مولانا جلال‌الدین حسن فتحی!

مولانا جلال‌الدین حسن فتحی!

باعث تأسف است که ما ایرانی‌ها باید مولوی را از دریچه یک نویسنده درجه چندم ترکیه بشناسیم.

کد خبر : ۱۸۸۴۶۴
بازدید : ۳۵
باعث تأسف است که کارگردان برای ساخت «مست عشق» سراغ مولوی‌پژوهان ایرانی نرفته. باعث تأسف است که برای نوشتن فیلمنامه حتی سری هم به آثار ایرانی درباره مولانا نزده. باعث تأسف است که ما ایرانی‌ها باید مولوی را از دریچه یک نویسنده درجه چندم ترکیه بشناسیم.
 
و البته باعث تأسف نیست که  کارگردان در تبدیل زندگی‌نامه مولوی به یک فیلم سرگرم‌کننده هم حتی موفق نبوده! چون همان بهتر که مردم عامی با این فیلم نازل ارتباط برقرار نکنند و مولوی بیش از این تخریب نشود!

در واقع جناب فتحی فیلمی ساخته که نه مخاطب عام به خاطر انواع فلاش‌بک و رفت‌وآمدهای زمانی می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و نه مخاطب خاص به خاطر انواع جعلیات و تخیلات بی‌نمک، مهر تأیید بر آن می‌زند.

در واقع «مست عشق» بهترین فیلم برای ارائه به بارگاه الیف شفق، نویسنده «ملت عشق» است که احتمالا حتی همین نویسنده عامه‌پسند هم از آن شکایت کند! با این توضیحات پس به این نتیجه می‌رسیم که فتحی در بهترین حالت فیلم را برای خودش ساخته و اندکی از خودش را هم در شخصیت مولانا چپانده! در واقع می‌شود فیلم را روایت زندگی مولانا جلال‌الدین حسن فتحی دانست!

البته ممکن است عده‌ای به ماجرای کتاب «ملت عشق» و نظر حقیر درباره آن اعتراض داشته باشند. به این عده از دوستان کتاب «کیمیا، پرورده حرم مولانا» نوشته دکتر غلامرضا خاکی را پیشنهاد می‌کنم. عده‌ای هم ممکن است این نوشته را نوعی تمسخر دست‌اندرکاران فیلم «مست عشق» بدانند که البته هیچ عیبی ندارد.

چراکه تمام اندیشه مولوی، تمام شور، تمام هیجان و تمام آنچه مولانا در این چند قرن با آن جهان را مسخر کرده، در یک قصه عاطفی، کپسولی شده و به خورد مخاطب داده می‌شود! آن هم به چه شکل؟ مولانا زاده بلخ است و فارسی‌زبان و کل ابیاتش که در آن از کلمات ترکی استفاده کرده باشد به 100 بیت هم نمی‌رسد. اما کارگردان چه کرده؟ برای به تصویر کشیدن زندگی مولوی سراغ «ملت عشق» رفته!

من پرسشم اینجاست که آیا کتاب «شمس تبریزی» نوشته استاد محمدعلی موحد در دسترس شما نبود؟ کتاب «پله پله تا ملاقات تا خدا» نوشته استاد زرین‌کوب نبود؟ کتاب «شکوه شمس» آنه ماری شمیل نبود؟ کتاب «من و مولانا»ی ویلیام چیتینگ نبود؟ کتاب «زندگی‌نامه مولانا» به قلم استاد بدیع‌الزمان فروزانفر نبود؟ کتاب «قمار عاشقانه» عبدالکریم سروش نبود؟ مقدمه کریم زمانی بر «مثنوی» نبود؟ و....

متأسفم برای کارگردان و رفیق عزیز فیلمنامه‌نویس‌شان. چون مطمئنم در برابر این پرسش‌ها، پاسخی مخاطب‌گول‌زن تحویل می‌دهند با این مضمون که این کتاب‌ها داستانی نیست و ما باید یک زندگی را دراماتیزه کنیم. اما پرسش بنده در قبال چنین پاسخ احتمالی این است که پس شما چه کاره‌ بودید؟ شما باید آثار بزرگ ایرانی‌ها و مستشرقان بزرگ را درباره مولوی می‌خواندید و بعد دست به کار دراماتیزه کردن زندگی مولوی می‌شدید. نه اینکه به شکلی منفعت‌طلبانه و راحت‌طلبانه بروید سراغ کادوهای عیدی پارسال، کتاب «ملت عشق» را که بهتان هدیه داده‌اند باز کنید بخوانید و بعد از دل آن کتاب نازل، «مست عشق» بیرون بکشید.

بعد هم با افتخار از استادان برجسته ادبیات دعوت کنید بیایند این پیتزای قورمه‌سبزی را تماشا کنند! هیچ مولوی‌پژوه برجسته‌ای ماجرای «کیمیا» را به شکلی که شما آورده‌اید تأیید نمی‌کند. اصلا در کل مقالات شمس فقط یک بار از دختری به نام «کیمیا» اسم برده شده. مولوی هم که در اشعارش نامی نبرده.

فرزند مولوی هم در «ولدنامه» اشاره نکرده. می‌دانید چرا این‌ها را نمی‌دانید جناب کارگردان؟ چون اصلاً برای‌تان مهم نبوده راجع به چه شخصیت بزرگی می‌خواهید فیلم بسازید. والا که اگر مهم بود حتما سراغ مولوی‌پژوهان برجسته ایرانی می‌رفتید تا این اطلاعات ساده را دست‌کم در چند جلسه به شما و دوست محترم فیلمنامه‌نویس‌تان بگویند. اما نرفتید.

چرا؟ به هرحال لابی‌های هتل‌های ترکیه احتمالا وقت آدم را می‌گیرد و امروز هم همه چیز تبدیل به بیزینس شده. به این ترتیب بزنیم توی گوش شخصیت‌های تاریخی و مبلغی به جیب بزنیم و خدانگهدار! عزت زیاد!

منبع: هفت صبح

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید