خطر «روانشناسی جعلی» چقدر جدی است؟
روانشناسان بالینی در یک کتاب جدید خبر از این میدهند که شبهعلم روانشناختی در حال افزایش است و این تهدیدی برای سلامت روان است.
فرادید| اینترنت مملو از اپلیکیشنهای مختلف سلامت روان، مکملهای تقویتکننده خلق و خو، انرژیدرمانیها و انواع داروهای قلابی و علاجهایی است که مدعی بهبود ذهن، بدن و روح هستند. به گفته دو روانشناس به نامهای جاناتان اِستی و استفان هاپ در کتاب جدیدشان به نام «بررسی روانشناسی بالینی» (Investigating Clinical Psychology)، برخی از اینها بیضرر، اما برخی دیگر نگرانکنندهتر هستند.
به گزارش فرادید؛ این نویسندگان خاطرنشان کردند: «ما در عصر اطلاعات نادرست بهداشتی زندگی میکنیم. این اطلاعات همه جا هست، در درگاه رسانههای اجتماعی آنها را میبینیم، افراد مشهور و تاثیرگذار آنها را تبلیغ میکنند و در میراث رسانههای خبری نفوذ کردهاند. ما با تبلیغاتی بمباران میشویم که میخواهند درمانهای پشتیبانینشده را به زور به ما تحمیل کنند. اطلاعات نادرست بهداشتی راهشان را به برنامههای تلویزیونی، فیلمها و کتابها هم پیدا کردهاند و به طور فزایندهای مورد استقبال و ترویج سیاستمداران برجسته قرار میگیرند».
در حوزه رواندرمانی، وضعیت حتی از این هم نگرانکنندهتر است.
«تخمین زده میشود ۶۰۰ برند رواندرمانی در دنیای سلامت روان در گردش هستند و این تعداد در حال افزایش است. بسیاری از آنها آزمایش نشدهاند، پس ما نمیدانیم اثربخش هستند یا خیر. بسیاری از آنها شبهعلم هستند و میتوانند مضر باشند. بسیاری از درمانهای شبهعلمی در صنعت سلامت با عنوان (طب جایگزین) ترویج میشوند.»
نمونههای رایج این نوع صنعت شبهعلم عبارتند از naturopathy یک اصطلاح فراگیر که هومیوپاتی، طب سنتی چینی و طب سوزنی را در برمیگیرد. بازار انرژیدرمانی هم داغ است که شامل مواردی مانند ریکی (Reiki)، لمسدرمانی، و بهرهبرداری از تکنیکهای آزادی عاطفی (EFT) میشود.
«همه این مثالها مصداقهای روشن شبهعلم و از نظر علمی غیرقابلقبول هستند، چون اساس نظری آنها از ادبیات علمی گستردهتر جدا شده است. برای نمونه، انرژیدرمانی پیشنهاد میکند نوعی «میدان انرژی انسانی» وجود دارد که میتوان آن را دستکاری و متعادل ساخت تا سلامت ارتقاء یابد، اما این میدان انرژی انسانی هیچ پشتوانۀ علمی ندارد».
مسئله فراتر از تئوری است
بدون تردید، این موضوع عواقب جدی دارد. ارزیابی و درمانِ نگرانیهای مربوط به سلامت روان کار مهمی است که در آن، عواقب منفی بالقوه میتواند به معنای تداوم رنج و در موارد شدید، حتی مرگ باشد.
روانشناس فقید اسکات او. لیلینفلد دقیقاً گفته است که چرا شبهعلم میتواند مضر باشد: «میتواند مستقیماً آسیب ایجاد کند و بنیانهای علمی و اعتماد متخصصانی که آن را ترویج میکنند از بین ببرد».
علاوه بر این، اگر فردی ناخوش باشد، ممکن است سعی کند بیماریاش را خودش تشخیص دهد، تشخیصی که توسط جامعه پزشکی به رسمیت شناخته نشده اما در رسانههای اجتماعی تایید شده است. این وضعیت میتواند به راحتی افراد را به سمت درمانهای غیرقابلقبول یا مضر از طریق موتورهای جستجوگر سوق دهد.
ابزاری برای اجتناب از شبه علم
در این کتاب جدید، استیا، هاپ و متخصصان مختلف دیگر این حوزه در مجموعهای از کنکاشهای عمیق، به رهبری متخصصان دنیای روانشناسی بالینی، گرد هم آمدهاند تا بین رویکردهای شبهعلمی و علمی تمایز قائل شوند.
این کتاب موضوعات مختلفی از جمله درمان کریستال، سمزدایی، درمان به کمک حیوانات، هیپنوتیزم و انرژیدرمانی را پوشش میدهد.
هاپ توضیح میدهد: «دستاوردهای بسیار مهمی در روانشناسی بالینی وجود داشته که در قرن گذشته شکوفا شدهاند، اما شبهعلم هم به همان اندازه رشد قدرتمند اما مضری داشته است. خوب است که افراد در مورد سلامت روان بیش از قبل صحبت میکنند اما گفتههایشان باید با شواهد علمی مرتبط باشد».
این کتاب با هدف کمک به خوانندگان در یادگیری نحوه شناسایی ایدههای جعلی، به نمونههای تاریخی روانشناسی شبهعلم مشهور هم پرداخته است. به عنوان مثال، فریاد درمانی اولیه (PST) که در دهه ۱۹۶۰ توسعه یافت و مبنی بر این اعتقاد بود که ترومای سرکوبشده دوران کودکی را میتوان با جیغ کشیدن از بین برد.
آنها در کتاب به جنبههای درمان روانکاوی مانند تعبیر خواب و محدودیتهای ابزارهای روانشناختی رایج مانند تستهای لکه رورشاخ، هیپنوتیزم درمانی و تستهای شخصیت مایرز-بریگز هم پرداختهاند.
بسیاری از این شیوههای شبهعلمی در اصل به جای تحقیقات تجربی به شواهد روایتی (و به طور فزاینده مورد تأیید افراد مشهور) متکی هستند.
این کتاب برای مقابله با ظهور شبهعلم، پیشنهاد میکند مقررات محکمتری برای خدمات سلامت روان و مطالعات علمی با کیفیت بهتر در مورد اثربخشی درمانهای رایج وضع شود. نویسندگان از سیستمی پشتیبانی میکنند که در آن نمیتوان درمانها را به عموم مردم ارائه کرد، مگر اینکه معیارهای سختگیرانه برآورده شود، از جمله رسیدن به نتایج ثابت در طیف وسیعی از مطالعات، که نتایج عملکردی و آثار ماندگار آنها اثبات شده باشد.
مهمتر از همه، هدف اصلی این کتاب، کمک به بهبود توانایی ما در تشخیص ایدههای علمی معتبر و آنهایی است که از این استاندارد فاصله دارند.
نکته کلیدی این است که ما میخواهیم عموم مردم قادر به تمایز قائل شدن میان رویکردهای شبهعلمی و مبتنی بر شواهد در روانشناسی بالینی باشند. این کتاب منبع مفیدی برای کمک به پزشکان در تمایز قائل شدن بین علم و شبهعلم در عمل است.
مترجم: زهرا ذوالقدر