معرفی و نقد فیلم «دیوار به دیوار»؛ یک کرهای جذاب با معماهای غافلگیرکننده

فیلم دیوار به دیوار داستان وو-سونگ را روایت میکند که در سال 2021 همه تلاش خود را برای خرید خانه رویاییاش انجام میدهد و موفق به خرید خانهای با مساحت 84مترمربع میشود. در ابتدا این یک موفقیت شادیبخش است اما سه سال بعد زندگیاش به یک کابوس تبدیل میشود.
فرادید| فیلم دیوار به دیوار «Wall to Wall» به کارگردانی کیم تهجون محصول کره جنوبی است که در ۲۷ تیر ۱۴۰۴ بهصورت جهانی از طریق نتفلیکس منتشر شد.
به گزارش فرادید؛ کیم تهجون پیش از این با فیلم Unlocked در ژانر تریلر روانشناختی شناخته شده بود و در این فیلم نیز با استفاده از فضای محدود آپارتمان و تنشهای مالی، داستانی پر از اضطراب و تعلیق را روایت میکند.
یکی از جذابترین ویژگیهای سینمای کره، توانایی آن در تبدیل موضوعات ساده به فیلمهایی پرتنش و پرهیجان است. چه بحث مسکن باشد، چه پیدا کردن شغل یا حتی دوستداشتن خود، کرهایها میتوانند آن را تبدیل به قصهای دلهرهآور و طبیعی کنند. تا انتها همراهمان بمانید و با این فیلم بیشتر آشنا شود.
داستان فیلم «دیوار به دیوار»
فیلم دیوار به دیوار داستان وو-سونگ (با بازی کانگ ها-نول) را روایت میکند که در سال 2021 همه تلاش خود را برای خرید خانه رویاییاش انجام میدهد و موفق به خرید خانهای با مساحت 84مترمربع میشود. در ابتدا این یک موفقیت شادیبخش است اما سه سال بعد زندگیاش به یک کابوس تبدیل میشود.
او اکنون با بدهی سنگینی روبهرو است که باعث میشود حتی در مصرف برق صرفهجویی کرده و دستگاه تهویه مطبوعاش را هم خاموش نگه دارد. بدهی مانند هوای سنگین و خفهی خانهاش، او را در فشار قرار داده است. بدتر از همه، صدای مداوم کوبیدن به دیوارها، و یادداشتهایی که مدام به درش چسبانده میشود و او را مقصر میدانند، باعث میشود تحت فشار روانی شدیدی قرار گیرد.
بازیگران فیلم «دیوار به دیوار»
بازیگران فیلم «دیوار به دیوار» عبارتند از:
- کانگ ها-نیول (از سریال «بازی مرکب») در نقش وو-سانگ
- یئوم هیه-ران (از فیلم «وقتی زندگی به تو نارنگی میدهد») در نقش یون-هوا، که مالک پنتهاوس در ساختمان وو-سانگ است
- سئو هیون-وو (از سریال «کشیش بیاعصاب») در نقش جین-هو، همسایه بالایی وو-سانگ
نقدی بر فیلم «دیوار به دیوار»؛ خطر اسپویل
نیمه نخست فیلم تریلری پرکشش و نفسگیر است با درونمایهای عمیق و معماهای جذاب. اما متاسفانه در نیمه دوم تصمیمات داستانی، موفق به حفظ ریتم داستانی نمیشوند. تلاش برای حفظ تنش باعث میشود پیچشهایی وارد داستان شوند که بیشتر از آنکه منطقی یا تأثیرگذار باشند، صرفاً برای طول دادن زمان فیلم هستند. در نهایت دچار افت ریتم و انسجام میشود. انگار دو فیلم در یک قاب جا داده شدهاند، در حالی که نقطهی پایان طبیعی داستان در میانهی راه قرار دارد.
ایدهی مرکزی فیلم؛ وو-سونگ که برای رسیدن به خانهی رؤیاییاش همهچیز را فدا میکند، اما در نهایت در کابوسی گیر میافتد، بسیار تأثیرگذار است. این موضوع در سطوح مختلف عمل میکند: وو-سونگ خود را با بدهی فلج کرده، در آپارتمانی خفهکننده گیر افتاده، و برای بقا تقلا میکند. فیلم بهخوبی به موضوعاتی همچون وامهای استثماری، سردرگمی بین اجاره و خرید، بحران بازار مسکن، و فروپاشی رؤیاهای سختکسبشده میپردازد.
اما سپس صداها از راه میرسند. وو-سونگ با ضربههایی مداوم بر دیوارها، سقف و کف آپارتمانش مواجه است و مدام یادداشتهایی دریافت میکند که او را مقصر این صداها میدانند. ایدهی خانه بهعنوان پناهگاه، بهتدریج وارونه میشود. امنیت، آسایش و آرامش از او سلب میشود.
تمام این موارد بهخوبی عمل میکنند و با ریتمی منظم، اضطراب را تا نقطهای اوج میدهند که انگار پایان فیلم است. اما فیلم ادامه مییابد، بدون آنکه تنشی آزاد شود یا دلیلی روایی برای ادامهاش ارائه شود. ایدههای جدید که حتی نمیتوان آنها را پیچش داستانی نامید، بیش از آنکه بهخدمت روایت باشند، صرفاً طول فیلم را افزایش میدهند. نیمه دوم فیلم پراکنده و شلوغ میشود، و در نهایت بار اضافیاش مخاطب را خسته میکند. دیدن تعداد زیادی صحنهی مرگ با پتک، آن شوک اولیه را از بین میبرد. هر بار که فیلم تلاش میکند خودش را غافلگیرکنندهتر نشان دهد، نتیجه عکس میدهد.
جای تأسف دارد.. اگر نیم ساعت از مدت فیلم حذف میشد و تمرکز صرف بر ایدههای اصلی باقی میماند، نه روی کلیشههای ژانری، احتمالاً با فیلمی بسیار موفق روبهرو بودیم. بازیگران همگی شایسته شخصیتهایی پربارتر هستند، و آن تریلر فشرده و نفسگیر آغاز فیلم، سزاوار پایانی منسجمتر بود.