سرانجام کودتا و استبداد
ظهور انقلاب سوسیالیستی روسیه در اکتبر 1917م/ 1296 ش، خط بطلانی بر حکومت تزارها در روسیه کشید و دولت جدید را بر آن داشت تا سروسامانی به وضعیت داخلی کشور خود داده که عملا با برگرداندن نیروهای خود از شمال ایران به داخل کشورشان همراه شد. به این منظور فرصتی بس طلایی برای اهداف استعمار پیر یعنی انگلستان مهیا شد تا بتواند چیرگی خود بر کشور ایران را تمدید و تشدید کند. همچنین بهدلیل وضعیت نابسامان انگلستان پس از جنگ جهانی اول، نیاز مبرم به تسلط بر خاورمیانه و بهخصوص ایران که دارای منابع سرشار نفتی نیز بود بیش از پیش پررنگ گردید.
کد خبر :
۹۸۳۵
بازدید :
۲۴۷۲
ظهور انقلاب سوسیالیستی روسیه در اکتبر 1917م/ 1296 ش، خط بطلانی بر حکومت تزارها در روسیه کشید و دولت جدید را بر آن داشت تا سروسامانی به وضعیت داخلی کشور خود داده که عملا با برگرداندن نیروهای خود از شمال ایران به داخل کشورشان همراه شد. به این منظور فرصتی بس طلایی برای اهداف استعمار پیر یعنی انگلستان مهیا شد تا بتواند چیرگی خود بر کشور ایران را تمدید و تشدید کند. همچنین بهدلیل وضعیت نابسامان انگلستان پس از جنگ جهانی اول، نیاز مبرم به تسلط بر خاورمیانه و بهخصوص ایران که دارای منابع سرشار نفتی نیز بود بیش از پیش پررنگ گردید.
بریتانیا درصدد ایجاد سدی در برابر نفوذ شوروی در خاورمیانه و تسلط همهجانبه بر ایران بود که به این منظور طرحی را جهت استقرار دولت دست نشانده مرکزی در ایران با هدف استقرار استعمار نوین به میان آوردند تا هرچه سریعتر به اجرای تصمیماتشان نزدیک و نزدیکتر شوند، اما غافل از اینکه پس از جنگ جهانی اول در مقابله با نفوذ بیگانگان در ایران جنبشهای ضد استعماری پدیدار شد که میتوان از آن جمله به نهضت جنگل و همزمان با آن به قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان و جریان نهضت تنگستانیها در جنوب ایران اشاره کرد که خود دیواری محکم در مسیر برنامههای استعماری انگلستان در منطقه بود که از قبل بهصورت «قیامی در سایه» از خود ردی به جای گذاشته بود و هر لحظه احتمال وقوع حوادث و تفکرات ضداستعماری در این مرزو بوم وجود داشت که خود کورسوی امید را در دل مردمان آزادیخواه نگه میداشت.
آری با توجه به افق دید نیروهای ضداستعماری در کشور و نیز مخارج هنگفت و سنگین حضور پلیس جنوب و همچنین نیروهای مقیم وابسته خودی در ایران، بر آن شدند تا هرچه سریعتر دولت تحتالحمایه خود را تشکیل دهند.عامل دیگری که باعث سرعت نفوذ طرح استعماری انگلستان در ایران شد شکست قرارداد 1919 بود که خود زمینه ساز طرح کودتای 1299 شد، آن چنانکه سیاستمداران انگلیسی فکری نو در جهت جایگزینی مداخله «غیرمستقیم» به جای «مداخله مستقیم» را در دستور کار خود قرار دادند که میتوان به وضوح تعبیری جدید از پروژه (نفوذ نامرئی) را بیان کرد.
عاملان کودتا
به این منظور طبق اسناد و مدارک مستدل، دولت انگلستان در صدد جست و جو و یافتن عوامل نظامی و سیاسی کودتا بود که بنابه گزارش عناصر نفوذی خود عامل نظامی را رضا خان میرپنج و عامل سیاسی را سیدضیاءالدین طباطبایی انتخاب کردند و تمامی این تصمیمات و ایجاد تفکر تغییر در راستای دستیابی به اهداف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش را نشانهگذاری کردند.تا جایی که ژنرال آیرون ساید در خاطرات خود در 14 ژانویه 1921 (24 دیماه 1299) نوشته است:
«شخصا عقیده دارم که پیش از آنکه از اینجا(تهران) بروم بتوانم قوای قزاق را به حال خود رها کنم. در واقع یک دیکتاتور نظامی میتواند گرفتاریهای ما را برطرف کند و ما را قادر خواهد ساخت که بیهیچ دردسری، این کشور را ترک کنیم.» همچنین وی پس از ملاقات با رضاخان در 12 فوریه 1921/ 23 بهمن 1299 اعلام کرد: «من با رضا خان مصاحبه کردم و سرکردگی قوای قزاق ایرانی را بهطور قطع به او سپردم.»
و جالبتر آنکه پس از اجرای موفقیتآمیز کودتا آورده است: «من اطلاع پیدا کردم که رضاخان نقشه کودتا را با موفقیت در تهران اجرا کرده است، تصور میکنم همه مردم ایران بر این باور باشند که نقشه کودتا را من کشیده و اجرای آن را از پشت پرده نظارت کرده باشم، اگر راست مطلب را بخواهم بنویسم، حقیقت هم همین است.»
یکی از عوامل اصلی کودتا سر وینستون چرچیل وزیر وقت مستعمرات انگلیس بود که در آن زمان نقش بسیار موثر و مستقیمی در تعیین سیاست خارجی انگلستان بهعهده داشت و علاوهبر آن نیز میتوان به نقش دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی انگلستان و شخص اردشیر جی (ریپورتر) در ظهور سلسله پهلوی و کودتای سوم اسفند 1299 اشاره کرد.
به طوری که آیرون ساید در خاطرات خود به وضوح اعتراف میکند که از طریق اردشیر جی با رضاخان آشنا شده است و آنچنانکه سردنیس رایت نیز در کتاب خود مینویسد: «اردشیر جی برای نخستینبار در 1917 میلادی با رضاخان آشنا شد و او را در جریان ماموریت آیرون ساید قرار داد و اردشیر جی رضاخان را به آیرون ساید معرفی نمود.»
و در تایید مطلب مذکور بخشی از وصیتنامه اردشیرجی آمده است که: «در اکتبر 1917 (مهر 1296) بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد و نخستین دیدار ما فرسنگها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جاده پیر بازار بین رشت و طالش صورت گرفت. از مدتها قبل، من جزئیات مربوط به کلیه صاحب منصبان ایرانی واحدهای قزاق را بررسی کرده و تعدادی از آنها راملاقات نمودم، درباره رضاخان چکیده آنچه به من داده شده بود در کلمات «بیباک، تودار، مصمم» خلاصه شده و همچنین اضافه شده بود که صاحب منصبان ایرانی از او حرف شنوی دارند.»
اردشیر جی یکی از مهمترین ماموران انگلیسی در ایران بود که از دوسال قبل از ترور ناصرالدین شاه به ایران آمد، وی در سالهای طولانی حضور خود در ایران در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشتساز، حضور فعال و جدی داشت. حضور در جلسات انجمنهای مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات اصلی او بود که نفوذ این جاسوس کهنهکار را در تحولات سیاسی ایران آشکار میسازد.
چگونگی اجرای کودتا
در بهمن ماه 1299 با حضور آیرون ساید میان عوامل اصلی کودتا، ملاقاتی با رضاخان در قزوین صورت گرفت. به طوری که او پذیرفت پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخستوزیری به سید ضیاءالدین طباطبایی سپرده شود.آنطور که آیرون ساید در خاطراتش آورده است: «با رضا گفتوگو کردم و ماموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط بستم که به بریتانیا خیانت نکند و شاه را هم از سلطنت خلع نکند، رضا هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت، من دست او را فشردم و به اسمایس گفتم که بگذارد بهتدریج راه بیفتد و اما گفتوگوهایم با رضاخان را به نورمن (وزیر مختار وقت انگلستان در تهران) گفتم و با او قرار گذاشتم تا تاریخ روزی را قطعی کند که قزاقهای ایرانی از سرپرستی ما خارج شوند یعنی عملیات کودتا را شروع کنند.»
او در آخرین برگ یادداشتهای شخصی خود قبل از ترک ایران بدون پردهپوشی به نقشه کودتا اشاره کرده و مینویسد: «در وضع کنونی ایران، کودتا از هر درمان دیگری بهتر است.»و اما در راستای فرآیند کودتا، همزمان با مجوز حرکت به رضاخان، در تهران نیز از سوی سفارت بریتانیا اقداماتی انجام گرفت تا مدیریت سیاسی کودتا تعیین و فعال گردد آن چنانکه ژاندارمری از هرگونه اقدامی برای جلوگیری از ورود قزاقها به تهران بازداشته شود.در نتیجه چنین هماهنگیهایی بود که نیروی قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین عازم تهران شدند و در نزدیکی تهران سیدضیاءالدین طباطبایی هم به آنها پیوست و سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299 ش وارد تهران شدند.
یکی از نخستین کارهای سید ضیاء این بود که با اجازه سفارت انگلستان پولی از بانک شاهنشاهی دریافت کرد که با آن لباسی خریداری کند تا پس از درآمدن از لباس متعارف روحانی خود، آن را به تن کند و سپس به پیشواز نیروی قزاق برود، آن چنانکه صاحب منصبان سفارت انگلستان نیز او را همراهی کنند. جالب آنکه سید ضیاء در جواب مکلا شدن خود به جای معمم بودن در خاطرات شفاهی ضبط شده، بر دسته صندلی چوبی خود میزند و میگوید: «هر لحظه به رنگی بت عیار درآمد... درآمد.»
خاطرات سید ضیاءالدین بسیار خواندنی است، آنجا که میگوید: «کودتا یکشنبه شب اتفاق افتاد، من از پنجشنبه پیش از آن مرتب میان تهران و قزوین حرکت میکردم، قصدم از حرکت این بود که نیروی قزاق را کاملا مطمئن کنم که از تهران اجازه مخصوص دارم و مخصوصا رضاخان بفهمد که هیچ خطری درجه و مقام او را تهدید نمیکند، در سفارت انگلیس جای شما خالی که ببینید، چه غوغائی بود، برای اولین بار یک سید عمامه به سر ایرانی توانسته بود اربابها را به جان هم بیندازد.»
ملکالشعرا بهار، شب کودتای سوم حوت (اسفند) 1299 را از قول سید ضیاء الدین چنین نقل میکند: «بیست هزار تومان پول نقد در میان قزاقان که زیر امر رضاخان بودند قسمت شد و دو هزار تومان به خود رضاخان دادم، زیرا بین راه حس کردم که در سرعت حرکت متانی است و تردید دارد.شب سوم حوت در قریه مهرآباد بودیم، شیپورچی آماده بود که شیپورحرکت بزند، ناگاه خبر دادند که از طرف شاه (احمدشاه)و دولت، جمعی برای ملاقات فرمانده دسته قزاق آمدهاند و معلوم شد معین الملک از طرف شاه و ادیب السلطنه از طرف سپهدار و کلنل هیک و ژنرال دیکسن از طرف سفارت انگلیس به اتفاق آمده و میخواهند رضاخان را ملاقات کنند.
من با رضاخان تبانی کردم که چطور صحبت کند و نیز قرار شد اگر لازم شد من با او مشورت کنم و من پشت در اطاق پنهان شدم و مواظب حضرات بودم، حضرات وارد شدند و نشستند و از طرف دولت و شاه و سفارت انگلیس پیغام دادند که نباید این عده وارد شهر شوند دیدم رضاخان گفت: اطاعت میکنم. من بی اندازه متوحش شدم زیرا کار به کلی خراب شده بود و دیدم رضاخان پاک خود را باخته و یکباره تسلیم شده است.»
و سرانجام در ساعت یک بامداد، روز سوم اسفند سال 1299 دو هزار و پانصد تن قزاق به فرماندهی رضاخان که از قزوین حرکت کرده بودند از دروازههای قزوین و حضرت عبدالعظیم به تهران وارد شده و بدون هیچ درگیری خاصی شهر تهران را تصرف و دولت «سپهدار اعظم- فتح الله خان اکبر» را سرنگون کردند و با کودتای آرام آنچه را که خواستند به دست گرفتند. قزاقها مراکز مهم و استراتژیک شهر را تصرف کرده و کنترل سازمانهای دولتی را به دست گرفتند و با احمدشاه به صورت مستقیم وارد مذاکره شدند. کودتای 1299 برنامه خلق الساعهای نبوده است که آیرون ساید آن را طراحی و رضاخان اجرا کند بلکه مقدمات این کودتا از اوایل سال 1299 شمسی فراهم شده و این نقشه به موازات هم در لندن و تهران و قزوین دنبال شد.
توقیف رجال کشور
کودتاچیان تمام صبح روز کودتا به توقیف شخصیتها و تعطیل کردن احزاب مشغول بودند، به طوری که آنها دو دسته از مردم را دستگیر و به قزاقخانه میبردند، دستهای از آنها خانوادههای مهم و برجسته مانند نخستوزیران پیشین، وزرای سابق و شخصیتهای عالیرتبه یا ثروتمندان بودند و دسته دیگر، سران گروههای مخالف قرارداد ایران و انگلیس.
و اما در همان روز کودتا، بیانیهای به امضای رضاخان، فرمانده کل قوا با عنوان «حکم میکنم» بر دیوارهای شهر تهران به مضمون ذیل نصب شد:
ماده اول- تمام اهالی شهر طهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.
ماده دوم- حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مامور انتظامات شهر، کسی نباید در معابر عبور کند.
ماده سوم- کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فورا جلب و مجازات سخت خواهند شد.
ماده چهارم- تمام روزنامهها و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند.
ماده پنجم- اجتماعات در منازل و نقاط مختلف به کلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گردهم باشند با قوه قهریه متفرق خواهند شد.
ماده ششم- تمام مغازهها، تئاتر و سینما، تلگرافها و کلوپهای قمار باید بسته شود و هر مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
ماده هفتم- تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوائر غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهد بود، پستخانه و تلفون خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
ماده هشتم- کسانیکه در اطاعت از مواد فوق خودداری کنند به محکمه نظامی جلب و به سختترین مجازاتها خواهند رسید.
ماده نهم- کاظم خان (سیاح) به سمت کماندانی شهر (حاکم نظامی تهران) انتخاب و معین میشود و مامور اجرای مواد فوق خواهد بود. به این ترتیب پس از اجرای کودتا و نیز ملاقات حضوری سیدضیاء و رضاخان با احمد شاه حکم فرمایشی او رضا خان «سردار» شد و سیدضیاء حکم نخستوزیری را دریافت کرد.
بریتانیا درصدد ایجاد سدی در برابر نفوذ شوروی در خاورمیانه و تسلط همهجانبه بر ایران بود که به این منظور طرحی را جهت استقرار دولت دست نشانده مرکزی در ایران با هدف استقرار استعمار نوین به میان آوردند تا هرچه سریعتر به اجرای تصمیماتشان نزدیک و نزدیکتر شوند، اما غافل از اینکه پس از جنگ جهانی اول در مقابله با نفوذ بیگانگان در ایران جنبشهای ضد استعماری پدیدار شد که میتوان از آن جمله به نهضت جنگل و همزمان با آن به قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان و جریان نهضت تنگستانیها در جنوب ایران اشاره کرد که خود دیواری محکم در مسیر برنامههای استعماری انگلستان در منطقه بود که از قبل بهصورت «قیامی در سایه» از خود ردی به جای گذاشته بود و هر لحظه احتمال وقوع حوادث و تفکرات ضداستعماری در این مرزو بوم وجود داشت که خود کورسوی امید را در دل مردمان آزادیخواه نگه میداشت.
آری با توجه به افق دید نیروهای ضداستعماری در کشور و نیز مخارج هنگفت و سنگین حضور پلیس جنوب و همچنین نیروهای مقیم وابسته خودی در ایران، بر آن شدند تا هرچه سریعتر دولت تحتالحمایه خود را تشکیل دهند.عامل دیگری که باعث سرعت نفوذ طرح استعماری انگلستان در ایران شد شکست قرارداد 1919 بود که خود زمینه ساز طرح کودتای 1299 شد، آن چنانکه سیاستمداران انگلیسی فکری نو در جهت جایگزینی مداخله «غیرمستقیم» به جای «مداخله مستقیم» را در دستور کار خود قرار دادند که میتوان به وضوح تعبیری جدید از پروژه (نفوذ نامرئی) را بیان کرد.
عاملان کودتا
به این منظور طبق اسناد و مدارک مستدل، دولت انگلستان در صدد جست و جو و یافتن عوامل نظامی و سیاسی کودتا بود که بنابه گزارش عناصر نفوذی خود عامل نظامی را رضا خان میرپنج و عامل سیاسی را سیدضیاءالدین طباطبایی انتخاب کردند و تمامی این تصمیمات و ایجاد تفکر تغییر در راستای دستیابی به اهداف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش را نشانهگذاری کردند.تا جایی که ژنرال آیرون ساید در خاطرات خود در 14 ژانویه 1921 (24 دیماه 1299) نوشته است:
«شخصا عقیده دارم که پیش از آنکه از اینجا(تهران) بروم بتوانم قوای قزاق را به حال خود رها کنم. در واقع یک دیکتاتور نظامی میتواند گرفتاریهای ما را برطرف کند و ما را قادر خواهد ساخت که بیهیچ دردسری، این کشور را ترک کنیم.» همچنین وی پس از ملاقات با رضاخان در 12 فوریه 1921/ 23 بهمن 1299 اعلام کرد: «من با رضا خان مصاحبه کردم و سرکردگی قوای قزاق ایرانی را بهطور قطع به او سپردم.»
و جالبتر آنکه پس از اجرای موفقیتآمیز کودتا آورده است: «من اطلاع پیدا کردم که رضاخان نقشه کودتا را با موفقیت در تهران اجرا کرده است، تصور میکنم همه مردم ایران بر این باور باشند که نقشه کودتا را من کشیده و اجرای آن را از پشت پرده نظارت کرده باشم، اگر راست مطلب را بخواهم بنویسم، حقیقت هم همین است.»
یکی از عوامل اصلی کودتا سر وینستون چرچیل وزیر وقت مستعمرات انگلیس بود که در آن زمان نقش بسیار موثر و مستقیمی در تعیین سیاست خارجی انگلستان بهعهده داشت و علاوهبر آن نیز میتوان به نقش دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی انگلستان و شخص اردشیر جی (ریپورتر) در ظهور سلسله پهلوی و کودتای سوم اسفند 1299 اشاره کرد.
به طوری که آیرون ساید در خاطرات خود به وضوح اعتراف میکند که از طریق اردشیر جی با رضاخان آشنا شده است و آنچنانکه سردنیس رایت نیز در کتاب خود مینویسد: «اردشیر جی برای نخستینبار در 1917 میلادی با رضاخان آشنا شد و او را در جریان ماموریت آیرون ساید قرار داد و اردشیر جی رضاخان را به آیرون ساید معرفی نمود.»
و در تایید مطلب مذکور بخشی از وصیتنامه اردشیرجی آمده است که: «در اکتبر 1917 (مهر 1296) بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد و نخستین دیدار ما فرسنگها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جاده پیر بازار بین رشت و طالش صورت گرفت. از مدتها قبل، من جزئیات مربوط به کلیه صاحب منصبان ایرانی واحدهای قزاق را بررسی کرده و تعدادی از آنها راملاقات نمودم، درباره رضاخان چکیده آنچه به من داده شده بود در کلمات «بیباک، تودار، مصمم» خلاصه شده و همچنین اضافه شده بود که صاحب منصبان ایرانی از او حرف شنوی دارند.»
اردشیر جی یکی از مهمترین ماموران انگلیسی در ایران بود که از دوسال قبل از ترور ناصرالدین شاه به ایران آمد، وی در سالهای طولانی حضور خود در ایران در بسیاری از تحولات و وقایع سرنوشتساز، حضور فعال و جدی داشت. حضور در جلسات انجمنهای مخفی عصر مشروطه، نفوذ در قوای قزاق و انتخاب و هدایت رضاخان میرپنج برای انجام کودتا و کمک به او برای صعود به سلطنت، از اقدامات اصلی او بود که نفوذ این جاسوس کهنهکار را در تحولات سیاسی ایران آشکار میسازد.
چگونگی اجرای کودتا
در بهمن ماه 1299 با حضور آیرون ساید میان عوامل اصلی کودتا، ملاقاتی با رضاخان در قزوین صورت گرفت. به طوری که او پذیرفت پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخستوزیری به سید ضیاءالدین طباطبایی سپرده شود.آنطور که آیرون ساید در خاطراتش آورده است: «با رضا گفتوگو کردم و ماموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط بستم که به بریتانیا خیانت نکند و شاه را هم از سلطنت خلع نکند، رضا هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت، من دست او را فشردم و به اسمایس گفتم که بگذارد بهتدریج راه بیفتد و اما گفتوگوهایم با رضاخان را به نورمن (وزیر مختار وقت انگلستان در تهران) گفتم و با او قرار گذاشتم تا تاریخ روزی را قطعی کند که قزاقهای ایرانی از سرپرستی ما خارج شوند یعنی عملیات کودتا را شروع کنند.»
او در آخرین برگ یادداشتهای شخصی خود قبل از ترک ایران بدون پردهپوشی به نقشه کودتا اشاره کرده و مینویسد: «در وضع کنونی ایران، کودتا از هر درمان دیگری بهتر است.»و اما در راستای فرآیند کودتا، همزمان با مجوز حرکت به رضاخان، در تهران نیز از سوی سفارت بریتانیا اقداماتی انجام گرفت تا مدیریت سیاسی کودتا تعیین و فعال گردد آن چنانکه ژاندارمری از هرگونه اقدامی برای جلوگیری از ورود قزاقها به تهران بازداشته شود.در نتیجه چنین هماهنگیهایی بود که نیروی قزاق به فرماندهی رضاخان از قزوین عازم تهران شدند و در نزدیکی تهران سیدضیاءالدین طباطبایی هم به آنها پیوست و سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299 ش وارد تهران شدند.
یکی از نخستین کارهای سید ضیاء این بود که با اجازه سفارت انگلستان پولی از بانک شاهنشاهی دریافت کرد که با آن لباسی خریداری کند تا پس از درآمدن از لباس متعارف روحانی خود، آن را به تن کند و سپس به پیشواز نیروی قزاق برود، آن چنانکه صاحب منصبان سفارت انگلستان نیز او را همراهی کنند. جالب آنکه سید ضیاء در جواب مکلا شدن خود به جای معمم بودن در خاطرات شفاهی ضبط شده، بر دسته صندلی چوبی خود میزند و میگوید: «هر لحظه به رنگی بت عیار درآمد... درآمد.»
خاطرات سید ضیاءالدین بسیار خواندنی است، آنجا که میگوید: «کودتا یکشنبه شب اتفاق افتاد، من از پنجشنبه پیش از آن مرتب میان تهران و قزوین حرکت میکردم، قصدم از حرکت این بود که نیروی قزاق را کاملا مطمئن کنم که از تهران اجازه مخصوص دارم و مخصوصا رضاخان بفهمد که هیچ خطری درجه و مقام او را تهدید نمیکند، در سفارت انگلیس جای شما خالی که ببینید، چه غوغائی بود، برای اولین بار یک سید عمامه به سر ایرانی توانسته بود اربابها را به جان هم بیندازد.»
ملکالشعرا بهار، شب کودتای سوم حوت (اسفند) 1299 را از قول سید ضیاء الدین چنین نقل میکند: «بیست هزار تومان پول نقد در میان قزاقان که زیر امر رضاخان بودند قسمت شد و دو هزار تومان به خود رضاخان دادم، زیرا بین راه حس کردم که در سرعت حرکت متانی است و تردید دارد.شب سوم حوت در قریه مهرآباد بودیم، شیپورچی آماده بود که شیپورحرکت بزند، ناگاه خبر دادند که از طرف شاه (احمدشاه)و دولت، جمعی برای ملاقات فرمانده دسته قزاق آمدهاند و معلوم شد معین الملک از طرف شاه و ادیب السلطنه از طرف سپهدار و کلنل هیک و ژنرال دیکسن از طرف سفارت انگلیس به اتفاق آمده و میخواهند رضاخان را ملاقات کنند.
من با رضاخان تبانی کردم که چطور صحبت کند و نیز قرار شد اگر لازم شد من با او مشورت کنم و من پشت در اطاق پنهان شدم و مواظب حضرات بودم، حضرات وارد شدند و نشستند و از طرف دولت و شاه و سفارت انگلیس پیغام دادند که نباید این عده وارد شهر شوند دیدم رضاخان گفت: اطاعت میکنم. من بی اندازه متوحش شدم زیرا کار به کلی خراب شده بود و دیدم رضاخان پاک خود را باخته و یکباره تسلیم شده است.»
و سرانجام در ساعت یک بامداد، روز سوم اسفند سال 1299 دو هزار و پانصد تن قزاق به فرماندهی رضاخان که از قزوین حرکت کرده بودند از دروازههای قزوین و حضرت عبدالعظیم به تهران وارد شده و بدون هیچ درگیری خاصی شهر تهران را تصرف و دولت «سپهدار اعظم- فتح الله خان اکبر» را سرنگون کردند و با کودتای آرام آنچه را که خواستند به دست گرفتند. قزاقها مراکز مهم و استراتژیک شهر را تصرف کرده و کنترل سازمانهای دولتی را به دست گرفتند و با احمدشاه به صورت مستقیم وارد مذاکره شدند. کودتای 1299 برنامه خلق الساعهای نبوده است که آیرون ساید آن را طراحی و رضاخان اجرا کند بلکه مقدمات این کودتا از اوایل سال 1299 شمسی فراهم شده و این نقشه به موازات هم در لندن و تهران و قزوین دنبال شد.
توقیف رجال کشور
کودتاچیان تمام صبح روز کودتا به توقیف شخصیتها و تعطیل کردن احزاب مشغول بودند، به طوری که آنها دو دسته از مردم را دستگیر و به قزاقخانه میبردند، دستهای از آنها خانوادههای مهم و برجسته مانند نخستوزیران پیشین، وزرای سابق و شخصیتهای عالیرتبه یا ثروتمندان بودند و دسته دیگر، سران گروههای مخالف قرارداد ایران و انگلیس.
و اما در همان روز کودتا، بیانیهای به امضای رضاخان، فرمانده کل قوا با عنوان «حکم میکنم» بر دیوارهای شهر تهران به مضمون ذیل نصب شد:
ماده اول- تمام اهالی شهر طهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.
ماده دوم- حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعدازظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مامور انتظامات شهر، کسی نباید در معابر عبور کند.
ماده سوم- کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فورا جلب و مجازات سخت خواهند شد.
ماده چهارم- تمام روزنامهها و اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند.
ماده پنجم- اجتماعات در منازل و نقاط مختلف به کلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گردهم باشند با قوه قهریه متفرق خواهند شد.
ماده ششم- تمام مغازهها، تئاتر و سینما، تلگرافها و کلوپهای قمار باید بسته شود و هر مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.
ماده هفتم- تا زمان تشکیل دولت، تمام ادارات و دوائر غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهد بود، پستخانه و تلفون خانه هم مطیع این حکم خواهند بود.
ماده هشتم- کسانیکه در اطاعت از مواد فوق خودداری کنند به محکمه نظامی جلب و به سختترین مجازاتها خواهند رسید.
ماده نهم- کاظم خان (سیاح) به سمت کماندانی شهر (حاکم نظامی تهران) انتخاب و معین میشود و مامور اجرای مواد فوق خواهد بود. به این ترتیب پس از اجرای کودتا و نیز ملاقات حضوری سیدضیاء و رضاخان با احمد شاه حکم فرمایشی او رضا خان «سردار» شد و سیدضیاء حکم نخستوزیری را دریافت کرد.
۰