چگونه وایب‌ها همه چیز را به تسخیر خود درآوردند؟

چگونه وایب‌ها همه چیز را به تسخیر خود درآوردند؟

از عصر روشنگری تا سدۀ حاضر، حدود ۲۵۰ سال، «فکت‌ها» بر جهان حکم‌فرما بودند و پذیرفتنی به شمار می‌آمدند. اما حالا دوران فکت‌ها به پایان رسیده و آمار و ارقام کارایی گذشته را ندارند. اکنون «احساس» بیش از هر چیز به حساب می‌آید و به زبان امروزی، همه‌چیز به «وایب» برمی‌گردد. از رأی‌دهندگان ناراضی تا آلبوم‌های موفق موسیقی، همه به‌نوعی تحت تأثیر «حال‌وهوا» هستند و وایب‌ها تبدیل به زبان جدیدی برای درک و بیان احساسات شده‌اند. اما آیا وایب‌ها نشان‌دهنده بحران جدیت در جهان مدرن‌اند یا پاسخی انسانی به پیچیدگی‌های روزافزون دنیای دیجیتال؟ جس مُرلی، دبیر بخش مد گاردین، چگونگی سلطه وایب‌ها بر فرهنگ و سیاست را بررسی می‌کند و از رازآلودگی آن‌ها در شکل‌دهی انتخاب‌ها و رفتارهای ما می‌گوید.

کد خبر : ۲۲۵۵۹۱
بازدید : ۱۹

جس کارتنر مرلی، گاردین— از عصر روشنگری تا سدۀ حاضر، حدود ۲۵۰ سال، واقعیت‌ها1بر جهان حکم‌فرما بودند و پذیرفتنی به شمار می‌آمدند. اما اینک دوران واقعیت‌ها به پایان رسیده و آمار و ارقام کارایی گذشته را ندارند. اکنون احساس شخص بیش از هر چیز به حساب می‌آید. به زبان امروزی، اکنون همه‌چیز به وایب2 بازمی‌گردد.

وایب‌ها همه‌جا حاضرند و رسانه‌ها پیاپی از وایب می‌نویسند: از رأی‌دهندگان سرخوردۀ حزب کارگر که «وایب بدی پیدا کردند»، و از بانک انگلستان که با «تغییر وایب اقتصاد» به دردسر افتاده، و از وایب-سشن3 یا «وایب بی‌اعتمادی عمومی به شرایط اقتصادی» که یکی از مباحث اساسی در مناظره‌های انتخاباتی آمریکا بود؛ گوگل‌مپز اینک نه‌تنها مسیرها را نشان می‌دهد، بلکه محله‌ها را از لحاظ وایب بررسی می‌کند؛ از میان تمام آثار موفق موسیقی امسال، آلبوم «دختر نُنُر»4، که وایب مخصوص خودش را به وجود آورد، پیروز میدان شد و شارلی ایکس‌سی‌ایکس را در هفت رشته به نامزدی گرمی رساند؛ پس از اجرای جدیدی از «رومئو و ژولیت» در برادوی، یک روزنامۀ آمریکایی نوشت «این اجرا، با مقادیری تغزل و زرق‌و‌برق، بیشتر وایب پاتوقی نوجوانانه در پارکینگ‌های عمومی را داشت»، زیرا امروز حتی ویلیام شکسپیر را هم نمی‌توان بدون وایب روی صحنه برد.

احساسات انسانی همیشه جهان را به حرکت درآورده‌ است. احساسات بخش عمیق انسان است: عشق، شادی، اندوه، هراس، ترس یا ایمان. احساسات آغازگر جنگ‌ها و انقلاب‌ها بوده‌ و تاریخ را شکل داده‌‌ است. ازدواج، در مقام ستون اصلی نظم مستقر در سطح اجتماعی و به‌عنوان تصمیمی محوری در شکل‌دهی به زندگی در سطح فردی، انتخابی است که واقعاً هیچ مبنای عقلانی برای آن وجود ندارد. بااین‌همه، در طول دوونیم قرن گذشته، احساسات در حوزۀ عمومی از تفکر عقلانی اهمیت کمتری داشته‌ و به‌نوعی درجه‌دو تلقی شده‌ است. چراکه دیدگاه پذیرفتنی در جهان متمدن غلبۀ واقعیات بر احساسات بوده است.

