کارل مارکس چگونه «فروپاشی زیستمحیطی» را پیشبینی کرد؟

مارکس بهرهبرداری نظام سرمایهداری از طبیعت را پیشبینی کرده بود و هشدار میداد تلاش بیوقفه آن برای دستیابی به سود بیشتر، منجر به فاجعههای بومشناختی و اجتماعی خواهد شد.
فرادید| کارل مارکس به شکل خاص درباره تغییرات اقلیمی آنطور که ما امروزه از آن صحبت میکنیم چیزی نگفت، اما در بسیاری از جنبهها آن را پیشبینی کرده بود. او در دوران انقلاب صنعتی میزیست و پیامدهای زیستمحیطی فوری صنعتی شدن را به چشم میدید. در این زمینه، او معتقد بود بهرهبرداری از طبیعت دوگانگی مرکزی سرمایهداری است.
به گزارش فرادید، هرچند مارکس گاهی در مقام یک اندیشمند «پرومتئوسی» شناخته میشود که از به چنگ آوردن طبیعت بهدست انسان حمایت میکند، نوشتههای او بازتاب نگرانی عمیقش از مشکلات زیستمحیطی نیز هستند. مارکس به روشنی گفته: سرمایهداری تنها به بهرهبرداری از انسانها نمیپردازد، بلکه به شکل روشمند منابع طبیعی را تخلیه و نابود میکند و زمین را هر روز به سوی فروپاشی بومشناختی پیش میبرد.
مارکس در مورد بومشناسی چه گفت؟
تمبر یادبود اتحاد جماهیر شوروی به مناسبت صدمین سالگرد انتشار کتاب «سرمایه» در سال ۱۹۶۷
کارل مارکس سرمایهداری را زادهی خشونت ناشی از «انباشت اولیه» میدانست؛ یعنی به چنگ آوردن، محصورسازی و تجاریسازی زمین همراه با اخراج گروه ساکن از آن (هاروی، ۲۰۰۵). او در مورد تودههای بزرگ انسانها که از دیرباز از زمین جدا شده و به بازار کار پرتاب شدهاند نوشت و نتیجهگیری کرد گرفتن مالکیت از تولیدکننده کشاورزی، از دهقان و جداسازی او از زمین، بنیان تمام این فرآیند است.
مارگس و انگلس در روزنامه رایشنیشه اثر ای. کاپیرو، ۱۸۴۹
به تعبیر مارکس، «سرمایه وارد جهان شد، آغشته به خون و خاک از سر تا پا». اما فراتر از هزینههای انسانی، مارکس به پیامدهای محیطی سرمایهداری نیز اشاره کرد که فاجعهبار بود. همانطور که سرمایهداری با بهرهبرداری بیوقفه گسترش مییافت، نه تنها نیروی کار انسان بلکه تمام طبیعت را نیز در بر میگرفت.
دوگانگی اقتصاد سرمایهداری از نظر او در این بود که باوجود وابستگی آن به منابع طبیعی، به گونهای رفتار میکند که گویی میتواند محدودیتهای طبیعی مطلق را پشت سر بگذارد. این سیستم که محدود به اجبار برای کاوش در تمام جهات زمین و کشف ویژگیهای جدید و مفید در چیزهاست، شکافی ایجاد میکند که مارکس از آن به نام «شکاف جبرانناپذیر» میان دنیای طبیعی و متابولیسم اجتماعی سرمایهداری یاد میکند.
شکاف متابولیک
کشاورزی پیش از سرمایهداری: دروگران اثر پیتر بروگل مهتر، ۱۵۶۵
مارکس با مفهوم «شکاف متابولیک» به اختلال اساسی در رابطه میان انسانها و طبیعت که توسط تولید سرمایهداری ایجاد شده، اشاره میکند. با استفاده از علوم طبیعی، مارکس از واژه «متابولیسم» برای توصیف تبادل انرژی میان کار انسانی و زمین استفاده کرد.
استدلال مارکس این بود که در شرایط سرمایهداری، منابع از زمین استخراج، مالکیت و مصرف میشوند که موجب شکستن چرخه طبیعی و منجر به تخریب بومشناختی میشود. در جوامع پیش از سرمایهداری، تبادل متابولیک محلی و طبیعی بود و ضایعات طبیعی به زمین باز میگشتند که پشتیبان تعادل بومشناختی بود. تولید سرمایهداری این تعادل را به شکل اساسی مختل کرده و در عین حال جوامع انسانی را از شرایط طبیعیتر زندگی جدا کرده است.
پیامدهای آن برای تغییرات اقلیمی
مجسمه کارل مارکس در کمنیتس
سرمایهداری به شکل طبیعی میکوشد تا تمامی موانع جغرافیایی، فنی و بومشناختی را پشت سر بگذارد تا بازارها را گسترش دهد و سود را بیشینه کند. سرمایهداری به شهرنشینی شتاب میدهد و مردم را از دنیای طبیعی دور میکند و کشاورزی را به یک صنعت تمام و کمال کالاگرا تبدیل میکند که به کودهای شیمیایی و روشهای کشاورزی فشرده وابسته است. گسترش بیوقفه این سامانه به بحران بومشناختی جهانی در مقیاسی بیسابقه منجر شده است.
بنابراین، در قلب نقد بومشناختی مارکس یک هشدار شدید نهفته: نیاز سیستماتیک سرمایهداری به سود و رشد، «شکافی» ایجاد میکند که از ریشه بنیانهای بومشناختی را که زندگی انسان به آن وابسته است، سست میکند.
مارکس در مورد تغییرات اقلیمی به ما چه میگوید؟
چهره کارل مارکس اثر جان جابز ادوین مایال، ۱۸۷۵
قانون عمومی انباشت سرمایهداری از دیدگاه مارکس پیگیری بیوقفهی انباشت برای انباشت و تولید برای تولید است. این فرآیند اختیاری نیست، رقابت سرمایهداران را مجبور میکند از منطق ذاتی سیستم سرمایهداری پیروی کنند، گویی یک قانون خارجی و تحمیلشده است. تحلیل مارکس نشان میدهد سرمایهداری یک سامانه بیپایان در حال گسترش است که در چرخههای سرمایهگذاری و سرمایهگذاری مجدد قفل شده و قادر به پیروی از محدودیتهای طبیعی نیست. از بنیاد، نقد او از اقتصاد سیاسی منطق سرمایهداری را در راستای رشد همیشگی نشان میدهد، دستوری که درست با پایداری بومشناختی در تضاد است.
بیش از یک قرن پس از مرگ مارکس، هشدارهای او در نشست اقدام اقلیمی سازمان ملل در سال ۲۰۱۹ طنینانداز شد، جایی که گریتا ثانبِرگ، فعال اقلیمی ۱۶ ساله، «افسانههای رشد اقتصادی همیشگی» درمیان گذاشتهشده توسط رهبران جهان را رد کرد. او اشاره کرد که برای بیش از سی سال، نخبگان جهانی هیچ کاری جز ادامه وضعیت عادی نکردند، در حالی که جهان با بحران زیستمحیطی نزدیک به فروپاشی روبرو است.
در این راستا، درس بنیادی مارکس اینست که تغییرات اقلیمی نه تنها یک شکست سیاستی است، بلکه نتیجه شکافی جبرانناپذیر میان سرمایهداری و دنیای طبیعی است.
مترجم: زهرا ذوالقدر