هنر «دور ریختن»؛ مینیمالیسم چگونه زندگی را تغییر می‌دهد؟

هنر «دور ریختن»؛ مینیمالیسم چگونه زندگی را تغییر می‌دهد؟

مینیمالیسم در دهه‌ی اخیر جنبه‌ی عمومی یافته و مردم‌پسند شده است. معنای آن به طور ساده این است که انسان شاخ و برگ اضافی زندگی خود را هرس میکند و مایملک مادی خود را به کمینه میرساند.

کد خبر : ۱۶۶۷۶۳
بازدید : ۱۶۲۱

فرادید| برخی افراد مینیمالیسم را به یک حد نهایی رسانده و به نوعی در این سبک زندگی افراط می‌کنند؛ آن‌ها از مایملک خود فقط تعداد اندکی را نگه میدارند و مابقی را دور میریزند.

به گزارش فرادید؛ شاید این رویکرد به نظر هولناک برسد، اما من درسهای ارزشمندی از آن گرفته‌ام و میخواهم در این نوشتار آن‌ها را با شما در میان بگذارم: مایملک مورد نیاز ما به راستی اندک است، پس بیایید زندگی خود را هدفمند پیش ببریم و «تجربه­‌ها» را بر اشیای مادی ترجیح بدهیم.

درس اول؛ مایحتاج واقعی ما بسیار اندک است

پس از اجرای مینیمالیسم افراطی در زندگی خود، دیدم چه اندک است اشیایی که به ­راستی لازم داشتم یا به طور مرتب از آنها استفاده میکردم. من نیز مانند دیگران در فرهنگ مصرفی زندگی میکنم و متوجه نبودم که چطور به مرور زمان اشیای بیشتر و بیشتری پیرامون خود گرد آورده­‌ام بی آنکه هنگام خرید دربارۀ سودمندی و کارآیی حقیقی آن شیء تأمل کنم. کمد لباسها، قفسه‌­های کتابخانه و کشوها آکنده از اقلامی است که ضرورتی ندارند اما صرف داشتن­شان برایم لذت­بخش بوده است.

مینیمالیسم افراطی مرا مجبور کرد مایملک خود را از دریچۀ ضرورت و کارآمدی بازنگری کنم. در مورد هر شیء از اشیای پیرامون خود پرسیدم «آیا در یک سال گذشته از آن استفاده کرده­‌ام؟ آیا کارکرد حیاتی برای من داشته؟ آیا موجب شادی من بوده؟ آیا بدون آن نمیتوانم سر کنم؟» اگر پاسخ منفی بود آن شیء را یا به دیگران بخشیدم یا دور ریختم.

در آغاز، حذف اشیایی که گمان میکردم روزی به کار می­‌آیند و اشیایی که برایم فقط ارزش عاطفی داشت دشوار بود. اما پیش بردن زندگی با مایملک کمینه احساسی از آزادی و فراغت در ما ایجاد میکند که دشواری دورریختن را تخفیف میدهد. دیدم بسیاری اشیا هست که دو دستی به آنها چسبیده­‌ام و از این بیم دارم که شاید در آینده به کارم بیایند یا فقدان آنها مرا پشیمان کند. اما احساسی که به من دست داد این بود که باری از دوشم برداشته میشود و شلوغی محل زندگی از میان میرود.

برای مثال، به خرید کتاب عادت کرده بودم و مجموعۀ بزرگی از کتابهای مورد علاقه را پیرامون خود فراهم آوردم. اما دیدم در پنج سال اخیر فقط دو سه تا را خوانده­‌ام. دست به کار شدم و از کتابهایی که باید نگاه میداشتم نسخه­‌ی دیجیتال تهیه کردم و خود کتابها را به کتابخانه­‌ی عمومی محل بخشیدم. بله، کتابخانه­‌ام خالی شد و به چشمم غریب آمد اما خیلی زود با آن کنار آمدم. وانگهی، در اپلیکیشن‌های آنلاین هم عنوان کتابها را آسان­تر جستجو میکنم و هم دفعات مطالعه­‌ام بیشتر شده؛ شلوغی بصری اطراف خود را هم کاهش دادم.

درس دوم؛ هدفمندتر زندگی کنید

وقتی اقلام مازاد را که اغلب موجب حواس­‌پرتی است حذف میکنید، به­ طور طبیعی در صرف وقت و منابع سنجیده­‌تر عمل میکنید. مینیمالیسم افراطی مرا واداشت که بر امور مهم و اساسی تمرکز کنم و هماهنگ با ارزشها دست به انتخاب بزنم.

دیگر خرید هیجانی انجام نمیدهم. چون مایملکم بسیار اندک است، آوردن شیء تازه به خانه به یک تصمیم بزرگ تبدیل شده است. یاد گرفتم با هزینه‌­­ی اندک کارها را پیش ببرم و خود را تسلیم وسوسه­‌ی خرید نکنم. بگذارید مثال بزنم؛ پیشترها وقتی راندمان موبایلم پایین می­آمد کاری که میکردم این بود که موبایل نو میخریدم اما حالا تحقیق میکنم ببینم چطور میتوانم راندمان موبایل را افزایش دهم. گاه با صرف هزینه­‌ی اندک، مثل خرید باتری، به این هدف میرسم و عمر مفید موبایل را تا هجده ماه افزایش میدهم.

