چرا افلاطون شاعران را از شهر آرمانی خود اخراج کرد؟

افلاطون در رسالۀ «جمهور» با رویکردی تند و ستیزهجویانه به نقد و بررسی حماسههای هومر میپردازد؛ اما دلایل او برای چنین انتقاد تندی چه بودند؟
فرادید| افلاطون بر این باور بود که بسیاری از داستانهای ستودهشدهی حماسی، خدایان و قهرمانان را به گونهای به تصویر میکشند که برای شکلگیری تخیل اخلاقی نسلهای جوان مناسب نیست. بنابراین شاعران باید آثارشان را به گونهای اصلاح کنند که با حقیقت و فضیلت، آنگونه که در شهر آرمانی افلاطون تصویر شده، سازگار باشد.
به گزارش فرادید، از دید افلاطون از آنجا که پرورش کودک از داستان آغاز میشود، نه از دانش استدلالی، نخستین روایتهایی که گوش کودک میشنود باید با دقت ساخته شده و از انسجام اخلاقی برخوردار باشد. افلاطون حتی وجود افسانهها و دروغهای سودمند سیاسی را نیز مجاز میشمارد، اما تنها با نظارت و کنترل سختگیرانه.
این برنامه، همانگونه که در کتاب دهم رسالۀ جمهور میبینیم، میتواند سرانجام به طرد شعر تقلیدی بینجامد و جای خود را به «دروغ شریف» در عرصهی مدنی بدهد. چنین پیشنهادهایی پرسشهای بنیادینی را دربارهی تعلیم و تربیت، حقیقت، سرپرستی پدرسالارانه و شیوههای جوامع در مواجهه با این مسائل جاودانه برمیانگیزند.
تندیس مدرن اودیسیوس، قهرمان یکی از حماسههای هومر
هومر در محکمهی جمهور
در کتابهای دوم و سوم، افلاطون (از زبان سقراط) شاعران را به چالش میکشد، اما «هومر» هدف اصلی اوست. افلاطون هومر را متهم میکند که خدایان را ستیزهجو، دمدمیمزاج یا فریبکار تصویر کرده و این بازنماییها را دروغین و برای تربیت جوانان فاسدکننده میداند.
او پیشنهاد میکند داستانهایی که در آنها خدایان با قهقهه میخندند، میگریند، نیرنگ میزنند یا مرتکب جرم میشوند، از نظام آموزشی حذف شوند. به باور او، خدایی که در آموزشوپرورشِ شهر آرمانی حضور مییابد باید همواره تغییرناپذیر و سراپا نیک باشد.
نکتهی افلاطون در نهایت به روانشناسی اخلاقی بازمیگردد: روایتهایی که یک شهر میسراید و به صحنه میآورد، منش نسل جوان را شکل میدهند. داستانهای زیانبار، پیش از آنکه عقل به کمال برسد، درکی ناقص از دیانت، شجاعت و خویشتنداری ایجاد میکنند و آیندهی کودکانی را که قرار است شهروندان جامعهی آرمانی شوند، جهت میدهند.
افلاطون و نخستین داستانها
از دید افلاطون، آموزش با موسیقی و اسطوره آغاز میشود، پیش از ریاضیات و دیالکتیک؛ چرا که جوانان نخست الگوها را جذب میکنند پیش از آنکه بتوانند استدلالها را ارزیابی کنند.
از این رو، گزینش داستانهایی که به نسل نو آموزش داده میشوند، عاملی تعیینکننده در شکلگیری منش است. بنابراین، بنیانگذاران جامعهی آرمانی باید بر میراث ادبی نظارت داشته باشند: تنها نمونههای شایسته را بپذیرند و شخصیتهای هیجانانگیز اما گمراهکننده را، چه به عنوان الگو و چه به عنوان موجودات الهی، از مهدکودکها و مدارس کنار بگذارند.
این معیار، نقش شاعران و بازیگران را دگرگون میسازد: آنان دیگر سرگرمکنندگانِ بیمهار نیستند، بلکه همکاران آموزشیِ قانونمدار جامعهاند؛ مسئول درونیسازی تصاویر و روایتهایی که به صداقت و رشد اخلاقی یاری میرسانند.
کتاب جمهور افلاطون
افلاطون، شعر و قدرت
در کتاب سوم، افلاطون مفهوم «دروغ شریف» را مطرح میکند؛ یعنی ترکیب داستانی دربارهی زایش از خاک و افسانهی فلزات که وفاداری برادروار شهروندان را تقویت میکند و تقسیم نقشهای عادلانه را نه بر پایه تولد، که به موجب طبیعت، تثبیت میکند.
اینجا افلاطون، گرچه با اکراه اما آگاهانه، یک فریب بزرگ و یگانه را پیشنهاد میکند؛ فریبی که رهبران شهر آن را برای خیر جامعه میپراکنند. او آشکارا مجالی محدود برای بهکارگیری اسطورههای سیاسی از سوی حاکمان میپذیرد، اما تنها آنگاه چنین میکند که این روایتها در خدمت انسجام اجتماعی و برتری اخلاقی باشند.
در ادامه و در کتاب دهم، افلاطون از چشمانداز متافیزیکی و روانشناختی به سراغ شعر میرود. او استدلال میکند که هنر تقلیدی (mimesis) فاصلهی زیادی از حقیقت دارد و بخشهای پستتر روان را برمیانگیزد و نظم عقلانی را تضعیف میکند. به این ترتیب، او خواستار حذف گستردهی شعر تقلیدی از شهر آرمانی میشود؛ بهجز سرودهای ستایش خدایان و مدح مردان نیک. این ممنوعیت، به گمان او، پابرجا خواهد بود مگر آنکه شاعران بتوانند به شکلی قاطعانه سودمندی راستینِ آثارشان برای منش و خرد را ثابت کنند.
این بحث بازتابهایی در مناقشات معاصر دارد: از دسترسی کودکان به شبکههای اجتماعی تا انتخاب برنامههای درسی و محتوایی که از رسانهها میآموزند. نهادهای امروزی نیز میان مطالب متناسب با سن و نمایشهای بیفیلتر تفاوت قائل میشوند و بهطور ضمنی تأیید میکنند که داستانها پیش از شکلگیری سواد انتقادی میتوانند به تربیت یا انحراف منجر شوند. بااینحال پرسش اصلی، آن زمان و اکنون، باقیست: مرز میان گزینش مسئولانه و کنترل پدرسالارانه که به خطر استبداد میانجامد کجاست؟ در جمهور، هرگونه مجالی برای شعر تنها مشروط به دفاعی قانعکننده است.
میتوان بهدرستی استدلال کرد که نقد سختگیرانهی افلاطون بر هومر بخشی از چارچوب آموزشی گستردهتری است که او برای جامعهی آرمانیاش تصور کرده بود؛ چارچوبی که در آن، خودمختاری زیباییشناختی دولت با حقیقت اخلاقی درهمتنیده است. این حقیقت زیر نظر نخبگان حاکم است و غایت آن شکل دادن به فضیلت، بهویژه در روح جوانترین شهروندانی است که بیش از همه تأثیرپذیر هستند.
مترجم: زهرا ذوالقدر