«ترک عمیق»؛ روانشناسی یک زخم پنهان

حال که سینمای ایران به سوی ژانر روانشناسانه روی گردانده، بررسی فیلمی با این ژانر خالی از لطف نیست؛ فیلم ترک عمیق به کارگردانی آرمان زرین کوب با تمام حفرههایش قابل بحث است.
علی نعیمی، منتقد سینما نوشت: سینمای ایران، طی سالهای اخیر بار دیگر به جستوجوی ژانرهای انسانی و روانشناسانه بازگشته است؛ ژانرهایی که نه بر اسپکتاکل (صحنه های زیبا و پر از جزئیات) بصری، بلکه بر تلاطمهای درونی، اضطرابهای فروخورده و روایتگری خاموش و پر از ایما و اشاره متکی هستند.
«ترک عمیق» اولین تجربه کارگردانی آرمان زرینکوب، فیلمیاست که میخواهد در این قلمرو گام بگذارد و اثری روانشناختی، مینیمالیستی و درونکاوانه خلق کند؛ اما با وجود تلاشهایی جسورانه در طراحی فضا و بازی گرفتن از بازیگری بزرگ چون رضا بابک، در مرحله نگارش فیلمنامه و ساختار روایی از پا درمیآید.
فیلم در قالب رئالتایم (روایت در زمان واقعی) ساخته شده، که بهنوبه خود رویکردی دشوار و پرریسک است. اما رئالتایم بودن تنها زمانی به ثمر مینشیند که «زمان» در دل خود کشش دراماتیک، چالش، تحول و تقابل را حمل کند. در «ترک عمیق» این کشش بهسختی احساس میشود. روایت تا دو سوم ابتدایی خود در یک وضعیت ایستا باقی میماند؛ محمود به خانه بازگشته و فخری در برابر او ایستاده، اما این موقعیت بیش از حد درجا میزند. فیلمنامه در انتقال اطلاعات گذشته، ساخت خردهپیرنگهای فرعی، یا ایجاد لحظههای متحولکننده ناکام است و در نتیجه، روایت دچار تکرار، سکون و افت ضرباهنگ میشود.
فیلم از همان ابتدا با فقدان «درام» مواجه است. درامیکه بتواند از بستر یک وضعیت روانی، تعارض واقعی خلق کند. در عوض، ما با تکرار موقعیتهایی نمادین اما بیکشش روبهرو هستیم: باز و بسته شدن درها، سکوتهای ممتد، راهرفتنهای بیهدف. اینها به جای آنکه ساحت استعاری بیافرینند، فیلم را در ورطه ملال گرفتار میکنند.
درخشش بیچونوچرای فیلم، رضا بابک است. بازیگر کهنهکار و کمکار سینمای ایران که با چهرهای متعادل و حضور بدنی دقیق، محمود را به موجودی تراژیک و چندلایه تبدیل میکند.
بابک، بدون نیاز به بیان صریح، اضطرابهای دیرینه، پشیمانیهای فشرده و روانِ آشفته شخصیتش را فقط از طریق نگاه، لکنت در حرکت و سکوتهایی معنادار منتقل میکند. او قهرمانی نیست که تماشاگر بخواهد به او افتخار کند؛ بلکه ضدقهرمانی است که تماشاگر از تماشایش مشوش میشود، اما نمیتواند نگاهش را از او بردارد.
در صحنههایی نظیر خوابیدن روی تخت با اضطرابی محو اما قوی، یا لحظههایی از خیره شدن به قابهای عکس و تلویزیون خاموش، بابک تصویری از یک ذهن گسیخته اما پنهانکار ارائه میدهد که سالها از روان خود تبعید بوده است.
در مقابل، گلچهره سجادیه که میتوانست قطب مقابل این درام باشد، کاملاً قربانی فیلمنامهای کممایه و کارگردانی محافظهکارانه شده است. حضورش ساکت، نقشاش تهی از کشمکش درونی و فرصتهای نمایشیاش حداقلی است. زن در این فیلم نه حامل راز، که صرفاً یک پاسخگوی منفعل در برابر مردی پر مسأله است.
چرخش ژانری در یک فیلم همیشه امری خطرناک است؛ اگر با منطق داستانی همراه نباشد، نهتنها سبب ارتقا نمیشود بلکه انسجام ساختار روایی را فرو میپاشد. در ترک عمیق، ورود پلیس جوان به خانه، آن هم در بستر یک تماس اتفاقی، آغازی است بر یک تغییر لحن ناگهانی که فیلم را از مسیر درام دروننگر، به سوی تریلری جنایی و انتقامیمیبرد. این چرخش نهتنها بیمقدمه و دیرهنگام است، بلکه اطلاعاتی را وارد داستان میکند که بهجای تکمیل، باعث شلختگی بیشتر روایت میشود.
بهعنوان مثال، معرفی ناگهانی شخصیت دختر مفقود، ارتباطش با پلیس و رابطهاش با زوج محمود و فخری، همگی چنان سربسته، مبهم و دیرهنگام ارائه میشوند که بهجای «افشا»، فقط تماشاگر را سردرگم میکنند. از سویی دیگر، باز شدن گره داستانی بر مبنای تصادف (آمدن داماد بهعنوان پلیس) نشانهای از ضعف فیلمنامه است. چنین دستاویزی، فیلم را از حیث باورپذیری و واقعنمایی، در سطحی نازل قرار میدهد.
فیلم میخواهد درباره مسائلی جدی حرف بزند: بحران روانی در سالمندی، هوسرانی مردانه، خشونت خانگی، زوال تدریجی و انکار گذشته. اما همه این مضامین مهم، در متن فیلم، یا بهصورت اشارههای کلامیمطرح یا با نمادهایی سطحی نشان داده میشوند و هیچکدام بهدرستی بسط پیدا نمیکنند.
در حقیقت، فیلم نه به ریشههای روانپریشی محمود وارد میشود، نه رنج درونی فخری را میکاود و نه تصویر شفافی از دختر مفقود ارائه میدهد. «ترک عمیق» گرفتار «بیمیانپردگی اطلاعاتی» است. مخاطب مجبور است بخش عمدهای از اطلاعات مهم را حدس بزند یا از خلال دیالوگهای ناواضح برداشت کند، و این شیوه بیشتر باعث آشفتگی تا تعمق میشود.
با وجود مشکلات متعدد فیلمنامه، نمیتوان تلاشهای صحنهآرایی، طراحی میزانسن و نورپردازی فیلم را نادیده گرفت. فضای خانه قدیمی، سردی نورها، چینش دقیق اشیا و سکون بصری اغلب پلانها، تلاشی است برای ساخت یک «زیستبوم روانشناختی»؛ جایی که آدمها با خاطراتشان، با گذشته خفته در گوشههای تاریک اتاق، و با وجدان سرکوبشده خود دستوپنجه نرم میکنند.
اما حتی در این بخش نیز، خلاقیت کارگردان به اندازهای نیست که این فضا را بهخدمت روایت دربیاورد. پلانها طولانیاند، قابها تکراری، و دوربین ساکن، بیش از آنکه معنا خلق کند، به ملال میانجامد.
«ترک عمیق» با حضور بینظیر رضا بابک، قصد دارد تماشاگر را با تاریکیهای روان انسان معاصر روبهرو کند، اما به دلیل فقدان عمق در فیلمنامه، روایت غیرهمراهکننده و چرخشهای روایی بیمنطق، در تحقق این هدف ناکام میماند.
این فیلم مثالی کلاسیک از آثار «ناتمام از حیث توسعه دراماتیک» است؛ فیلمیکه ایده و اجرا را دارد، اما از مرحله توسعه کاراکترها، گسترش درام و انسجام ساختاری جا میماند.
منبع: ایران