ویلیام شکسپیر؛ نمایشنامهنویسی با "شعر آزاد"

او به وسیله «شعر آزاد» توانسته آن بار احساسیِ پریشانی «لیرشاه» را بعد از اینکه از دخترانش سرخورده میشود و به صحرا میزند، جمله به جمله منتقل کند.
کد خبر :
۷۴۶۲۳
بازدید :
۸۰۸۶

بهار سرلک | آثار ویلیام شکسپیر، نمایشنامهنویس و شاعری که او را «بزرگترین نویسنده زبان انگلیسی و بزرگترین دراماتیست جهان» میشناسیم از ۲۰۰ سال پیش به ایران صادر شد. در آن زمان نشریات غزلها و زندگینامه این شاعر و بخشهایی از نمایشنامههایش را برای بررسی هنر تئاتر و انواع نمایش منتشر کردند.
در سالهای پس از مشروطه نیز آثار شکسپیر با ترجمهها و خوانشهای متفاوت، در میان علاقهمندان دست به دست میشد و گاهی روی صحنه هم میرفت. نخستین مترجمان آثار او عمادالسلطنه، نوه محمدشاه قاجار و ناصرالملک که گفته میشود نخستین ایرانی تحصیلکرده در دانشگاه آکسفورد بود، به شمار میروند.
با رشد هنر تئاتر در ایران، مترجمان آثار نمایشی به جنبههای اجرایی نمایشنامههای شکسپیر توجه نشان دادند. شکسپیر در زمان حیاتش هرگز اثری - نه شعر و نه نمایشنامه- منتشر نکرد شاید به این دلیل که این مدیوم هنری را فقط برای اجرای روی صحنه تئاتر خلق کرده بود.
با رشد هنر تئاتر در ایران، مترجمان آثار نمایشی به جنبههای اجرایی نمایشنامههای شکسپیر توجه نشان دادند. شکسپیر در زمان حیاتش هرگز اثری - نه شعر و نه نمایشنامه- منتشر نکرد شاید به این دلیل که این مدیوم هنری را فقط برای اجرای روی صحنه تئاتر خلق کرده بود.
اما آرزوی هر مترجمی است که خود را در دریای ویژگیهای نثری و بلاغی و همچنین آرایههای ادبی او بیندازد و هنرمندیاش را در زبان مقصد به رخ بکشد. به همین دلیل از مشهورترین آثار شکسپیر ترجمههای گوناگونی صورت گرفته است؛ نمایشنامه «مکبث» و «هملت» دستکم هشت باری ترجمه شدهاند.
ترجمههای داریوش آشوری، م. الف. بهآذین، علاءالدین پازارگادی، اسماعیل فصیح و داریوش شاهین از پرخوانندهترین برگردانهای فارسی نمایشنامههای شکسپیر به شمار میروند.
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه از سال ۱۳۹۶ انتشار نمایشنامههای ویلیام شکسپیر را با «تاجر ونیزی» و «رام کردن زن سرکش» به سرپرستی تحریریهاش شروع کرد.
میلاد میناکار که ترجمه نمایشنامه تاریخی «لیرشاه» را در این گروه بر عهده داشته و به تازگی ترجمهاش از نمایشنامه کمدی «شب دوازدهم» منتشر شده، به واسطه علاقه شخصیاش به آثار کلاسیک انگلیسی سراغ ترجمه نمایشنامههای شکسپیر رفته است.
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه از سال ۱۳۹۶ انتشار نمایشنامههای ویلیام شکسپیر را با «تاجر ونیزی» و «رام کردن زن سرکش» به سرپرستی تحریریهاش شروع کرد.
میلاد میناکار که ترجمه نمایشنامه تاریخی «لیرشاه» را در این گروه بر عهده داشته و به تازگی ترجمهاش از نمایشنامه کمدی «شب دوازدهم» منتشر شده، به واسطه علاقه شخصیاش به آثار کلاسیک انگلیسی سراغ ترجمه نمایشنامههای شکسپیر رفته است.
از طرفی به زعم او خوانش ترجمههای موجود از این نمایشنامهها وزنه دراماتیک سنگینتری داشتند. او در این باره توضیح میدهد: «از نمایشنامههای شکسپیری میتوان سه خوانش ارایه کرد: دراماتیک، تاریخی و ادبی. در این ترجمهها نیز خوانش ادبی را مدنظر قرار دادهام.»
میناکار برای ترجمه این آثار از ترجمههای پیشینی که در دسترسش بودند از جمله پازارگادی استفاده کرده است: «قطعا ترجمههای قبلی مورد نظرم بودند، چون اگر آنها را کنار گذاشته بودم به این صورت ممکن بود ترجمهام بدتر از آنها یا دستکم در سطحشان قرار میگرفت و آن وقت کارم بیهوده بود.
میناکار برای ترجمه این آثار از ترجمههای پیشینی که در دسترسش بودند از جمله پازارگادی استفاده کرده است: «قطعا ترجمههای قبلی مورد نظرم بودند، چون اگر آنها را کنار گذاشته بودم به این صورت ممکن بود ترجمهام بدتر از آنها یا دستکم در سطحشان قرار میگرفت و آن وقت کارم بیهوده بود.
نمیتوانم بگویم بهتر از آنها کار کردهام، اما میتوانم بگویم که اشتباهات آنها را مرتکب نشدهام. همین که ترجمه من نواقص ترجمههای پیشین را بپوشاند، کافی است.»
او میگوید برای برگرداندن این دو نمایشنامه خط به خط ترجمههای قبلی را خوانده و تطبیق داده است. علاوه بر این، منابع موثق انگلیسی نمایشنامهها را مطالعه کرده است: «حتی منتقدان و نظریهپردازان انگلیسی هم در مورد برخی واژگانی که شکسپیر به کار برده به توافق نرسیدهاند و نظرهای متناقضی با یکدیگر دارند.»
او میگوید برای برگرداندن این دو نمایشنامه خط به خط ترجمههای قبلی را خوانده و تطبیق داده است. علاوه بر این، منابع موثق انگلیسی نمایشنامهها را مطالعه کرده است: «حتی منتقدان و نظریهپردازان انگلیسی هم در مورد برخی واژگانی که شکسپیر به کار برده به توافق نرسیدهاند و نظرهای متناقضی با یکدیگر دارند.»
او درباره نواقص ترجمههای قبلی میگوید: «برخی جملهها بسیار عالی برگردانده شدهاند. در برخی دیگر انگار که مترجم متوجه مفهوم مورد نظر نویسنده نشده بود. در قسمتهایی هم انگار متن افتادگی داشت و به همین دلیل مترجمان قبلی آن جمله را اصلا ندیدهاند یا اصلا ترجمهاش نکردهاند.»
محسن قاسمی ح. «رام کردن زن سرکش» را در این مجموعه ترجمه و منتشر کرده است. او درباره عنوان اثر توضیح میدهد: «البته عنوان «سلیطهای که رام شد» را برای این نمایشنامه انتخاب کرده بودم که مورد تایید وزارت ارشاد قرار نگرفت. منظور من سلیطه به معنای زن غوغایی، یکدنده و لجوج بود که در فرهنگ لغت هم آمده است.»
محسن قاسمی ح. «رام کردن زن سرکش» را در این مجموعه ترجمه و منتشر کرده است. او درباره عنوان اثر توضیح میدهد: «البته عنوان «سلیطهای که رام شد» را برای این نمایشنامه انتخاب کرده بودم که مورد تایید وزارت ارشاد قرار نگرفت. منظور من سلیطه به معنای زن غوغایی، یکدنده و لجوج بود که در فرهنگ لغت هم آمده است.»
قاسمی درباره استفاده از ترجمههای پیشین برای به سرانجام رسیدن این اثر میگوید: «رام کردن زن سرکش» را فریده مهدوی دامغانی و پازارگادی ترجمه کردهاند. به آقای پازارگادی مدیونیم چرا که تمام آثار نمایشی شکسپیر را هم به معنای واقعی کلمه و هم به معنای استعاری، بولدوزری ترجمه کرد. به این معنی که آرایههای ادبی را صاف و ساده کرد و دوباره از نو ساخت.
نثر شکسپیر را به زبان معاصر درمیآورد و البته خیلی هم به جزییات دقت نمیکرد. تصمیم گرفتم این اثر را ترجمه کنم تا حداقل رنگ و بوی ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال پیش را داشته باشد نه اینکه قرن بیستویکمی باشد. تمام تلاشم را کردم تا آرایههای ادبیای که شکسپیر به کار برده و تا جایی که زبان فارسی ظرفیتش را دارد، منتقل کنم.»
بسیاری از منتقدان معتقدند نمایشنامه «شب دوازدهم» یا «آنچه خواست شماست» اوج کمدی شکسپیر است. این اثر تمام تاثیر و ارزشهای کمدیهای پیشین او را در ساختار پیچیده «شب دوازدهم» با هنرمندی به تصویر کشیده است.