در مورد صرف زمان هم همین­طور است. حالا در صرف زمان گزینش میکنم و اهداف را در نظر میگیرم. وقتی تمرکزتان روی خریدرفتن، تمیزکردن اشیا و مرتب­ کردن­شان نباشد، هم ذهن­تان بازتر میشود و هم انرژی بدنی­‌تان ذخیره میشود. شروع کردم به بررسی اینکه هر فعالیت چه کمکی به بهزیستی من میکند و چه معنایی خلق میکند. اکنون به بسیاری از الزامها و رویدادهای اجتماعی که موجب شادی نیست پاسخ منفی میدهم. وقت آزادی را که به این ترتیب به دست می­‌آورم صرف اموری میکنم که برایم اهمیت دارند، مثل معاشرت با عزیزان، یادگرفتن مهارتهای تازه و رفتن به دامان طبیعت.

برای مثال، به تازگی ارتقای شغلی را نپذیرفتم چون در ازای افزایش حقوق اندک ملزم به انجام چندین ساعت کار اضافه میشدم. در عوض، توانستم آخر هفته­‌ها برای یک گروه محلی وقت بگذارم که کارش نجات حیوانات است. این فعالیت شادمانی بسیار بیشتری به من میدهد. سبک زندگی مینیمالیستی به من یاد داد تا وقت و انرژی خود را در جایی خرج کنم که اهمیت واقعی دارد.

درس سوم؛ تجربه را بر اشیای مادی رجحان دهید

شاید بنیادی‌­ترین درسی که از مینیمالیسم افراطی گرفتم این بود که سرمایه­‌گذاری روی تجربه­‌ها را به مایملک مادی ترجیح دهم. وقتی اقلام بسیار اندکی را در تملک دارید به این درک میرسید که شادی حقیقی از زیست هدفمند میجوشد نه از گردآوردن اشیا.

آن مقدار از درآمدم را که اختصاص به امور شخصی دارد در تجربه­‌های معنادار مثل سفررفتن، کلاس­ رفتن و سرگرمی‌های مفید خرج میکنم نه برای مبلمان و لوازم خانه و پوشاک. دریافتم که مسافرت چقدر به دید آدم وسعت میدهد. کلاس­ رفتنْ سرمایه­‌گذاری روی رشد شخصی است؛ این سرمایه­‌گذاری شوری در من برانگیخت که از پاداشهای مادی مثل افزایش حقوق بسیار شیرین­تر است. سرگرمی‌ها و ماجراجویی‌های ساده­‌ی بیرون از خانه نیز باعث شد احساس مفیدبودن و زنده­ بودن کنم، بسیار بیشتر از وقتی که همه­‌ی فکر و ذکرم خرید این یا آن چیز است.

دورریختن اشیایی که با آنها خاطره داشتم دشوار بود. اما به جای تعلق خاطر به اشیا یاد گرفتم که فرصت معاشرت با دوستان را مغتنم بشمرم. آموختم که خاطره­‌ها را پاس بدارم نه یادگاریهای مادی را. در ضمن، اشیای کوچکی که نگاه داشته­‌ام، مثل عکس‌ها و ته­‌چک بلیط‌ها، برایم معنادارتر هم شده­‌اند.

در سال گذشته، خاطرات بسیار شگفت­‌انگیزی خلق کردم، مثل پیاده­‌روی در طبیعت، یادگرفتن مهارتهای نو و فعالیتهای داوطلبانه. این تجربه­‌ها برای من از هر مایملکی خوشایندتر است. مطالعات نشان میدهد که شادمانی منبعث از تجربه­‌ها بسیار بادوام­تر است از شادمانی برخاسته از کالاهای مادی.

نکته­‌ی دیگر آن است که چون خریدهای غیرضروری را کنار گذاشته­‌ام پول بیشتری برایم میماند تا خرج تجربه‌های نو کنم. خرید سنجیده­‌ی مایحتاج ضروری و کمینه­ کردن مخارج، این امکان را به من میدهد تا روی ماجراجویی‌های روزمره سرمایه­‌گذاری کنم. آخرهفته­‌های من به انجام فعالیت‌های کم­‌هزینه اما روح­‌افزا مثل اردو رفتن، قایق­‌سواری، موزه­‌گردی و تهیه­‌ی غذای سبک و حاضری در کنار دوستان میگذرد. دورریختن اشیای نالازم فضا و زمان را از نو در اختیارم گذاشت و دستم را در هزینه­ کردن برای شادی‌های روزانه باز کرد.

نتیجه­‌گیری

اول فکر کنید ببینید کدام اشیا و وسایل را نیاز دارید و از آنها استفاده میکنید. آیا میتوانید با کنارگذاشتن برخی از آنها سر کنید؟ فکر کنید ببینید کدام فعالیتها است که به شما نشاط میبخشد و کدام فعالیتها است که از شما انرژی میگیرد و جانکاه است. آنگاه روی این مسئله تمرکز کنید که کدام تجربه­‌ها با هزینه­‌ی پایین اما ارزش بالا هست که به زندگی شما معنا میدهد.

البته لازم نیست شما به مینیمالیسم افراطی عمل کنید. حتا گامهای کوچک برای کمینه­‌کردن شلوغی اطراف شما هم میتواند بسیار مؤثر باشد و در سبک زندگی شما تفاوت چشمیگر ایجاد کند.

درسهایی که از سفر در مینیمالیسم افراطی گرفتم از هر مایملک مادی بسیار ماندگارترند. شادیهای ساده و ارتباطات عمیق بر هر آسایش مادی میچربد. در لحظه زندگی کردن شیرین­‌تر است از کسب اشیای مادی. تلاش برای مهارت­‌آموزی و ایجاد خاطره شادمانی ماندگار می­‌آورد، تلاش برای گردآوردن اشیای ناپایدار شادمانی زودگذر.

نویسنده: جولیانا سامرز

مترجم: عبدالله سالاروند

۶
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید