دیدگاه ارسطو دربارۀ «سخنرانی» چه بود؟

دیدگاه ارسطو دربارۀ «سخنرانی» چه بود؟

چگونه باید سخن بگوییم تا بتوانیم تا حد ممکن متقاعدکننده باشیم؟ ارسطو در رساله خود به نام «فن خطابه» (یا در باب بلاغت) به این موضوع پرداخته است.

کد خبر : ۱۶۲۶۷۴
بازدید : ۱۶۷

فرادید| هدف این مقاله بررسی نظریه بلاغت ارسطو است. ما با بررسی نقش بلاغت در دنیای باستان شروع می‌کنیم. پس از آن، ساختار اثر بنیادین ارسطو، «خطابه» و رابطه بین بلاغت و فلسفه را بررسی می‌کنیم. در نهایت، مقاله با در نظر گرفتن تأثیر ارسطو بر سیسرو که مسلماً مشهورترین سخنور باستانی است، به پایان می‌رسد.

به گزارش فرادید، بلاغت در ذات خود، هنر برقراری ارتباط مؤثر است، به ویژه در زمینه سخنرانی عمومی. بلاغت شامل استفاده از زبان و به کارگیری تکنیک‌های مختلف برای متقاعد کردن، اطلاع‌رسانی یا سرگرم کردن مخاطب می‌شود. مطالعه بلاغت اهمیت فلسفی قابل توجهی دارد، چون فلسفه عمیقاً به بررسی کاربردهای زبان و محدودیت‌های آن می‌پردازد. هم فلسفه و هم بلاغت به این پرسش می‌پردازند که «زبان چه کاری می‌تواند انجام دهد؟» هر چند از جهات مختلف!

بلاغت چیست؟ 

1

سخنوران کنار پنجره اثر یان استین، ۱۶۵۸-۱۶۶۵، موزه هنر فیلادلفیا

در دوره کلاسیک، بلاغت به عنوان هنر رسمی استفاده از اقناع برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی و تصمیم‌گیری عمل می‌کرد. بلاغت یک مهارت ضروری برای سیاستمداران، وکلا و سایر سخنرانان عمومی تلقی می‌شد. بلاغت یک رشته دانشگاهی برای آموختن، مطالعه و سازماندهی بود. در حالی که گفتمان امروزی معمولاً بلاغت را به عنوان یک موضوع ترجیحی شخصی به تصویر می‌کشد که به سبک سخنوری یک فرد گره خورده است، اما بلاغت باستانی ماهیت آموزشی بیشتر و سخت‌تری داشته است. 

مطالعه بلاغت معمولاً شامل کاوش ابزارهای بلاغی مانند اشکال گفتار، استدلال منطقی و استراتژی‌های استدلال می‌شد. ارسطو با پرداختن به بلاغت، نقش مهمی در توسعه این رشته ایفا کرد. اثر او فراتر از جنبه‌های فنی است و به اصول و اهداف اساسی و زیربنایی ارتباطات مؤثر می‌پردازد. 

دسته‌بندی‌های ارسطو از بلاغت: ابزار ترغیب و انواع گفتار

2

مارتین لوتر کینگ در حال سخنرانی در راهپیمایی واشنگتن، عکس رولند شرمن ۱۹۶۳

در حالی که اثر اصلی ارسطو درباره بلاغت همان رساله‌ای است که نامش «خطابه» است، سایر آثار او نیز در درک کامل نظریه بلاغت او اهمیت قابل توجهی دارند. ساختار بلاغت، آنطور که کریستف راپ به اختصار آن را خلاصه کرده است، از دو بخش اصلی تشکیل شده که هر یک به سه بخش تقسیم می‌شود. بخش نخست بیشتر بر ابزار متقاعدسازی در دسترس سخنوران متمرکز است: شخصیت گفتار، وضعیت احساسی شنونده و خود استدلال. 

3

ارسطو، پائولو ورونز، ۱۵۶۰

هدف بخش دوم تجزیه و تحلیل ژانرهای مختلف گفتار است. نخست، سخنانی است که در یک مجلس مشورتی ارائه می‌شوند و عموماً هشداری یا توصیه‌ای هستند و به همین دلیل حول محور حمایت از نوع خاصی از کنش جمعی هستند. این ژانر معمولاً مربوط به آینده و حوادث احتمالی آینده است. 

ژانر دوم شامل سخنرانی‌های قضایی می‌شود که پیرو وضعیت دادگاه است که در آن، سخنرانی‌ها به‌عنوان رویدادهای محوری در جریان‌های حقوقی عمل می‌کنند. سخنرانی‌های قضایی به جای آینده، به رویدادهای گذشته می‌پردازد. 

در نهایت، سخنرانی‌های نمایشی (epideictic) وجود دارد، اصطلاحی که اکنون در انگلیسی حاکی از سخنرانی‌هایی است که طنین‌های بلاغی یا سخنوری قابل‌توجه دارند. استفاده ارسطو از این اصطلاح بیانگر این است که این سخنرانی‌ها در قلمروی بلاغت ناب قرار می‌گیرند که از سخنرانی‌های مجلس یا دادگاه متمایز است. برای نمونه، سخنرانی تشییع جنازه نمونه‌ای از سخنرانی اپیدیکتیک یا نمایشی است. 

