چرا مغز ما با تکنولوژی همگام نیست؟
به زبان ساده، تکنولوژی، با تقلیل ظرفیتهای ما در مخاطب قرار دادن چالشهای بزرگ جهانی، از مغزهای ما سبقت گرفته است. تبلیغات با بهرهگیری از این عدم تطابق، اقتصاد جذب توجه را خلق کرده است. ما به ازای آنچه ما «رایگان» به دست میآوریم، تنزل بشریت است.
کد خبر :
۷۵۰۳۹
بازدید :
۱۴۴۶۷
فریده وکیلی | کمیسیون تجارت فدرال در ماه جولای اعلام کرد که فیسبوک را ۵ میلیارد دلار جریمه خواهد کرد، این بیشترین میزان جریمهای است که تاکنون برای نقض حریم خصوصی مشتریان صادر شده است.
یک دهه قبل از ادوارد او ویلسون، استاد دانشگاه هاروارد و مشهور به پدر جامعهشناسی رفتاری سوال شد که آیا انسانها در صد سال آینده قادر به حل بحرانهای پیش روی خود خواهند بود.
او در پاسخ میگوید: «بله، اگر باهوش و صادق باشیم. مشکل واقعی بشریت در عصر ما از این قرار است: ما عواطف و هیجانات پارینه سنگی، نهادهای قرون وسطایی و تکنولوژی برتر داریم.»
بنا بر مشاهدات آقای ویلسون، تکنولوژی به سرعت رشد یافته، در حالی که تکانهها و هیجانات پارینه سنگی مغز ما به همان شکل باقی مانده است.
ولی این معمولا آن شکایتی نیست که شرکتهای فناوری مورد خطاب آن قرار بگیرند - اینکه زیرساختهای دیجیتالی فیسبوک و گوگل ظرفیتهای طبیعی مغز ما را تحتالشعاع قرار دادهاند. در عوض آنچه ما میشنویم، این است که شرکتهای فناوری در حال جمعآوری و ردیابی اطلاعات شخصی ما یا اینکه آنها شرکتهای بسیار عظیمی هستند.
بیایید تصور کنیم که ما مشکل حریم خصوصی را حل کردیم. در این آرمانشهر جدید، ما صاحب اطلاعات خود هستیم، غولهای تکنولوژیک حق ردیابی موقعیت مکانی ما را به صورت آنلاین ندارند و تنها در صورت توافق ما به آن دسترسی خواهند داشت.
شاید ما آگهیهای آزاردهنده کمتری ببینیم و کمتر دچار سوءظن تحت نظارت بودن باشیم، اما جریانات و گرایشهای دردسرساز دنیای آنلاین همچنان با ما خواهد بود. اعتیاد ما به تایید اجتماعی و نیاز به دریافت حجم بالای «لایکها» تا تخریب محور توجهات ما ادامه خواهد داشت. مغز ما همچنان به جای مناظرات دموکراتیک جذب توییتهای خشمگین و عصبانی - من گفتم، او گفت: - میشود.
یک دهه قبل از ادوارد او ویلسون، استاد دانشگاه هاروارد و مشهور به پدر جامعهشناسی رفتاری سوال شد که آیا انسانها در صد سال آینده قادر به حل بحرانهای پیش روی خود خواهند بود.
او در پاسخ میگوید: «بله، اگر باهوش و صادق باشیم. مشکل واقعی بشریت در عصر ما از این قرار است: ما عواطف و هیجانات پارینه سنگی، نهادهای قرون وسطایی و تکنولوژی برتر داریم.»
بنا بر مشاهدات آقای ویلسون، تکنولوژی به سرعت رشد یافته، در حالی که تکانهها و هیجانات پارینه سنگی مغز ما به همان شکل باقی مانده است.
ولی این معمولا آن شکایتی نیست که شرکتهای فناوری مورد خطاب آن قرار بگیرند - اینکه زیرساختهای دیجیتالی فیسبوک و گوگل ظرفیتهای طبیعی مغز ما را تحتالشعاع قرار دادهاند. در عوض آنچه ما میشنویم، این است که شرکتهای فناوری در حال جمعآوری و ردیابی اطلاعات شخصی ما یا اینکه آنها شرکتهای بسیار عظیمی هستند.
