جایگاه شگفت‌انگیز «قورباغه» در قرون وسطی؛ از درمان جادویی اسهال تا حکایات پندآموز

جایگاه شگفت‌انگیز «قورباغه» در قرون وسطی؛ از درمان جادویی اسهال تا حکایات پندآموز

در قرون وسطی، قورباغه‌ها در مرز میان واقعیت و خیال انسان می‌زیستند؛ موجوداتی لیز، پرصدا و ناآرام، اما به‌طرز عجیبی، غیرقابل‌جایگزین. از یک سو از آن‌ها به‌عنوان حیواناتی ناپاک و مرتبط با طاعون و گناه می‌ترسیدند و از سوی دیگر در پزشکی، داستان‌های اخلاقی و نمادهای دگرگونی به کار می‌رفتند.

کد خبر : ۲۶۷۴۶۷
بازدید : ۲۸

فرادید| در پژوهشی تازه منتشرشده، «گرِتی دینکُوا-بران» بررسی می‌کند که چگونه قورباغه میان دنیای درمان و افسانه در نوسان بوده و چگونه این دوزیست فروتن، هم معنایی جسمی و هم اخلاقی را در خود جای داده است. 

به گزارش فرادید، قورباغه‌ها در نوشته‌های پزشکی قرون وسطی بارها به‌عنوان جانوران مفید ظاهر می‌شوند. دینکُوا-بران حضور آن‌ها را در اثر «De medicamentis liber»، مجموعه‌ای از درمان‌ها در قرن پنجم از پزشک گالو-رومی «مارسلیوس اِمپریکیوس» دنبال می‌کند. در این کتاب صدها درمان از سر تا پا فهرست شده که ترکیبی از گیاهان، اندام‌های حیوانی و آیین‌های جادویی را در بر می‌گیرد. میان جانوران فراوانی که در این نسخه‌ها به خدمت گرفته شده‌اند، قورباغه در یازده دستور دارویی دیده می‌شود، بیشتر برای درمان دردهایی رایج و درعین‌حال رازآلود مانند گوش‌درد، زخم، اسهال خونی و دندان‌درد. 

برخی از این درمان‌ها به مرز خیال‌انگیز بودن می‌رسند. در یکی از نسخه‌ها، پزشک باید قورباغه‌ای زنده را روی شکم بیمار بگذارد تا بیماری به بدن حیوان منتقل شود. در نسخه‌ای دیگر از صفرای قورباغه برای درمان زخم معده و از خون آن برای تسکین التهاب چشم استفاده می‌شود. برای تسکین درد مفاصل، بیمار باید خمیر حاصل از قورباغه‌های له‌شده را روی عضو دردناک بگذارد. اما عجیب‌ترین مورد، افسون دندان‌درد است: 

«وقتی ماه در حال کم شدن است و روز، روز مریخ یا مشتری است، این کلمات را هفت بار به زبان بیاور: ARGIDAM MARGIDAM STVRGIDAM. سپس در هوای آزاد و روی زمین تازه، در حالی‌که کفش به پا داری، سر قورباغه‌ای را بگیر، دهانش را باز کن، در آن تف کن و از او بخواه درد دندان را با خود ببرد. سپس قورباغه زنده را رها کن و این کار را در روز و ساعتی نیک انجام بده.» 

نسخه‌های مارسلیوس ترکیبی از پزشکی عملی، جادوی همدلی و اجرای آیینی بودند. قورباغه که میان خشکی و آب و میان زندگی و پوسیدگی در نوسان است، واسطه‌ای طبیعی برای انتقال بیماری از انسان به حیوان به‌شمار می‌رفت. زمان‌بندی دقیق و تکرار این افسون هم نشانه‌ای از اعتقاد به نظم کیهانی، به‌اندازه‌ی زیست‌شناسی، است. 

1

کتابخانه‌ی مدیچه لورنزیانا، نسخه‌ی Plut. 40.52 (L’Acerba etas)

هشت قرن بعد، قورباغه‌ها و وزغ‌ها دوباره در اثر دانشنامه‌ای «Speculum naturale» نوشته «ونسان بووه» ظاهر می‌شوند. این بار نه به‌عنوان موجودات جادویی، بلکه به‌عنوان نمونه‌های علمی. او با بهره‌گیری از منابعی چون پلینی، ابن‌سینا و ایسیدور سویا، درمان‌هایی را فهرست می‌کند که در آن‌ها قورباغه جوشانده، سوزانده یا با عسل، روغن و نمک ترکیب می‌شود. صفرای آن‌ها برای دفع انگل، چربی‌شان برای تسکین گوش‌درد و خاکسترشان برای بندآوردن خونریزی مفید دانسته می‌شد. حتی از سنگی سخن می‌گوید که در سر وزغ یافت می‌شود و پادزهری نیرومند است. 

دینکُوا-برون می‌نویسد: 

«کتاب پزشکی مارسلیوس و دائرةالمعارف عظیم ونسان دو روایت متفاوت، اما درعین‌حال مکمل، از چگونگی کاربرد قورباغه و وزغ در درمان بیماری‌های درونی و بیرونی ارائه می‌دهند. بسیاری از این دستورها شاید برای ما امروزیان عجیب یا چندش‌آور به نظر برسند، اما پنجره‌ای می‌گشایند به درک پیش‌مدرن از بدن انسان و بیماری‌هایش و نشان می‌دهند چگونه پزشکان گذشته از هر ماده‌ای، چه در طبیعت پیرامون و چه در آثار پیشینیان، برای درمان بهره می‌بردند.» 

در کنار هم، این دو نویسنده نشان می‌دهند «قورباغه» در چارچوب داروشناسی قرون وسطی بخشی از نظام وسیعی بود که مشاهده، ایمان و اقتدار سنتی را در هم می‌آمیخت. موجودی واحد می‌توانست هم درمانگر باشد، هم سمّی و هم واسطه‌ای برای نیروی الهی. 

قورباغه‌های سخنگو؛ درس‌هایی از افسانه‌های قرون وسطی 

2

قورباغه در یک افسانه‌ی قرن پانزدهم، شانتیلی، کتابخانه و بایگانی‌های قلعه، نسخه‌ی خطی ۶۸۰ 

قورباغه‌ها در افسانه‌های لاتینی قرون وسطی هم حضور پررنگی داشتند و در نقش آیینه‌ای برای حماقت و غرور انسان ظاهر می‌شدند. دینکُوا-برون نشان می‌دهد که چگونه نویسندگانی مانند «الکساندر نِکَم»، «والتر اهل انگلستان» و «اُدو اهل چِریتُن» افسانه‌های کلاسیک ایزوپ و فدرُس را با اهداف اخلاقی تازه بازنویسی کرده‌اند. 

یکی از معروف‌ترین داستان‌ها، «موش و قورباغه» است. در نسخه‌ی نکَِم، موشی ترسو از قورباغه‌ای می‌خواهد او را از رودخانه عبور دهد. قورباغه می‌پذیرد، موش را به پای خود می‌بندد و ناگهان زیر آب شیرجه می‌زند. هر دو به سزای کارشان می‌رسند وقتی که باز شکاری پایین می‌آید و هر دو را با خود می‌برد. پند داستان روشن است: 

«آن‌که به کسی که به او اعتماد دارد خیانت کند، خود نیز گرفتار خیانتی خواهد شد؛ همچون قورباغه‌ای که در دام خود مرد.» 

افسانه‌های دیگر هم هشدارهای مشابه دارند. در «قورباغه‌ها و خرگوش‌ها»، جانوران ترسان می‌خواهند خود را نابود کنند تا آنکه می‌بینند قورباغه‌ها از آن‌ها بیش‌تر می‌ترسند: درسی درباره شجاعت و درک درست ترس. در داستان «قورباغه و گاو نر»، قورباغه‌ای چنان به جثه گاوی حسادت می‌ورزد که خود را باد می‌کند تا جایی که می‌ترکد. اودو این داستان را طعنه‌ای می‌داند به کشیشان جاه‌طلبی که با تقلید از اسقف‌ها و رؤسای دِیرها، جسم و روح خویش را تباه می‌کنند. از رهگذر این افسانه‌ها، قورباغه به نمادی از خودبزرگ‌بینی، شهوت و غرور بدل شد، رذایلی اخلاقی که موعظه‌گران قرون وسطی بی‌امان با آن‌ها می‌جنگیدند. 

از برکه تا کلیسا

چرا قورباغه‌ها تا این اندازه ذهن مردم قرون وسطی را به خود مشغول کردند؟ دینکُوا-برون بر این باور است که این موجودات همزمان ترس‌برانگیز و سودمند بودند، در افسانه‌ها ناپاک و نفرین‌شده، اما در پزشکی، سودمند و درمانگر. 

تصویرشان وزن اخلاقی شدیدی داشت: نویسندگان قرون وسطی آن‌ها را با بدعت‌گذاران، شهوت و فساد پیوند می‌دادند، در حالی که دائرةالمعارف‌نویسانی چون «بارتولومائوس آنگلیکوس» آن‌ها را «نفرت‌انگیز و مایه انزجار انسان» توصیف می‌کردند. بااین‌حال، بدن و ترشحات آن‌ها در دستورهای دارویی برای تسکین درد، بیرون کشیدن بیماری و التیام زخم‌ها به کار می‌رفت. 

در مرز میان پزشکی و ادبیات، قورباغه کارکردی دوگانه داشت: در یک متن ابزار درمان بود و در متنی دیگر نماد تباهی اخلاقی. پژوهش دینکُوا-بران این دو جهان را به هم پیوند داده و نشان می‌دهد چگونه حیوانی واحد می‌توانست از صفحات کتاب پزشکی به سطرهای حکایت اخلاقی راه یابد. چه در نقش درمانگر جسم و چه در مقام هشداردهنده روح، قورباغه قرون وسطی جایگاهی ویژه در تخیل آن دوران داشت. 

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید