جهان متفاوتی که «ارسطو» میشناخت
ارسطو که بدون تردید یکی از نامدارترین فیلسوفان تاریخ به شمار میرود، در حوزۀ علوم طبیعی (از کیهانشناسی گرفته تا زیستشناسی) نیز تحقیقات و نوشتههای فراوانی از خود به جای گذاشت. اما نظرات او در این قلمرو با آنچه ما امروز میدانیم بسیار متفاوت بودند.
فرادید| شاید بتوان ارسطو را یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان دانست، اما علایق او موضوعات مختلفی از جمله علوم طبیعی را در بر میگرفت.
به گزارش فرادید؛ او درباره رشتههای زیادی از جمله زیستشناسی، فیزیک و کیهانشناسی مطلب مینوشت. برخی از نوشتههای او امروزه نیز در حوزههای خود اثرگذار هستند. با این حال، برخی از باورهای او در قلمرو علم کاملا با آنچه ما امروزه میدانیم متفاوت بودند.
ارسطو معتقد بود جهان ساکن است
نمودار انفجار بزرگ
امروزه، در جامعه علمی پذیرفته شده که جهان به شکل یک نقطه منفرد آغاز شده، در طول زمان گسترده شده و رشد کرده تا به اندازه فعلی خود رسیده و به رشد خود ادامه خواهد داد. این نظریه که به بیگ بنگ (انفجار بزرگ) معروف است، نخستین بار سال ۱۹۲۷ توسط ژرژ لومتر، کشیش و اخترشناس بلژیکی مطرح شد. گرچه این نظریه ناقص است، اما دانشمندان از آن برای توضیح وضعیت پویای کیهان استفاده میکنند. اما ارسطو معتقد بود جهان ساکن است. این دیدگاه رایج آن زمان بود و تا دهه ۱۹۲۰ نیز همینطور بود، اما ارسطو با ناکامی در توضیح انبساط و رشد، فاقد درک امروزی از ماهیت جهان بود.
او تصور میکرد زمین مرکز جهان است
نمودار بطلمیوسی سیستم زمین مرکزی، از کتابی درباره شرح جایگاه ستارگان به نام Harmonia Macrocosmica نوشته آندریاس سلاریوس، ۱۶۶۰
در سال ۱۵۴۳، نیکلاوس کوپرنیک، نظریه خورشید مرکزی را پیشنهاد کرد، یعنی این ایده که خورشید مرکز منظومه شمسی است. نظریه او تناقضاتی داشت (به طور رسمی ثابت نشد تا حدود یک قرن بعد، به لطف تلاشهای مشترک یوهانس کپلر، گالیله و آیزاک نیوتن)، اما یکی از نخستین تلاشهای رسمی برای پیشنهاد نظریه خورشید محوری بود.
در طول حیات ارسطو، نظریه متفاوتی پذیرفته شده بود: ژئوسنتریزم یا این ایده که زمین مرکز منظومه شمسی است. ارسطو از طرفداران این امر بود و حتی نظریهای مبنی بر حرکات اجرام آسمانی ارائه کرد. اگرچه برخی این شیوه تفکر غالب را به چالش کشیدند (نظریه خود آریستارخوس در مورد نظریه خورشیدمرکزی رد شد)، نظریه زمینمرکزی همهجا محبوبترین دیدگاه بود و تا زمان کوپرنیک همینطور باقی ماند.
به گفته ارسطو، عناصر چهارگانه اجزای سازنده ماده هستند
از کتاب نظامی نوین در فلسفه شیمی نوشته جان دالتون
زمانی که شیمیدان روسی دیمیتری مندلیف جدول تناوبی را ایجاد کرد، بیش از ۶۰ سال از کشف اتم توسط جان دالتون میگذشت. کار دالتون نتیجه سالها آزمایش و تحقیق بود. امروزه، این ایده که اتمهای ریز و نامرئی اجزای سازنده ماده را تشکیل میدهند یک واقعیت ثابتشده است و جدول تناوبی تنها یک راه پیگیری آنهاست.
این کشف در زمان حیات ارسطو تقریبا غیرممکن بود. ارسطو با نداشتن ابزار و درک ناشی از علم مدرن، مجبور بود برای توضیح ترکیب جهان به نظریه دیگری روی آورد. در عوض، او توضیح دیگری پیشنهاد کرد: اینکه ماده بر چهار عنصر متکی است: زمین، آب، هوا و آتش.
امروزه، آزمایش مهمتر از مشاهده است
نقاشیهای ابزارهای علمی قرن هفدهم توسط رابرت هوک، ۱۶۶۵
ارسطو و اعتقاداتش به شدت بر دیدههایش متکی بود. او بدون ابزار و درک مدرن از علم، برای شکل دادن به باورهایش فقط میتوانست از آنچه میبیند استفاده کند و همین امر منجر به برخی دیدگاههای نادرست او شد.
ارسطو نمیتوانست جهان را در حال رشد ببیند، از این رو معتقد بود جهان ساکن است. او نمیتوانست زمین را در حال حرکت ببیند، از این رو معتقد بود سیاره در مرکز قرار دارد. اتمها به قدری کوچک هستند که نمیتوان با چشم غیرمسلح آنها را دید، اما عناصر اینطور نیستند، بنابراین از دید او، عناصر پایه ماده شدند.
امروزه دانشمندان ترجیح میدهند برای تکمیل مشاهداتشان آزمایش کنند و برای جداسازی پدیدهها به شدت بر آزمایشها و دستکاری سیستماتیک تکیه میکنند. جامعه علمی امروز ترجیح میدهد نظریههایش مبتنی بر شواهد تجربی و نه شواهد مشاهدهای باشد که ارسطو از آنها استفاده میکرد.
مترجم: زهرا ذوالقدر