بسیاری از منتقدان معتقدند نمایشنامه «شب دوازدهم» یا «آنچه خواست شماست» اوج کمدی شکسپیر است. این اثر تمام تاثیر و ارزشهای کمدیهای پیشین او را در ساختار پیچیده «شب دوازدهم» با هنرمندی به تصویر کشیده است.
همچنین منتقدان معتقدند شاعرانهترین و آهنگینترین کمدی شکسپیر است و با وجود این در ایران کمتر خوانده شده است. میناکار با نظر منتقدان موافق است و اضافه میکند: «نمایشنامه «شب دوازدهم» از لحاظ کمدی آنقدرها هم بار کمیک ندارد و حتی لایههای تراژدی هم در آن دیده میشود.
بیشتر حال و هوای تراژیکش جذبم کرد تا کمیک بودنش. دو بزرگزاده همدیگر را دست میاندازند ولی به قولی نقطه ضعف یک شخصیت است که باعث وقوع صحنهای کمیک و در عین حال به نظر من تراژیک میشود.»
قاسمی نیز «رام کردن زن سرکش» را بسیار ضعیفتر از «شب دوازدهم» شکسپیر میداند و توضیح میدهد: «به نظرم نمایشنامه «رام کردن زن سرکش» از نظر محتوایی و پیچ داستان یکی از ضعیفترین کمدیهای شکسپیر است. فکر میکنم «شب دوازدهم» نمایشنامه کمدی بسیار بهتری است.»
قاسمی این روزها روی ترجمه نمایشنامه تاریخی- تراژدی «ژولیوس سزار» کار میکند. او دقتی که صرف یافتن معادل فارسی مناسب تکتک کلمات، رتبه زبانی و تاریخی متناسب میکند - «نه خیلی باستانی باشد و نه خیلی مدرن و با زبان آن دوره همخوانی داشته باشد» - سرعت ترجمهاش را کند کرده است: «در حقیقت باید بگویم طوری کارم را شروع کردهام که حالا نمیتوانم از راهی که رفتهام بازگردم فقط یک راه پیش دارم که آن هم لاکپشتوار است.
قاسمی نیز «رام کردن زن سرکش» را بسیار ضعیفتر از «شب دوازدهم» شکسپیر میداند و توضیح میدهد: «به نظرم نمایشنامه «رام کردن زن سرکش» از نظر محتوایی و پیچ داستان یکی از ضعیفترین کمدیهای شکسپیر است. فکر میکنم «شب دوازدهم» نمایشنامه کمدی بسیار بهتری است.»
قاسمی این روزها روی ترجمه نمایشنامه تاریخی- تراژدی «ژولیوس سزار» کار میکند. او دقتی که صرف یافتن معادل فارسی مناسب تکتک کلمات، رتبه زبانی و تاریخی متناسب میکند - «نه خیلی باستانی باشد و نه خیلی مدرن و با زبان آن دوره همخوانی داشته باشد» - سرعت ترجمهاش را کند کرده است: «در حقیقت باید بگویم طوری کارم را شروع کردهام که حالا نمیتوانم از راهی که رفتهام بازگردم فقط یک راه پیش دارم که آن هم لاکپشتوار است.
اگر بخواهم اثر را از ابتدا دوباره شروع کنم که کار سادهتر و سریعتر را پیش بگیرم باید تمام ترجمههایی را که از اثر انجام دادهام و دوستشان دارم، کنار بگذارم. به همین دلیل همین روش را ادامه میدهم. ممکن است زمان ببرد، اما کار خوبی از آب درمیآید و ترجمهام در خور «ژولیوس سزار» خواهد بود، چون این اثر بعد از «لیرشاه» یکی از مهمترین نمایشنامههای تاریخی و تراژیک شکسپیر شناخته میشود.
شکسپیر نمایشنامههایش را نه به نثر بلکه به «شعر آزاد» یا «Blank Verse» نوشت به این معنی که نثرش معمولا موزون و بدون قافیه بود. شکسپیر این شعر آزاد را در بحر پنجگامی نوشته است. بحر پنجگامی دارای ۱۰ هجاست (شاید از آنجا که که هر گام با دو ضرب به انجام میرسد: گذاشتن یک پا، و برداشتن دیگری.) این ۱۰ هجا سازنده یک مصرعاند و شکسپیر این مصرعها را به صنایع لفظی آراسته است.
با استفاده از این تکنیک، گاه موجز مینویسد و در واژههای اندک معانی گستردهای گنجانده و به این شکل برخی مصرعهایش را دارای معانی چندلایه کرده است. مترجم نمایشنامه تاریخی- تراژدی «لیرشاه» درباره این تکنیک شکسپیر میگوید: «در نمایشنامههای تراژدیاش «شعر آزاد» با فضا و روح داستان بسیار هماهنگ است.
او به وسیله «شعر آزاد» توانسته آن بار احساسیِ پریشانی «لیرشاه» را بعد از اینکه از دخترانش سرخورده میشود و به صحرا میزند، جمله به جمله منتقل کند. در «شب دوازدهم» همزمانی که شخصیتها میخواهند کسی را دست بیندازند زبان موزون به کار برده است.»
قاسمی معتقد است شکسپیر با این قالب دستش را برای نزدیکتر شدن به زبان گفتار باز کرده و آزادی عمل بیشتری به دست آورده بود. او توضیح میدهد: «ولی باید بدانیم که در دیالوگهای نجیبزادهها و قسمتهایی که مطلب مهمی را میخواهد بیان کند، وزنی درونی را مشاهده میکنیم.
قاسمی معتقد است شکسپیر با این قالب دستش را برای نزدیکتر شدن به زبان گفتار باز کرده و آزادی عمل بیشتری به دست آورده بود. او توضیح میدهد: «ولی باید بدانیم که در دیالوگهای نجیبزادهها و قسمتهایی که مطلب مهمی را میخواهد بیان کند، وزنی درونی را مشاهده میکنیم.
شعر آزاد کمک میکند دیالوگها را آن طور که میخواهد بنویسد. از طرفی هم از آنجایی که جملاتش گاهی آهنگین و حتی مقفا میشوند تاثیر دوچندانی روی خواننده میگذارد به خصوص در تراژدیها این موضوع را بیشتر میبینیم.»
ترجمه شعر به آسانی ترجمه نثر نیست. مترجم میباید قلمی شاعرانه را پرورش داده باشد، اما باز هم موانعی پیش راه او قرار میگیرند؛ مترجم در برگرداندن شعر دست خودش را بسته میبیند اگر بخواهد به وزن بپردازد مفهوم را خود به خود کنار گذاشته است و اگر مفهوم را مورد نظر قرار بدهد، شاید دیگر آن وفاداری را به اصل اثر نداشته باشد.
میناکار معتقد است: «مترجم هر کاری هم بکند باید در نهایت یک جنبه اثر را در نظر بگیرد و بقیه را کنار بگذارد.» او زبان شکسپیر را با سعدی مقایسه میکند: «به هر حال این آثار حالتی شعرگون دارند و ممکن است مترجم چیزی- وزن، سجع، محتوا و غیره- را ترجمه کند و نمیشود همه را با همدیگر لحاظ کرد.
ترجمه شعر به آسانی ترجمه نثر نیست. مترجم میباید قلمی شاعرانه را پرورش داده باشد، اما باز هم موانعی پیش راه او قرار میگیرند؛ مترجم در برگرداندن شعر دست خودش را بسته میبیند اگر بخواهد به وزن بپردازد مفهوم را خود به خود کنار گذاشته است و اگر مفهوم را مورد نظر قرار بدهد، شاید دیگر آن وفاداری را به اصل اثر نداشته باشد.
میناکار معتقد است: «مترجم هر کاری هم بکند باید در نهایت یک جنبه اثر را در نظر بگیرد و بقیه را کنار بگذارد.» او زبان شکسپیر را با سعدی مقایسه میکند: «به هر حال این آثار حالتی شعرگون دارند و ممکن است مترجم چیزی- وزن، سجع، محتوا و غیره- را ترجمه کند و نمیشود همه را با همدیگر لحاظ کرد.
شاید بخشهایی را بتوانیم انجام دهیم آن هم به خاطر نزدیکیهای فرهنگی و به دلیل موضوعی که نویسنده پیش کشیده است. ولی باید روی پیشرفت آن سالهای سال کار کرد. حمید الیاسی برای ترجمه «شب دوازدهم» ترجمهاش را موزون و بسیار ادبی پیش برده است که از نظر من کار شایستهای انجام داده، اما این موزون بودن و واژگانی که در برخی قسمتها استفاده کرده اثر را سختخوان کرده و خواننده عادی نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند. حتی گاهی اوقات به مفهوم مورد نظر نویسنده هم صدمه زده است.»
قاسمی هم موزون بودن نثر شکسپیر را در ترجمهاش منتقل نکرده و میگوید: «چون معمولا در آهنگین و مقفا کردن به بیراهه میروم و نمیخواهم ادعایی کرده باشم که از پسش برنمیآیم. قصد داشتم بیشتر به مفهوم بپردازم. از آنجایی که شکسپیر با کلمات خیلی بازی میکند و جناس تام و ناقص در نوشتههایش بسیار به کار میبرد، سعی کردهام در زبان فارسی کلماتی را به کار ببرم که هر دو معنی را بدهد و آنجایی که از عهدهاش برنیامدهام، در پاورقی توضیح دادهام. بیشتر وقتم را روی جناسها گذاشتهام تا آهنگین کردن جملات.»
میناکار برای کار روی «شب دوازدهم» سه مرحله را گذرانده است. یک بار ترجمهای ساده، بار دوم موزون که شاید بتوان در قسمت اول نمایشنامه ردپایی از این مرحله را مشاهده کرد. اما از آنجایی که ترجمه موزون چنگی به دلش نزد بنابراین قید موزون بودن متن را زد. این مترجم به برگردانهای ماندگار از نمایشنامههای شکسپیر که موزون بودن متن را مورد توجه قرار دادهاند اشاره میکند و میگوید: «مکبث» با ترجمه داریوش آشوری یکی از بهترین آثار در زمینه ترجمه موزون است، اما بسیاری از منتقدان از اینکه متن مقصد از متن مبدا فاصله گرفته بر او خرده گرفتهاند.»
میناکار یکی از دشواریهای موزون بودن نثر شکسپیر را تاثیری که بر کندی کار میگذارد عنوان میکند و توضیح میدهد: «گاهی میبینید ریتم جمله بسیار روان پیش میرود، اما برگردان فارسیاش را به هیچ وجه نمیتوانید به همان میزان ریتمیک بنویسید. حتی اگر هم چارهای پیدا کردید و موزون نوشتید، میبینید بخشی از مفهوم را نیاوردهاید یا متنتان ثقیل شده است. میل باطنیام این است که چند سالی روی هم اثر کار کنم تا آنها را به فارسی خواندنی و متناسب متن بنویسم.»
ویراستاران نخستین چاپ آثار شکسپیر (First Folio) در سال ۱۶۲۳ نمایشنامههای او را به سه دسته تراژدی، کمدی و نمایشنامههای تاریخی دستهبندی کردند. از قاسمی پرسیدم کدام یک از این دستهبندیها نسبت به دیگری اهمیت بیشتری دارند؟ او گفت: «خیلی سخت میتوان چنین نظری داد. میتوانیم به آرای منتقدان مراجعه کنیم و طبق نظر آنها بفهمیم کدام اثر تراژدی بهتر از دیگری در همین حوزه است.
قاسمی هم موزون بودن نثر شکسپیر را در ترجمهاش منتقل نکرده و میگوید: «چون معمولا در آهنگین و مقفا کردن به بیراهه میروم و نمیخواهم ادعایی کرده باشم که از پسش برنمیآیم. قصد داشتم بیشتر به مفهوم بپردازم. از آنجایی که شکسپیر با کلمات خیلی بازی میکند و جناس تام و ناقص در نوشتههایش بسیار به کار میبرد، سعی کردهام در زبان فارسی کلماتی را به کار ببرم که هر دو معنی را بدهد و آنجایی که از عهدهاش برنیامدهام، در پاورقی توضیح دادهام. بیشتر وقتم را روی جناسها گذاشتهام تا آهنگین کردن جملات.»
میناکار برای کار روی «شب دوازدهم» سه مرحله را گذرانده است. یک بار ترجمهای ساده، بار دوم موزون که شاید بتوان در قسمت اول نمایشنامه ردپایی از این مرحله را مشاهده کرد. اما از آنجایی که ترجمه موزون چنگی به دلش نزد بنابراین قید موزون بودن متن را زد. این مترجم به برگردانهای ماندگار از نمایشنامههای شکسپیر که موزون بودن متن را مورد توجه قرار دادهاند اشاره میکند و میگوید: «مکبث» با ترجمه داریوش آشوری یکی از بهترین آثار در زمینه ترجمه موزون است، اما بسیاری از منتقدان از اینکه متن مقصد از متن مبدا فاصله گرفته بر او خرده گرفتهاند.»
میناکار یکی از دشواریهای موزون بودن نثر شکسپیر را تاثیری که بر کندی کار میگذارد عنوان میکند و توضیح میدهد: «گاهی میبینید ریتم جمله بسیار روان پیش میرود، اما برگردان فارسیاش را به هیچ وجه نمیتوانید به همان میزان ریتمیک بنویسید. حتی اگر هم چارهای پیدا کردید و موزون نوشتید، میبینید بخشی از مفهوم را نیاوردهاید یا متنتان ثقیل شده است. میل باطنیام این است که چند سالی روی هم اثر کار کنم تا آنها را به فارسی خواندنی و متناسب متن بنویسم.»
ویراستاران نخستین چاپ آثار شکسپیر (First Folio) در سال ۱۶۲۳ نمایشنامههای او را به سه دسته تراژدی، کمدی و نمایشنامههای تاریخی دستهبندی کردند. از قاسمی پرسیدم کدام یک از این دستهبندیها نسبت به دیگری اهمیت بیشتری دارند؟ او گفت: «خیلی سخت میتوان چنین نظری داد. میتوانیم به آرای منتقدان مراجعه کنیم و طبق نظر آنها بفهمیم کدام اثر تراژدی بهتر از دیگری در همین حوزه است.
در کل مثل مقایسه کردن گوش با چشم میماند. نمیشود گفت: کدام یک بهتر است. این را هم بگویم که نمایشنامههای تاریخیِ شکسپیر میتوانند در دسته تراژدی قرار بگیرند که در این مورد نمایشنامه «ریچارد سوم» بسیار قوی است و به جرات میتوان گفت: یکی از بهترین آثار اوست.»
کنش نمایشنامه «ژولیوس سزار» به کارهای دولتی و مردمی وابسته است و شخصیتها درگیر سیاست هستند و صاحبنظران اعتقاد دارند این اثر نخستین تراژدی هنرمندانه شکسپیر به شمار میرود. از طرفی قاسمی به بیمکانی و بیزمانی داستان این اثر اشاره و اضافه میکند: «زمانی که ترجمه «ژولیوس سزار» را شروع کردم همزمان با سر کار آمدن ترامپ در امریکا بود و دوستان امریکاییام میگفتند وقت انتشار این اثر در ایران بسیار مناسب است.
ترامپ یک سال بعد از انتخابش به عنوان رییسجمهور سفر ایرانیها و اهالی چند کشور دیگر را به خاک امریکا ممنوع کرد، بعد هم از برجام بیرون آمد. در مجموع از زمان نامزدیاش در انتخابات و تا به امروز به جمع مخالفانش افزوده شده است.
از آنجایی که ژولیوس سزار هم قدم قدم به شاه شدن نزدیک میشود و در رم آن زمان شاه شدن او به رومیهای دموکرات یک توهین بزرگ محسوب میشده و حتی قصد جانش را میکنند، میتوان قرابتهایی را بین اقدامات ترامپ و نمایشنامه «ژولیوس سزار» ببینیم.»
قاسمی دلیل ماندگاری و بزرگ بودن نام شکسپیر را به نفوذ فرهنگی بریتانیا در آن دوره بیربط نمیداند. او معتقد است: «شکسپیر نمایشنامهنویس بزرگی است و بسیاری از کارهایش قدرتمند هستند، اما باید بدانیم او در اواسط قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم از دنیا رفت یعنی در دورهای که اوج قدرت انگلیس بود و نفوذ فرهنگی این کشور شروع شد.
قاسمی دلیل ماندگاری و بزرگ بودن نام شکسپیر را به نفوذ فرهنگی بریتانیا در آن دوره بیربط نمیداند. او معتقد است: «شکسپیر نمایشنامهنویس بزرگی است و بسیاری از کارهایش قدرتمند هستند، اما باید بدانیم او در اواسط قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم از دنیا رفت یعنی در دورهای که اوج قدرت انگلیس بود و نفوذ فرهنگی این کشور شروع شد.
این دوره بعد از دوره روشنگری که با انقلاب صنعتی همزمان میشود، قرار میگیرد. روش فکری جدید یا Scientific method شکل گرفت و این موارد به صادر شدن شکسپیر کمک شایانی کرد. اما اگر این مسیر برعکس بود و ما جای انگلیس بودیم حالا آنها دولتآبادی یا بزرگ علوی ما را میخواندند. این پستی بلندیهای سیاسی- اجتماعی را هم باید در ماندگاری نام شکسپیر در نظر بگیریم، شکسپیر بزرگ است ولی باید به نفوذ فرهنگی انگلیس هم توجه کنیم.»
۰