رابطه میان بلاغت و دیالکتیک

4

ارسطو با مجسمه بالاتنه هومر، اثر رامبرانت، ۱۶۵۳

درک بلاغت در ارسطو نیز به معنای درک همتای آن است، یعنی دیالکتیک یا «جدل». کاری که دیالکتیک برای یک محیط خصوصی یا دانشگاهی انجام می‌دهد، بلاغت برای محیط عمومی انجام می‌دهد. جایی که دیالکتیک شامل دفاع از استدلال خود یا حمله به استدلال دیگری می‌شود، بلاغت شامل دفاع از خود یا حمله به شخص دیگری می‌شود.

البته در بیشتر مواقع، تمایز روشنی میان حمله به یک شخص و حمله به استدلال او وجود ندارد، از این رو تمایز روشنی میان بلاغت و دیالکتیک هم وجود ندارد. معمولاً، عمل صحبت کردن، هر دو را شامل می‌شود. 

بلاغت و دیالکتیک هر دو به مطالعه چیزهایی می‌پردازند که به یک جنس معین تعلق ندارند یا موضوع علم خاصی نیستند. یعنی به اصول دانش علمی که ارسطو در صدد ایجاد آن است، وابسته نیستند. بلکه بر فرضیاتی متکی هستند که در نظر اول واقعی نیستند، آن‌ها بر توافق و به طور مشخص‌تر، شکل توافق نیمه‌اجباری که تابعی از استدلال صحیح است، متکی هستند. آن‌ها به دنبال حل و فصل مخالفت‌ها هستند.

کلید بلاغت: هدایت باورها و احساسات از پیش موجود

5

ارسطو، دو ژوزپه، ۱۶۳۷

چیزی که بلاغت را از دیالکتیک متمایز می‌کند، استفاده از دیدگاه‌های رایج است که آن‌ها را به طور مؤثر هدایت می‌کند، در حالی که دیالکتیک امکان توسل به تخصص را فراهم می‌کند و با مخاطبان آگاه‌تر (و نه لزوماً عموم مردم) درگیر می‌شود. با وجود این، هم بلاغت و هم دیالکتیک در ایجاد ارتباط میان باورهای پذیرفته‌شده و بینش‌های برآمده از تجزیه و تحلیل این باورهای پذیرفته‌شده از قبل، اشتراک دارند. 

افزون بر این، بلاغت می‌تواند از دیالکتیک استفاده کند و استدلال‌هایی بسازد که ریشه در روش‌شناسی فلسفی دارند. این یکی از شباهت‌هایی است که می‌توانیم بین برداشت‌های ارسطو و افلاطون از دیالکتیک پیدا کنیم: این ایده که استدلال‌های فلسفی دارای ارتباطی فراتر از خودشان هستند و می‌توانند فعالانه بر امور عمومی اثرگذار باشند. 

یکی از پرسش‌هایی که در خصوص برخورد ارسطو با بلاغت بی‌پاسخ باقی می‌ماند، هدف از مطالعه آن است. پاسخ‌های قابل قبول مختلفی مطرح شده است. آیا این راهی برای ارائه راهنمایی برای کسانی است که درگیر سخنرانی در جمع هستند؟ آیا تحلیل اجزای تشکیل‌دهنده یک سخنرانیِ خوب است؟ یا به بُعد اخلاقی آنچه که گفتار اخلاقی با فضیلت را تشکیل می‌دهد می‌پردازد؟ 

بلاغت ارسطو و تاثیر آن روی سیسرو

6

سیسرو و قضات در حال کشف مقبره ارشمیدس اثر بنجامین وِست، ۱۸۰۴، گالری هنر دانشگاه ییل

تأثیر عمیق ارسطو بر سخنوران رومی بعد از او غیرقابل انکار است. سیسرو که بدون تردید مشهورترین آن‌هاست، به شدت از ایده‌های ارسطو الهام گرفت. برای درک اینکه چگونه نظریه بلاغت ارسطو بر سخنوران بعدی تأثیر گذاشت، ارزش دارد برداشت خود سیسرو از بلاغت را خلاصه کنیم و رابطه آن را با نظریه ارسطو بررسی کنیم.

سیسرو بر اهمیت سازماندهی و ساختاربندی استدلال‌ها به شیوه‌ای منطقی و منسجم تأکید داشت. او چارچوبی پنج قسمتی معروف به «قانون بلاغت» پیشنهاد کرد: مقدمه، بیان حقایق، تقسیم، اثبات و نتیجه. این رویکرد سیستماتیک سازماندهی و نوشتن سخنرانی را برای بسیاری از سخنوران بعدی تسهیل کرد. 

سیسرو اعتقاد داشت زبان فصیح و مجاب‌کننده نقش مهمی در بلاغت مؤثر دارد. برای نمونه، او بر اهمیت سلاست (روان بودن) در ارائه سخنرانی تاکید داشت. او همچنین از استفاده از ابزارهای بلاغی مختلف مانند استعاره، تشبیه و پرسش‌های بلاغی دفاع می‌کرد. این «ترفندها» قرار است تأثیر گفتار را بیشتر کنند که اگر نکنند با گفتار معمولی فرقی ندارند. 

میان درک ارسطو از بلاغت به عنوان تبدیل باورهای رایج پذیرفته‌شده به استدلال‌های گسترده و مجاب‌کننده و درک سیسرو از بلاغت به عنوان تبدیل گفتار معمولی به اشکال برجسته و مناسب برای گفتمان عمومی شباهتی آشکار وجود دارد.

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید