تاریخ روم چه درسی دربارۀ خطر «تجملات» به ما میدهد؟
رومیها کشورهای مغلوب را فقط با زور شمشیر حفظ نمیکردند بلکه مردمان آن سرزمینها را بردۀ تجملات و رفاه ظاهری میکردند تا دیگر به فکر مقابله با بیگانههای رومی نیافتند. آیا تکنولوژی دارد با ما همین کار را میکند؟
فرادید | تاسیتوس نویسندهی رومی گفته بود که امپراتوری روم با شکست دادن مردمانی که به زندگی فاخر و لوکس خو گرفتند، ساخته شد. امروزه نیز فناوری در زندگی روزانهی ما به قدری حیاتی شده که رهایی از آن غیرممکن به نظر میرسد و زندگی مدرن ما شبیه یک زندان لوکس شده است. متکی بودن به یک چیز، به آن قدرتِ تسلط یافتن بر ما را میدهد. به چیزی نیاز داشتن، نتیجهاش هرچه که باشد، محدود کردنِ خودتان است.
- فیلیپا تصمیم گرفته است رسانههای اجتماعی را کنار بگذارد. او نگرانِ اعتیادآور بودنِ آنها است و فکر میکند اصلاً فایدهای برای او ندارند. اما اگر این تصمیمش را عملی کند، چگونه با عمهاش در آفریقای جنوبی صحبت کند؟تکلیف تمام عکسهایش چه میشود؟ چگونه تدارکات مهمانی را فراهم کرده و برای آن برنامهریزی کند؟
- لوکاس میخواهد کشورش را ترک کند چون به دولت اعتماد ندارد، مردم را دوست ندارد و از آب و هوای کشور هم بیزار است. اما خدمات بهداشت و درمان خوب است. عاشق تلویزیون است و اوضاع جادهها هم عالیست.
به گزارش فرادید ، فیلیپا و لوکاس دو نمونه از چگونگیِ به دامانداخته شدن یا محبوس شدنِ ما توسطِ تجملات، فناوری و زندگی آسان هستند. این مسئله از بسیاری جهات یک پدیدهی مدرن و مرتبط با واقعیت است، اما قدمت آن حداقل به نویسندهی رومی تاسیتوس بازمیگردد و بر این ایده استوار است که تجملات، تمدن ما را به دام انداخته است. چرا بدون اینکه خودمان بدانیم، تجملاتی که گمان میکردیم در وقت ما صرفهجویی میکنند و مفید هستند به ملزومات ضروری زندگی ما تبدیل شدند؟
خطرات پنهان تجملات
ارتش روم یکی از موثرترین و موفقترین نیروهای نظامیِ شناختهشده در دنیا بود. لژیونهای آن روی خشکی شکستناپذیر بودند. اما امپراتوری روم تنها به پشتوانهی نبوغ نظامی و شمشیرهای کوتاه و برنده ساخته نشد. لژیونها انسانهای زیادی را شکست دادند، اما نتوانستند آنها را مطیع خودشان کنند. این عشق به تجملات و زندگیِ آسوده و بیدغدغه بود که امپراتوری روم را ساخت.
تاسیتوس اشاره میکند که بریتانیاییها برده بودند، نه با غل و زنجیر بلکه با میل به شرابِ ناب و ضیافتهای باشکوه شام. در واقع، حاکم بریتانیا، آگریکولا دانسته در جستجوی آرام کردن جامعهی جنگجویان قبیلهای با حواسپرتیهای طربانگیزی چون حمامهای گرم، جامههای بلند رومی و آموزش و تربیت بود. تاسیتوس در این باره نوشته است: «بریتانیاییهای سادهلوح این چیزها را تمدن میدانند در حالی که در واقعیت اینها صرفاً بخشی از اسارت و بردگی آنها است.»
راحتی و آسایش، آن جنگجویان سلحشور را به شهروندانی نجیب و آرام تبدیل کرده بود. (شایان ذکر است که تاسیتوس احتمالاً اغراق کرده است چون بریتانیا هرگز به اندازه فرانسه یا اسپانیا در امپراتوری روم، مطیع و فرمانبردار نبود). استفاده از تجملات برای فائق آمدن بر مردم تاکتیکی است که در تمام اعصار تکرار شده است.
امپراتوری بریتانیا که با کمبود تجارت با چین مواجه شده بود کشورش را با تریاکِ ارزانی که با کشتی از هند وارد کرده بود، پُر کرد. این دارویِ لوکس به اعتیاد بدل شد و بریتانیا تریاک را در ازای دریافت ظروف چینی، چای و ابریشم مبادله کرد.
جنگ سرد نیز به واسطهی همین تجملات پیروز شد. وقتی تلویزیونها و یخچالهای ارزانِ آمریکایی ناگزیر به اتحادیه جماهیر شوروی راه پیدا کردند، شوروی امید نداشت بتواند با چنین تجملاتی رقابت کند. اتحاد شوروی به این نتیجه رسید که این کالاهای لوکس خانگی، ضروری هستند و تنها آمریکا میتواند تامینکنندهی آنها باشد.
اما امروزه مرتبطترین مثال برای ما رابطهمان با فناوری است. شرکتهایی مانند فیسبوک، اپل و گوگل به آهستگی و با اطمینان زندگی ما را با الگوریتمها و پلتفورمهایشان پیوند زدهاند. رسانههای اجتماعی طوری طراحی و سنجیده شدهاند که به عمد اعتیادآور باشند. خدمات صرفهجوییکنندهی وقت و هزینه نظیر ذخیرهسازی روی شبکههای بهم متصل اینترنتی آنقدر جهانی شدهاند که عقب نشینی از آنها غیرممکن است. کار به جایی رسیده است که ما دیگر رمزهای عبور را هم به خاطر نمیسپاریم و اجازه میدهیم تلفنهای هوشمند و اپلیکیشنها خودشان آنها را برای ما تولید و ذخیره کنند.
یک فناوری یا خدمت جدید در آغاز لوکس به نظر میرسد تا اینکه آنقدر عادیسازی و همگانی شده و البته ضروری میشود که ما دیگر نمیتوانیم به زمانِ قبل از آمدن آن رجعت کنیم. چیزی که زمانی «آرزو» بود به «نیاز» تبدیل میشود.
رمان کوتاهِ ادوارد مورگان فورستر به نام « The Machine Stops » دنیایی را تجسم میکند که در آن هر منظری از زندگی با یک «ماشین» مرتبط است. دکمههایی برای غذا، موسیقی، لباس، حمام گرم، ادبیات و البته ارتباط با دوستان وجود دارند. این رمان کوتاه چطور آینده را اینطور دقیق پیشبینی کرده است؟ اوبر، اسکایپ، هِلوفرِش و آمازون پرایم معادل همان دکمهها هستند. ارتباط ما نیز با دوستان و خانواده دقیقاً به همین سادگی از راه دور امکانپذیر شده است.
آیا میتوان این وابستگیها را رها کرد؟
اگرچه از دید ما فناوری رهاییبخش است، اما کار فلسفه است که این زنجیرهای بردگی را ببیند و آنها را برای ما تفسیر کند. وقتی به زندگی دقیقتر نگاه کنیم، میتوانیم آگاهانه این زنجیرها را به خودمان وصل کنیم یا در مسیر سخت و دشوارِ دلکندن از آنها قدم بگذاریم.
منبع: bigthink
مترجم: زهرا ذوالقدر