حالا پس از چند صد سال، ما با تغییری اساسی رویارو شده‌ایم. واقعیات مرده‌اند و عصر حکمرانی وایب‌ها فرا رسیده است. وایب‌ها، که مدت‌ها نمادی نه‌چندان جدی برای اشاره به نوستالژی دهۀ ۶۰ میلادی بودند، اکنون واقعاً جدی گرفته می‌شوند. در واقع، برخلاف آن دهۀ عجیب، وایب‌ها به‌جای اشاره به لذت‌گرایی افسارگسیخته و تصاویری از میان ابری از دود سیگار و مواد، به عامل اساسی تصمیم‌گیری در نشست‌های مدیران در سراسر جهان بدل گردیده‌اند.

برای برخی این وضعیت «وایب بدی» دارد! به‌طور مثال تد گویا، منتقد فرهنگی، معتقد است که ما درست در میانۀ گونه‌ای «بحران جدیت» قرار گرفته‌ایم و، مانند کودکان نوپای لجباز، جهان را بر اساس اینکه لبخندی به لبانمان می‌آورد یا نه داوری می‌کنیم. ما کمتر به خوبی و بدی اهمیت می‌دهیم و بیشتر بر احساس خوب متمرکزیم. امروزه ما نه‌تنها از صنعت سرگرمی، بلکه از سیاستمداران نیز انتظار سرگرم‌شدن داریم. و این‌گونه است که سیاستمداران برای سرگرم‌کردن ما صف کشیده‌اند و کارزارهای انتخاباتی خود را با میم‌ها و ویدئوهای تیک‌تاک پر می‌کنند.

درست ۲۸ سال پیش، سوزان سانتاگ هشدار داده بود که «جدیت در حال ازدست‌دادن اعتبار خویش است … و فرهنگی که قابل ‌فهم‌ترین و متقاعدکننده‌ترین ارزش‌های آن از صنایع سرگرمی گرفته شده‌ در حال غلبه است». از دید برخی، این هشدارها امروز محقق شده‌اند. بسیاری از ستون‌نویسان توجه خود را به نوشتن دربارۀ تیلور سوئیفت و راهب جذاب5 معطوف کرده‌اند، اما دیگران از روند جاری انتقاد کرده‌اند و آن را مناسب جامعه‌ای بالغ نمی‌دانند.

واقعیت‌ها سیاه ‌و سفید نیستند. مرز دولت و کلیساییِ واقعیات و احساسات، جز در عالم خیال، هرگز وجود نداشته است. اگر به روزهای خوب گذشته می‌اندیشید، زمانی که رأی‌دهندگان بر اساس مستندات و سیاست‌ها انتخاب ‌می‌کردند، باید بدانید که این‌ها چیزی جز خیالبافی نیست. رأی‌دهندگان عمدتاً به طبقات اجتماعی مختلف تقسیم می‌شدند و این تقسیم‌بندی همان‌قدر که به منافع اقتصادی [و عقلانی] وابسته بود به حس تعلق به گروه نیز تکیه داشت. به‌علاوه، بی‌اعتمادی به دانش، جزئیات و آمار و ارقام چندان بی‌وجه نیست. مباحثِ پیرامون وایب‌ها مسیری مشابه بحث دربارۀ اخبار جعلی را طی می‌کنند. سیل اخبار جعلی ارزش واقعیات را از بین برده‌ و وایب‌ها خلاء واقعیت‌ها را پر کرده‌اند.

ماجرای وایب‌ها با انتشار ترانۀ «حس خوب» اثر گروه بیچ بویز در ۱۹۶۶ آغاز شد. این قطعه جایی بود که واژۀ وایب را برای دهه‌ها با فضای خاص ساحل غربی آمریکا و اقامت برای موج‌سواری و آرامش به مباحث فرهنگی افزود. در گام بعدی، کوئینسی جونز در ۱۹۹۳ مجلۀ وایب را در ابتدای شکل‌گیری خرده‌فرهنگ هیپ‌هاپ به راه انداخت و کاربرد معنای وایب به‌تدریج گسترش یافت. اما با تحلیل اطلاعات وایب‌ها در گوگل ترندز آشکار می‌شود که کاربرد این مفهوم در حدود سال ۲۰۱۶ رفته‌رفته عوض شد و از حاشیه‌ به متن جریان اصلی راه پیدا کرد.

اکنون، نیم قرن پس از حضور در حواشی فرهنگ مسلط، استفاده از مفهوم وایب‌ شتابی قابل‌توجه یافته است. لوئیس یمز، مدیر استراتژی در آژانس خلاقیت دیجیتال فِیری، با اشاره به این شتاب، بر این باور است که «ظهور وایب‌ها نشان می‌دهد توجه و تمرکز کاهش‌یافتۀ امروزی چگونه به کاستی‌های زبانی انجامیده است. اینک ما از کلمات کمتری برای به‌تصویر‌کشیدن اموری استفاده می‌کنیم که اغلب دامنه‌ای بزرگتر از [ظرفیت انتقال معنای] آن کلمات دارند».

در اوایل دهۀ دوم قرن بیست‌و‌یکم، رسانه‌ها در توصیف مکان‌ها، گروه‌های موسیقی یا هتل‌ها از «حال‌و‌هوای جالب» یا «وایب بالاشهری» سخن می‌گویند. از دید یمز زمان‌بندی و هم‌زمانی جالبی میان این موج، «راه‌اندازی اینستاگرام در سال ۲۰۱۰ و رواج آن در گوشی‌های هوشمند تا سال ۲۰۱۳ وجود دارد، زمانی که افراد تعامل با الگوریتم‌های رسانه‌های اجتماعی را آغاز کردند».

نخستین نمونۀ رسمی وایب‌های مدرن اصطلاح دانمارکی «هوگه» است، که در سال ۲۰۱۶ در فهرست نهایی کلمات سال آکسفورد قرار گرفت، فهرستی که مقام نخست آن به اصطلاح «پساحقیقت» اختصاص یافته بود. هوگه واژه‌ای است دربردارندۀ «کیفیتی از آرامش، گرما و خوش‌رویی که باعث ایجاد احساس رضایت یا رفاه می‌شود».

مقاله‌های بی‌پایانی سعی کردند هالۀ وصف‌ناپذیر شادی زمستانی را با اشاره به لیوان‌های سفالی، پر از نوشیدنی‌هایی که بخار از آن‌ها بر می‌خیزد، آتش گرم بخاری یا اجاق خانه، پتوهایی که با هنرمندی تا شده‌اند و جوراب‌های گران‌قیمت توصیف کنند. پیش از وایب هوگه، وایب‌ها کیفیتی باکوسی6 داشتند و شادخواری و از‌خودبی‌خودشدگی را در فرهنگ جوانانه نشان می‌دادند. این هوگه بود که با یک صندلی راحتی همۀ سنین را پوشش می‌داد.

سپس بیماری همه‌گیر از راه رسید، حیات احساسی انسان‌ها را در فرکانس‌های بالاتری به لرزه درآورد و در عین حال بشریت را به‌طور فزاینده در فضای آنلاین سکنا داد. آنتونیا وارد، آینده‌پژوه ارشد در شرکت استایلوس، در این خصوص می‌گوید «ما در سپتامبر ۲۰۲۰ تحلیل وایب‌ها را آغاز کردیم و کوشیدیم بفهمیم که رسانه‌های اجتماعی چگونه حال‌و‌هوای آشفته‌تر جوامع را منعکس می‌کنند. تا پیش از این دوره، عملکرد پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام تا حدود زیادی بسته و فیلترشده بود، اما پس از این مقطع چیزی شروع به تغییر کرد.

از این دوره، افراد ارسال کلاژگونه‌های امپرسیونیستی از احساسات خود را آغاز کردند، چراکه ترکیب احساسات انسانی بسیار پیچیده شده بود». جهانی که می‌شناختیم به‌سرعت تغییر می‌کرد و ما ارتعاشات حاصل از این تغییرات را احساس می‌کردیم. تا فوریۀ ۲۰۲۲، وایب‌ها آن‌قدر در زبان عامیانه نفوذ کردند که حتی مجلۀ نیویورک هم تیتر زد که «چرخش وایب در راه است؛ آیا از آن جان سالم به در می‌بریم؟» و نوشت «چرخش وایب اصطلاحی گیرا برای ایده‌ای نسبتاً ساده است: اینکه گاهی در هر فرهنگ چیزها تغییر می‌کند و گرایش و حس‌و‌حالی که زمانی غالب بود قدیمی می‌شود». بدین‌گونه، وایب‌ها که زمانی مبهم می‌نمودند صفحات تکتونیکی را زیر پای فرهنگ مسلط به لرزه درآوردند.

به گفتۀ رابین جیمز، نویسندۀ کتاب فقط وایب خوب: پدیدارشناسی، الگوریتم‌ها و سیاست مشروعیت‌بخشی7، وایب‌ها به‌تدریج از فرهنگ فراتر رفتند و بعد از توقفی کوتاه در امور مالی به قلمرو سیاست سرازیر شدند. به نوشتۀ او «ارزهای دیجیتال و ان‌اف‌تی‌ها دارایی‌های مبتنی بر جو مسلط هستند، جایی که ارزش در وایب نهفته است. آن‌ها همان‌قدر ارزش دارند که مردم فکر می‌کنند».

به‌این‌ترتیب، وایب‌ها رفته‌رفته معنای کسب پول را به خود گرفتند و شرکت‌های ان‌اف‌تی را واداشتند تا استخدام مدیران وایب را در دستور کار قرار دهند. البته، همراه با تبدیل‌شدن وایب‌ها به معیاری برای کسب درآمد، زبان مورد استفاده در تحلیل آن‌ها نیز تغییر کرد و بسیاری از مشاغل فرهنگی و دفتری عناوینی چون مدیر ارشد وایب را به چارت سازمانی خود افزودند، مثل پست تازه‌ای که اسمیرنوف، بزرگ‌ترین تولیدکنندۀ ودکای جهان، برای تروی سیوان، خوانندۀ جوان پاپ، در نظر گرفته است.

در صنعت مد، وایب‌ها بیش از آنکه جایگزین واقعیت‌ها شوند نقش ترندها را ایفا می‌کنند. در طول دهه‌ها، ترندها اساس سبک‌‌ پوشش را تشکیل می‌دادند و ما را وادار می‌کردند هر شش ماه یک بار خود را به ظاهری جدید درآوریم. این سیستمی بود که برای صنعت پرسرعت مد به‌خوبی کار می‌کرد و به رشد عظیم آن انجامید. با‌این‌حال، سودمندی این فرایند برای جهان در سایۀ تردید قرار داشت و درنهایت مصرف‌کنندگان نیز از آن خسته شدند. امروزه مد بیشتر دربارۀ وایب است و نه‌تنها زیبایی‌شناسی، بلکه کل روحیه و حال‌وهوای احساسی را مد نظر قرار می‌دهد.

از این رو است که در سال ۲۰۲۴ باید با وایب تابستانی «دختر ننر» پیش رفت. تأمین این خواسته هم با کلیک و خرید معمولی ممکن نیست. شما می‌توانید شلوارک جین یا یک نیم‌تنۀ سبز «ننری» بخرید، اما برای تأثیرگذاری بیشتر باید آن‌ها را با نوعی رفتار خمار و فندک بیکی در جیب شلوارک جین کامل کنید. هیجان وایب‌ها در این است که نه با صِرف قدرت، بلکه با احساسات پیش می‌رود. درست مثل این که لَختی از اسارت در دنیای سرمایه‌داری گریخته باشیم.

تا پیش از ظهور وایب‌ها، ما اصطلاح منطقی‌تر و آلمانی‌تر «روحِ زمانه»8 را داشتیم. هر دوی این واژه‌ها به ما در جای دادن زندگی روزمره در تصویری بزرگ‌تر یاری می‌رسانند. اما تفاوت آن‌ها در این است که وایب از انبوه اجتماع و حس فراگیر جمعی سرچشمه می‌گیرد، درحالی‌که روح زمانه توسط متخصصان تعیین می‌شود و بر اقتصاد فرهنگی غلبه می‌یابد. ضمناً، روح زمانه امری است رو به آینده و در تلاش مداوم برای حرکت بی‌امان به‌سوی مدرنیته، حال آنکه وایب‌ها غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر و مستعد بازگشت به گذشته‌اند، آن هم با هجوم سویه‌های نوستالژیک (کلبه، لباس‌های قدیمی لورا اشلی، گل‌های خشک‌شده، مرغ و خروس خانگی) یا هوسناک و آنی (آکادمی تاریکی، عکس های پولاروید از معماری گوتیک، نوشتن خاطرات با خودنویس‌های کلاسیک).

تیم بلنکس، سردبیر وب‌سایت بیزینس آو فشن، می‌گوید «مد همان چیزی است که وایب را به امر انضمامی تبدیل می‌کند. ابتدا احساس ظاهر می‌شود و سپس در فرایند تجاری‌سازی قرار می‌گیرد. اگر این احساس گونه‌ای حس هنری و لاقیدی باشد، مد حاصل از آن سبک پوشش و رفتار لورل کانیونی9 است: بلوزی چین‌دار با یک جفت چکمۀ کابویی».

در حقیقت، وایب نوعی رازآلودگی دارد که ترند فاقد آن است؛ زیرا وایب‌ از صرف نمود بصری فراتر می‌رود یا آن‌گونه که بلنکس می‌گوید «نمی‌شود از وایب عکس گرفت». نگاه تازۀ کریستین دیور که در سال ۱۹۴۷ جهان را خیره کرد از نظر جامعیت بصری درخشان بود؛ مثلاً لباسی با دامن کامل و کمر بسیار باریک، آن‌قدر ساده که یک کودک هم می‌توانست آن را با مداد بکشد. اما شما نمی‌توانید وایب «نُرم‌کُر» یا «تا حدی لوکس» یا هر وایب مدرن دیگر را با مداد بکشید.

به گفتۀ جیمز، لباس بگی [گشاد] همه‌جا به چشم می‌خورد، «اما تفاوت میان یک ظاهر بگیِ مطابق ترند و ظاهری صرفاً نامرتب و آشفته این است که چه کسی آن را به چه شکل و در کجا پوشیده باشد. مثلاً لباس را در بروکلین پوشیده باشد یا جایی در آیووا».

اکنون برندها بر این باورند که وایب به ارزش محصول می‌افزاید، حتی اگر مخاطب فقط در اینستاگرام «لایک» کند و هیچ خریدی نداشته باشد. به گفتۀ یمز «وایب نوعی دعوت‌ است و راهی برای اینکه مخاطب، بدون توجه به مالکیت محصول، حس کند بخشی از یک برند است. به‌این‌ترتیب، می‌توان دختر گانی10بود، حتی اگر توانایی خرید محصولات این برند را نداشت».

از دید وارد «هر وایب نوعی زیبایی‌شناسی است که می‌تواند وجوه شنیداری، لمسی یا حسی را نیز در خود جای دهد. مثلاً وایب پاییزی ممکن است نور سرد و سفید خورشید روی برگ‌های شکننده باشد، یا ژاکت‌های کرکی و بخاری که از نوشیدنی‌های داغ بلند می‌شود. این راهی وسیع‌تر برای توصیف یک لحظه است که با ساده‌گیری ذاتی نسل زد در استفاده از ایده‌های هویتی سیال شتاب بیشتری می‌گیرد».

و این همان است که یمز «تمایل عمومی این نسل به داستان‌پردازی و رمانتیک‌کردن زندگی» می‌نامد که وایب را به جریان اصلی بدل کرده است. و از این دست است تمایل عمومی عجیب به میزآرایی و رواج چیدمان میزهای شام مطابق وایب، با ترکیبی از غذا، لوازم خانگی، لذت‌گرایی و خوش‌گذرانی، روندی که برای نسل‌های قدیمی‌تر اندکی گیج‌کننده است، اما نسل زد که ماهیت در‌هم‌آمیختۀ امور را عادی قلمداد می‌کنند آن را همچون روندی کاملاً طبیعی می‌نگرد.

