هنر «دور ریختن»؛ مینیمالیسم چگونه زندگی را تغییر میدهد؟
مینیمالیسم در دههی اخیر جنبهی عمومی یافته و مردمپسند شده است. معنای آن به طور ساده این است که انسان شاخ و برگ اضافی زندگی خود را هرس میکند و مایملک مادی خود را به کمینه میرساند.
فرادید| برخی افراد مینیمالیسم را به یک حد نهایی رسانده و به نوعی در این سبک زندگی افراط میکنند؛ آنها از مایملک خود فقط تعداد اندکی را نگه میدارند و مابقی را دور میریزند.
به گزارش فرادید؛ شاید این رویکرد به نظر هولناک برسد، اما من درسهای ارزشمندی از آن گرفتهام و میخواهم در این نوشتار آنها را با شما در میان بگذارم: مایملک مورد نیاز ما به راستی اندک است، پس بیایید زندگی خود را هدفمند پیش ببریم و «تجربهها» را بر اشیای مادی ترجیح بدهیم.
درس اول؛ مایحتاج واقعی ما بسیار اندک است
پس از اجرای مینیمالیسم افراطی در زندگی خود، دیدم چه اندک است اشیایی که به راستی لازم داشتم یا به طور مرتب از آنها استفاده میکردم. من نیز مانند دیگران در فرهنگ مصرفی زندگی میکنم و متوجه نبودم که چطور به مرور زمان اشیای بیشتر و بیشتری پیرامون خود گرد آوردهام بی آنکه هنگام خرید دربارۀ سودمندی و کارآیی حقیقی آن شیء تأمل کنم. کمد لباسها، قفسههای کتابخانه و کشوها آکنده از اقلامی است که ضرورتی ندارند اما صرف داشتنشان برایم لذتبخش بوده است.
مینیمالیسم افراطی مرا مجبور کرد مایملک خود را از دریچۀ ضرورت و کارآمدی بازنگری کنم. در مورد هر شیء از اشیای پیرامون خود پرسیدم «آیا در یک سال گذشته از آن استفاده کردهام؟ آیا کارکرد حیاتی برای من داشته؟ آیا موجب شادی من بوده؟ آیا بدون آن نمیتوانم سر کنم؟» اگر پاسخ منفی بود آن شیء را یا به دیگران بخشیدم یا دور ریختم.
در آغاز، حذف اشیایی که گمان میکردم روزی به کار میآیند و اشیایی که برایم فقط ارزش عاطفی داشت دشوار بود. اما پیش بردن زندگی با مایملک کمینه احساسی از آزادی و فراغت در ما ایجاد میکند که دشواری دورریختن را تخفیف میدهد. دیدم بسیاری اشیا هست که دو دستی به آنها چسبیدهام و از این بیم دارم که شاید در آینده به کارم بیایند یا فقدان آنها مرا پشیمان کند. اما احساسی که به من دست داد این بود که باری از دوشم برداشته میشود و شلوغی محل زندگی از میان میرود.
برای مثال، به خرید کتاب عادت کرده بودم و مجموعۀ بزرگی از کتابهای مورد علاقه را پیرامون خود فراهم آوردم. اما دیدم در پنج سال اخیر فقط دو سه تا را خواندهام. دست به کار شدم و از کتابهایی که باید نگاه میداشتم نسخهی دیجیتال تهیه کردم و خود کتابها را به کتابخانهی عمومی محل بخشیدم. بله، کتابخانهام خالی شد و به چشمم غریب آمد اما خیلی زود با آن کنار آمدم. وانگهی، در اپلیکیشنهای آنلاین هم عنوان کتابها را آسانتر جستجو میکنم و هم دفعات مطالعهام بیشتر شده؛ شلوغی بصری اطراف خود را هم کاهش دادم.
درس دوم؛ هدفمندتر زندگی کنید
وقتی اقلام مازاد را که اغلب موجب حواسپرتی است حذف میکنید، به طور طبیعی در صرف وقت و منابع سنجیدهتر عمل میکنید. مینیمالیسم افراطی مرا واداشت که بر امور مهم و اساسی تمرکز کنم و هماهنگ با ارزشها دست به انتخاب بزنم.
دیگر خرید هیجانی انجام نمیدهم. چون مایملکم بسیار اندک است، آوردن شیء تازه به خانه به یک تصمیم بزرگ تبدیل شده است. یاد گرفتم با هزینهی اندک کارها را پیش ببرم و خود را تسلیم وسوسهی خرید نکنم. بگذارید مثال بزنم؛ پیشترها وقتی راندمان موبایلم پایین میآمد کاری که میکردم این بود که موبایل نو میخریدم اما حالا تحقیق میکنم ببینم چطور میتوانم راندمان موبایل را افزایش دهم. گاه با صرف هزینهی اندک، مثل خرید باتری، به این هدف میرسم و عمر مفید موبایل را تا هجده ماه افزایش میدهم.
در مورد صرف زمان هم همینطور است. حالا در صرف زمان گزینش میکنم و اهداف را در نظر میگیرم. وقتی تمرکزتان روی خریدرفتن، تمیزکردن اشیا و مرتب کردنشان نباشد، هم ذهنتان بازتر میشود و هم انرژی بدنیتان ذخیره میشود. شروع کردم به بررسی اینکه هر فعالیت چه کمکی به بهزیستی من میکند و چه معنایی خلق میکند. اکنون به بسیاری از الزامها و رویدادهای اجتماعی که موجب شادی نیست پاسخ منفی میدهم. وقت آزادی را که به این ترتیب به دست میآورم صرف اموری میکنم که برایم اهمیت دارند، مثل معاشرت با عزیزان، یادگرفتن مهارتهای تازه و رفتن به دامان طبیعت.
برای مثال، به تازگی ارتقای شغلی را نپذیرفتم چون در ازای افزایش حقوق اندک ملزم به انجام چندین ساعت کار اضافه میشدم. در عوض، توانستم آخر هفتهها برای یک گروه محلی وقت بگذارم که کارش نجات حیوانات است. این فعالیت شادمانی بسیار بیشتری به من میدهد. سبک زندگی مینیمالیستی به من یاد داد تا وقت و انرژی خود را در جایی خرج کنم که اهمیت واقعی دارد.
درس سوم؛ تجربه را بر اشیای مادی رجحان دهید
شاید بنیادیترین درسی که از مینیمالیسم افراطی گرفتم این بود که سرمایهگذاری روی تجربهها را به مایملک مادی ترجیح دهم. وقتی اقلام بسیار اندکی را در تملک دارید به این درک میرسید که شادی حقیقی از زیست هدفمند میجوشد نه از گردآوردن اشیا.
آن مقدار از درآمدم را که اختصاص به امور شخصی دارد در تجربههای معنادار مثل سفررفتن، کلاس رفتن و سرگرمیهای مفید خرج میکنم نه برای مبلمان و لوازم خانه و پوشاک. دریافتم که مسافرت چقدر به دید آدم وسعت میدهد. کلاس رفتنْ سرمایهگذاری روی رشد شخصی است؛ این سرمایهگذاری شوری در من برانگیخت که از پاداشهای مادی مثل افزایش حقوق بسیار شیرینتر است. سرگرمیها و ماجراجوییهای سادهی بیرون از خانه نیز باعث شد احساس مفیدبودن و زنده بودن کنم، بسیار بیشتر از وقتی که همهی فکر و ذکرم خرید این یا آن چیز است.
دورریختن اشیایی که با آنها خاطره داشتم دشوار بود. اما به جای تعلق خاطر به اشیا یاد گرفتم که فرصت معاشرت با دوستان را مغتنم بشمرم. آموختم که خاطرهها را پاس بدارم نه یادگاریهای مادی را. در ضمن، اشیای کوچکی که نگاه داشتهام، مثل عکسها و تهچک بلیطها، برایم معنادارتر هم شدهاند.
در سال گذشته، خاطرات بسیار شگفتانگیزی خلق کردم، مثل پیادهروی در طبیعت، یادگرفتن مهارتهای نو و فعالیتهای داوطلبانه. این تجربهها برای من از هر مایملکی خوشایندتر است. مطالعات نشان میدهد که شادمانی منبعث از تجربهها بسیار بادوامتر است از شادمانی برخاسته از کالاهای مادی.
نکتهی دیگر آن است که چون خریدهای غیرضروری را کنار گذاشتهام پول بیشتری برایم میماند تا خرج تجربههای نو کنم. خرید سنجیدهی مایحتاج ضروری و کمینه کردن مخارج، این امکان را به من میدهد تا روی ماجراجوییهای روزمره سرمایهگذاری کنم. آخرهفتههای من به انجام فعالیتهای کمهزینه اما روحافزا مثل اردو رفتن، قایقسواری، موزهگردی و تهیهی غذای سبک و حاضری در کنار دوستان میگذرد. دورریختن اشیای نالازم فضا و زمان را از نو در اختیارم گذاشت و دستم را در هزینه کردن برای شادیهای روزانه باز کرد.
نتیجهگیری
اول فکر کنید ببینید کدام اشیا و وسایل را نیاز دارید و از آنها استفاده میکنید. آیا میتوانید با کنارگذاشتن برخی از آنها سر کنید؟ فکر کنید ببینید کدام فعالیتها است که به شما نشاط میبخشد و کدام فعالیتها است که از شما انرژی میگیرد و جانکاه است. آنگاه روی این مسئله تمرکز کنید که کدام تجربهها با هزینهی پایین اما ارزش بالا هست که به زندگی شما معنا میدهد.
البته لازم نیست شما به مینیمالیسم افراطی عمل کنید. حتا گامهای کوچک برای کمینهکردن شلوغی اطراف شما هم میتواند بسیار مؤثر باشد و در سبک زندگی شما تفاوت چشمیگر ایجاد کند.
درسهایی که از سفر در مینیمالیسم افراطی گرفتم از هر مایملک مادی بسیار ماندگارترند. شادیهای ساده و ارتباطات عمیق بر هر آسایش مادی میچربد. در لحظه زندگی کردن شیرینتر است از کسب اشیای مادی. تلاش برای مهارتآموزی و ایجاد خاطره شادمانی ماندگار میآورد، تلاش برای گردآوردن اشیای ناپایدار شادمانی زودگذر.
نویسنده: جولیانا سامرز
مترجم: عبدالله سالاروند