جایگاه مهم «زنان» در شهر 8 هزارسالۀ «بدون خیابان»

شواهد بیشتر نشان داده که ۸۰۰۰ سال پیش، زنان دستکم به اندازه مردان در جامعه دارای مقام و جایگاه بودهاند، دستکم در یکی از اندک سکونتگاههای باقیمانده از آن دوران!
فرادید| دیانای بیش از ۱۰۰ فرد مدفون در تپه شرقی چاتالهویوک نشان داده که ساکنان آن احتمالاً بیشتر با بستگان مادری زندگی میکردند و ساختار اجتماعی آنها بهتدریج و در طول قرنها تغییر کرده است.
به گزارش فرادید، چاتالهویوک همراه با گوبکلیتپه که هر دو در ترکیه امروزی هستند، از قدیمیترین سکونتگاههای همیشگی شناختهشده در جهان هستند. هیچ سندی از تمدنی که اینجا را ساخته و دستکم ۱۲۰۰ سال در آن رشد کرده، حتی در افسانهها باقی نمانده، بنابراین تمام دانستههای ما درباره این جامعه از یافتههای باستانشناسی استخراجشده از خاک به دست آمده است.
برخی تفاوتهای چاتالهویوک با نسل بعدی سکونتگاهها روشن است، مانند نحوه چیدمان خانهها کنار هم بدون وجود خیابان و دفن مردگان زیر کف محل زندگی. اکنون، مواد ژنتیکی بدستآمده از این اجساد نکتهی بسیار عمیقتری درباره جایگاه زنان را آشکار کرده است.
از دید ما، یکی از ویژگیهای چاتالهویوک که درک آن از همه سختتر است، اینست که انگار نسبتهای خویشاوندی در محلهای دفن و شاید محلهای زندگی اهمیت چندانی نداشتهاند. اگرچه تمام اجساد یافتشده از یک قبیله گسترده مرتبط با هم هستند، اما احتمالِ اینکه اجساد دفنشده در یک اتاق (در قیاس با اجسادی که سمت دیگر شهر هستند) نسبتِ خویشاوندی نزدیکی با هم داشته باشند، تنها کمی بیشتر است. اگر این سبک زندگی چاتالهویوکیان بوده، بیشتر شبیه خوابگاه دانشجویی بوده تا خانواده هستهای.
با این حال، پژوهشهای جدید نشان داده که این توزیع تصادفی نیست. دکتر اِوا روزناستوک از دانشگاه بن در بیانیهای گفته: «خطوط مادری اینجا در هفتمین هزاره پیش از میلاد اهمیت بیشتری نسبت به خطوط پدری داشتند. این نکته بیانگر اینست که زنان در شکلگیری خانوادهها نقش مهمتری داشتهاند.»
گورها و آداب و رسوم مدرن در برخی نقاط دیگر جهان الگوی جابهجایی مردان به سرزمینهای همسرشان را نشان میدهد که به آن مادرمحوری گفته میشود، نه بالعکس.
روزناستوک افزوده: «این مادرسالاری به معنای حکومت زنان نیست.» با این حال، مادرمحوری همواره با جوامعی همراه است که در آن زنان جایگاه و قدرت بیشتری دارند. احتمالاً برای مردان سخت است هنگام زندگی با خانوادهی زن، با او بدرفتاری کنند و بدون تردید برای حاکمان مناسب نبوده حرمسراهای بزرگ داشته باشند، همانطور که در شهرهای بعدی به اندازه چاتالهویوک رایج بود.
دو جسد یافتشده در تپه غربی چاتالهویوک مربوط به نوزادانی است که بین سالهای ۵۹۰۰ تا ۵۸۰۰ پیش از میلاد به دنیا آمدهاند. کشف این اجساد، زمینهای برای درک شمار بسیار بیشتر اجساد موجود در تپه شرقی فراهم میکند
این نخستین بار نیست که ایده مطرح میشود که زنان در چاتالهویوک نسبت به جوامع بعدی، قدرت بیشتری داشتند. دکتر روزناستوک گفته: «حتی نخستین کسی که اینجا حفاری کرد، جیمز ملارت، بر پایه مجسمههای زنانه و اشیاء دیگری که یافته بود، حدس میزد زنان در چاتالهویوک اهمیت زیادی داشتهاند.»
مجسمههای زنانه شاید به تنهایی چیز زیادی نشان ندهند، حضور مکرر زنان در هنر رنسانس همراه با قدرت زیاد نبود، اما شواهد دیگری هم وجود داشت. برای نمونه، باستانشناسان همواره کمیت و کیفیت گورنهادهها را نشانهای از جایگاه اجتماعی میدانند. روزناستوک عضو تیمی است که گزارش داده زنان چاتالهویوک، دستکم در دوران اولیه تپه شرقی، همراه با اشیای بیشتری دفن شدهاند. از سوی دیگر، بر پایه اندازه اتاقها و میزان گورنهادهها، جامعه چاتالهویوک بسیار برابرتر از امروز بوده، چه رسد به دورههای میانی که ثروت پادشاهان از مردم عادی بسیار بیشتر بود.
نتایج ملارت الهامبخش موجی از کتابها و آثار هنری شد که به ستایش مادرسالاری گمشده پرداختند. بسیاری از این آثار درباره جوامع جوانتر و البته بسیار کهنتر هم نتیجهگیریهایی داشتند که اکنون رد شدهاند، اما ماهیت چاتالهویوک همچنان تا حد زیادی مبهم باقی مانده است.
چاتالهویوک بیش از هزار سال مسکونی بود و تغییرات اجتماعی آن در این مدت طبیعی است. برای نمونه، تحقیقات جدید نشان میدهد فقدان خویشاوندی میان دفنشدگان کنار هم بیشتر در دورههای بعدی شهر رخ داده است. در دورههای اولیه، خانهها محل سکونت خانوادههای گسترده بودند، همانطور که در بیشتر زمانهای بعدی هم چنین بوده است. فراوانی مجسمههای زنانه که اثر زیادی روی ملارت گذاشته بود، بیشتر محدود به دورههای پایانی سکونت است.
روزناستوک رهبری تیمی را بر عهده داشت که ابتدا در تپه غربی چاتالهویوک کاوش میکرد؛ این تپه از دید زمانی با تپه شرقی همپوشانی داشت اما عمومأ جوانتر بود. آنجا، آنها اسکلت دو نوزاد کوچک را یافتند. روزناستوک گفته: «این تنها بقایای انسانی ماقبلتاریخی است که تا به امروز در تپه غربی پیدا شده و در مطالعه گنجانده شده است.»
دیانای همواره در اقلیمهای گرم و خشک طی هزاران سال از بین میرود، اما روزناستوک و همکارانش نیاز به تلاش را احساس کردند. روزناستوک گفته: «تا چند سال پیش، مردم فکر میکردند دندانها بهترین منبع ژنتیکی هستند.» اما با اسکلتهای جوانی که هنوز دندان نداشتند، تیم به سراغ استخوانهای دیگر رفت. «استخوان گیجگاهی که متراکمترین استخوان بدن انسان است، بسیار بهتر است.»
دو نوزاد یافتهشده توسط تیم روزناستوک ارتباط خویشاوندی نزدیکی با هم نداشتند که الگوی مشابهی با یافتههای دیگر در چاتالهویوک دارد. با این حال، هر دو به روشنی بخشی از همان جمعیت ژنتیکی گستردهتر اجساد تپه شرقی بودند و این بیانگر پیوستگی بین دو تپه است.
مزایای استفاده از استخوان گیجگاهی توسط تیم بزرگتری که روزناستاک هم عضو آن بود، به کار گرفته شد تا نقشهای از ژنتیک محوطه تپه شرقی بر پایه نمونههای ژنتیکی ۱۳۱ فرد که در ۳۵ خانه دفن شده بودند، ساخته شود.
دیگر یافتههای پژوهش نشان میدهد جمعیت ژنتیکی چاتالهویوک در طول مدت سکونت طولانی آن تغییر زیادی نکرده است. با این حال، تنوع ژنتیکی با گذشت زمان افزایش یافته که شاید نتیجه تجارت گستردهای بوده که توسط اشیای وارداتی از مناطق دوردست آشکار شده است.
مترجم: زهرا ذوالقدر