بیایید تصور کنیم که ما مشکل حریم خصوصی را حل کردیم. در این آرمانشهر جدید، ما صاحب اطلاعات خود هستیم، غولهای تکنولوژیک حق ردیابی موقعیت مکانی ما را به صورت آنلاین ندارند و تنها در صورت توافق ما به آن دسترسی خواهند داشت.
شاید ما آگهیهای آزاردهنده کمتری ببینیم و کمتر دچار سوءظن تحت نظارت بودن باشیم، اما جریانات و گرایشهای دردسرساز دنیای آنلاین همچنان با ما خواهد بود. اعتیاد ما به تایید اجتماعی و نیاز به دریافت حجم بالای «لایکها» تا تخریب محور توجهات ما ادامه خواهد داشت. مغز ما همچنان به جای مناظرات دموکراتیک جذب توییتهای خشمگین و عصبانی - من گفتم، او گفت: - میشود.
تینایجرها همچنان در مقابل فشارها و قلدربازیهای اجتماعی در فضای مجازی آنلاین آسیبپذیر باقی میمانند و به سلامت روانی خود آسیب میرسانند. از آنجا که مشاوره اتوماتیک و خودکار برای تشخیص خوب و بد انجام کارها ارزانتر از مشاوره انسانی است، الگوریتمهای رضایتمند میتوانند ما را تا پرتگاه افراطیگری و تئوریهای توطئه روانه کنند.
جایی که بذر مفاهیم افراطیگری در گروههای متعصب و تنگنظر آنلاین منجر به ایجاد انگیزه در تیراندازیها و کشتارهای جمعی میشود. امروزه رسانه اجتماعی، با تاثیرگذاری بر مغز دو میلیارد انسان، قلم تاریخنگاری جهانی را در دست گرفته است: نیروهای رها شدهای که بر انتخابات آینده و نیز قابلیت ما برای تشخیص تخیل و حقیقت از یکدیگر تاثیر خواهند گذاشت و تفرقه را در جامعه افزایش خواهند داد.
بله، حریم خصوصی آنلاین یک معضل واقعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. اما بهترین قوانین حریم خصوصی همان اندازه موثرند که هیجانات پارینه سنگی ما در مقابل فریبندگی تکنولوژی مقاوم هستند. اخیرا یک اپلیکیشن بسیار پر بازدیدی به نام «فیسآپ»، تنها با استفاده از حس خودبینی، موفق به ترغیب ۱۵۰ میلیون نفر شده است تا عکس اختصاصی از صورت خود را همراه با نام خود در اختیار آنها قرار دهد.
بله، حریم خصوصی آنلاین یک معضل واقعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. اما بهترین قوانین حریم خصوصی همان اندازه موثرند که هیجانات پارینه سنگی ما در مقابل فریبندگی تکنولوژی مقاوم هستند. اخیرا یک اپلیکیشن بسیار پر بازدیدی به نام «فیسآپ»، تنها با استفاده از حس خودبینی، موفق به ترغیب ۱۵۰ میلیون نفر شده است تا عکس اختصاصی از صورت خود را همراه با نام خود در اختیار آنها قرار دهد.
چگونه؟ این اپلیکیشن به آنها قابلیت ارایه پرتره دقیق افراد را در سالهای بسیار دور پیشنهاد میکند. چه کسی مالک این اپلیکیشن (و ۱۵۰ میلیون عکس و نام افراد) است؟ یک کمپانی روسی در سنتپترزبورگ.
چه نیازی به هک کردن انتخابات یا سرقت اطلاعات رایدهندگان است، وقتی آنها با خوشحالی از سر خودبینی خویش به درخواست شما پاسخ میدهند و تصویر چهرههای خود را در اختیار میگذارند.
ما با توجه به غرایز پارینهسنگیمان نمیتوانیم خیلی راحت در مقابل هدایای تکنولوژیکی مقاومت کنیم. ولی ما در این مسیر تنها حریم خصوصی خود را هزینه نمیکنیم. ما قابلیت انجام فعالیتهای جمعی را نیز مصالحه میکنیم.
دلیل آن این است که مغزهای پارینه سنگی ما برای وقوف به همه دردهای جهان طراحی نشدهاند. خوراکهای خبری آنلاین، همه دردها و بیرحمیهای جهان را یکجا جمع و مغزهای ما را به نوعی درماندگی مبتلا میکنند. تکنولوژی که دانش نسبتا کاملی را بدون رعایت سطح متناسبی از نظم ارایه میدهد، انسان نیست.
مغزهای پارینه سنگی ما برای حقیقتیابی نیز طراحی نشدهاند. اطلاعاتی که تاییدی باشد بر اعتقاداتمان، ما را خوشحال میکنند؛ اطلاعاتی که اعتقادات ما را به چالش بکشند ما را خوشحال نمیکنند. غولهای تکنولوژی که بیشتر از آنچه ما کلیک میکنیم به ما برمیگردانند، ذاتا تفرقهانگیز هستند. دههها پس از شکافتن اتم، تکنولوژی جامعه را به دو دنیای متفاوت ایدئولوژیکی تقسیم کرده است.
به زبان ساده، تکنولوژی، با تقلیل ظرفیتهای ما در مخاطب قرار دادن چالشهای بزرگ جهانی، از مغزهای ما سبقت گرفته است. تبلیغات با بهرهگیری از این عدم تطابق، اقتصاد جذب توجه را خلق کرده است. ما به ازای آنچه ما «رایگان» به دست میآوریم، تنزل بشریت است.
این وضعیت ما را کاملا بیدفاع میکند. اقتصاد جذب توجه، با دو میلیارد انسان محبوس در این فضا، ما را به تمدنی ناسازگار با بقای خود تبدیل کرده است.
اما خبر خوب این است که ما تنها گونهای هستیم که به اندازه کافی از عدم تطابق مغزهای خود و تکنولوژی آگاه هستیم، یعنی اینکه ما قدرت تغییر این روند را داریم.
سوال اینجاست که آیا ما میتوانیم این چالش را راه بیندازیم، آیا میتوانیم کمی عمیقتر به خود نگاه کنیم و از خرد خود برای خلق یک تکنولوژی انسانیتر استفاده کنیم. یک تکیه کلام قدیمی میگوید: «خودت میدانی». ما باید تکنولوژی خداگونه خود را به همترازی با درک صادقانه از محدودیتهای خود درآوریم.
همه اینها ممکن است به نظر غیرواقعی بیایند، ولی گامهای واقعی وجود دارند که بتوانیم برداریم. ابتدا سیاستگذاران میتوانند برای غولهای تکنولوژی مالیاتهای ویژهای وضع کنند که بر اساس الگوی آنها استخراج و تخلیه توجهات پرهزینه باشد و ثروت به دست آمده از این طریق را برای روزنامهنگاران، آموزش دولتی و ایجاد سیستمهای عامل جدیدی اختصاص دهند که برای ارزشهای انسانی و خدمات اجتماعی امتیاز بیشتری قائل میشوند.
دوم، به جای عضویت رایگان در شبکههای اجتماعی که در ازای آن از تبدیل ما به معتادان خودشیفته بهره میبرند، میتوانیم به توافق برسیم که آبونمان پرداخت کنیم و در مقابل خدماتی مانند اختفای «لایکها» از صفحه نمایش و انجام سرمایهگذاری در جهت منافع انسانی را درخواست کنیم.
چه نیازی به هک کردن انتخابات یا سرقت اطلاعات رایدهندگان است، وقتی آنها با خوشحالی از سر خودبینی خویش به درخواست شما پاسخ میدهند و تصویر چهرههای خود را در اختیار میگذارند.
ما با توجه به غرایز پارینهسنگیمان نمیتوانیم خیلی راحت در مقابل هدایای تکنولوژیکی مقاومت کنیم. ولی ما در این مسیر تنها حریم خصوصی خود را هزینه نمیکنیم. ما قابلیت انجام فعالیتهای جمعی را نیز مصالحه میکنیم.
دلیل آن این است که مغزهای پارینه سنگی ما برای وقوف به همه دردهای جهان طراحی نشدهاند. خوراکهای خبری آنلاین، همه دردها و بیرحمیهای جهان را یکجا جمع و مغزهای ما را به نوعی درماندگی مبتلا میکنند. تکنولوژی که دانش نسبتا کاملی را بدون رعایت سطح متناسبی از نظم ارایه میدهد، انسان نیست.
