که به بار آورده، به بروز بحران در تعاملات اجتماعی هم دامن زده و در سطح خانوادهها، شاهد لطمه به منابع درآمدی و رفاهی، محدودشدن تحرک به فضای کالبدی عمدتا کوچک منازل، تغییر الگوی معاشرت اجتماعی و فراغت، تزاید احساس ناایمنی و نظایر آن هستیم که به بروز تنشهای عاطفی، افزایش ناامیدی و استرس منجر شده و زمینه بروز و افزایش پرخاشگری در نتیجه ناکامیهای مکرر را فراهم میکند.
با توجه به الگوهای رایج اعمال اشکال مختلف خشونت و تداوم نابرابری در جایگاه قدرت و منزلت، دور از انتظار نیست که زنان بیش از مردان به قربانیان خشونتهای روانی و جسمانی و حتی جنسی در چهاردیواری منازل بدل شوند.
*دانشیار جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران
۰