مغزهای پارینه سنگی ما برای حقیقتیابی نیز طراحی نشدهاند. اطلاعاتی که تاییدی باشد بر اعتقاداتمان، ما را خوشحال میکنند؛ اطلاعاتی که اعتقادات ما را به چالش بکشند ما را خوشحال نمیکنند. غولهای تکنولوژی که بیشتر از آنچه ما کلیک میکنیم به ما برمیگردانند، ذاتا تفرقهانگیز هستند. دههها پس از شکافتن اتم، تکنولوژی جامعه را به دو دنیای متفاوت ایدئولوژیکی تقسیم کرده است.
به زبان ساده، تکنولوژی، با تقلیل ظرفیتهای ما در مخاطب قرار دادن چالشهای بزرگ جهانی، از مغزهای ما سبقت گرفته است. تبلیغات با بهرهگیری از این عدم تطابق، اقتصاد جذب توجه را خلق کرده است. ما به ازای آنچه ما «رایگان» به دست میآوریم، تنزل بشریت است.
این وضعیت ما را کاملا بیدفاع میکند. اقتصاد جذب توجه، با دو میلیارد انسان محبوس در این فضا، ما را به تمدنی ناسازگار با بقای خود تبدیل کرده است.
اما خبر خوب این است که ما تنها گونهای هستیم که به اندازه کافی از عدم تطابق مغزهای خود و تکنولوژی آگاه هستیم، یعنی اینکه ما قدرت تغییر این روند را داریم.
سوال اینجاست که آیا ما میتوانیم این چالش را راه بیندازیم، آیا میتوانیم کمی عمیقتر به خود نگاه کنیم و از خرد خود برای خلق یک تکنولوژی انسانیتر استفاده کنیم. یک تکیه کلام قدیمی میگوید: «خودت میدانی». ما باید تکنولوژی خداگونه خود را به همترازی با درک صادقانه از محدودیتهای خود درآوریم.
همه اینها ممکن است به نظر غیرواقعی بیایند، ولی گامهای واقعی وجود دارند که بتوانیم برداریم. ابتدا سیاستگذاران میتوانند برای غولهای تکنولوژی مالیاتهای ویژهای وضع کنند که بر اساس الگوی آنها استخراج و تخلیه توجهات پرهزینه باشد و ثروت به دست آمده از این طریق را برای روزنامهنگاران، آموزش دولتی و ایجاد سیستمهای عامل جدیدی اختصاص دهند که برای ارزشهای انسانی و خدمات اجتماعی امتیاز بیشتری قائل میشوند.
دوم، به جای عضویت رایگان در شبکههای اجتماعی که در ازای آن از تبدیل ما به معتادان خودشیفته بهره میبرند، میتوانیم به توافق برسیم که آبونمان پرداخت کنیم و در مقابل خدماتی مانند اختفای «لایکها» از صفحه نمایش و انجام سرمایهگذاری در جهت منافع انسانی را درخواست کنیم.
سوم، سیستمهای عامل دیجیتالی میتوانند بهجای پخش اطلاعات نادرست، زیرساختهای رسانهای را تقویت کنند تا از ما در مقابل محتواهای مخرب و پربازدید یا تکنولوژی دستکاری شده «دیپ فیک» (ویدیوهای جعلی دستکاری شده توسط هوش مصنوعی که به اصل شباهت دارد) حمایت کنند.
کاندیداهای ریاستجمهوری ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۲۰ باید در مقابل تهدید سرعت گرفتن تکنولوژی بر مغزهای ما آمادگی داشته باشند و آموزش ببینند و رسانهها باید بر اخبار موثق تکیه کنند. هیچ رییسجمهوری نمیتواند بدون در نظر داشتن علم اقتصاد جذب توجه وعدههای تبلیغاتی خود را فراگیر کند.
برای ایجاد تکنولوژی انسانی ما باید عمیقا به طبیعت انسانی فکر کنیم، یعنی چیزی بیشتر از صحبت درباره حریم خصوصی. این یک لحظه بسیار معنوی است.
برای ایجاد تکنولوژی انسانی ما باید عمیقا به طبیعت انسانی فکر کنیم، یعنی چیزی بیشتر از صحبت درباره حریم خصوصی. این یک لحظه بسیار معنوی است.
ما باید به قدرتهای طبیعی خود - ظرفیتهایمان برای خودآگاهی، تفکر انتقادی، مناظرات منطقی و بازخوردهای آن - به همان نسبت نیز به نقاط ضعف و آسیبپذیر خود و بخشهایی را که بر آن کنترل نداریم، آگاه شویم.
۰