در قلمرو موسیقی نیز ژانر نسبت به وایب اهمیت کمتری پیدا کرده است. به‌طور مثال، پلتفرم اسپاتیفای که بر عرصۀ پخش موسیقی حکم می‌راند تصمیم گرفته آهنگ‌ها را به‌جای ژانر بر اساس طنین احساسی سازمان‌دهی کند و پلی‌لیست‌های مناسب هر حال‌و‌هوا و لحظه‌ را فراهم آورد: مثلاً «پلی‌لیست ایندی‌فولک11که مغزم را گرم در آغوش می‌گیرد» یا «ترانه‌های پرانرژی برای دویدن زمستانی». این شیوه‌ای است که با سامان‌دهی قدیمی قفسه‌های فروش موسیقی تفاوت بسیاری دارد.

پلی‌لیست‌های مبتنی بر وایب تابلوهای راهنمای سلیقه‌ای یا قبیله‌ایِ پیشین را حذف می‌کنند و آثار موسیقی را آن‌گونه سامان می‌دهند که گویی حال‌و‌هوای شنونده روی فیلم زندگی او پخش می‌شود. به‌این‌ترتیب، می‌توان به موسیقی خاصی گوش کرد و برای بیرون رفتن از خانه ترغیب شد یا پس از روزی سخت لختی در سکوت آرمید.

ظهور وایب‌ها نه‌تنها شیوۀ گوش‌دادن به موسیقی، بلکه نحوۀ ساخت آن را نیز تغییر داده‌اند. به نوشتۀ جیمز «ژانر با چیزهایی همچون ساز، ریتم و آواز تعریف می‌شود.

حال آنکه پلی‌لیستِ مبتنی بر وایب جهت‌گیری این عناصر را به‌سوی حال‌و‌هوایی خاص برمی‌گزیند». او به‌عنوان نمونه از پلی‌لیستی با عنوانSpotify Chill vibes نام می‌برد که آهنگ‌هایی از ژانرهای مختلف همچون «جز، ریتم‌ا‌ندبلوز و موسیقی الکترونیک ژاپنیِ اثر ریوییچی ساکاموتو» را در بر گرفته است، ژانرهای کاملاً متفاوتی که وجه مشترک آن‌ها این است که آرام‌ترین نمونه‌ها در سبک خاص خود هستند. جیمز مثال دیگری از تجربۀ شخصی خود می‌زند که در آن با گوش‌دادن به آلبوم «چه بر سر نیویورک آمده؟»، ساختۀ دِر12 به یاد آثار گروه ال‌سی‌دی ساوندسیستم13 افتاد، با این تفاوت که قطعات بسیار کوتاه‌تر بودند.

در این آلبوم، با آنکه زمان کافی برای توسعۀ ساختار‌های بزرگ موسیقایی و رهاسازی انرژی وجود نداشته، آهنگساز با کاربرد عناصری خاص، مثل ترانه‌های آلبوم، اتمسفر و حس خاص مورد نظر را ایجاد کرده است. در جهان پرشتاب و زودگذر امروز، وایب‌ها نوعی خلاصه‌نویسی موسیقایی هستند. از دید جیمز، «امروزه قطعات معمولاً کوتاه‌ترند، زیرا این چیزی است که پلتفرم‌های پخش موسیقی به آن پاداش می‌دهند. دیگر وقت کافی برای مدولاسیون وجود ندارد، و تنها کاری که می‌توانید در یک آهنگ دو‌دقیقه‌ای انجام دهید این است که بگویید بفرمایید این هم وایب شما!».

البته وایب‌ها پیش از دوران دنیای دیجیتال نیز وجود داشته‌اند، اما فناوری بخش مهمی از ماجرای آن‌هاست. به‌طور طبیعی وسوسه می‌شویم که وایب‌ها را تلاش عمیق و رازآلود بشر در ایستادگی در برابر فناوری‌ و میل آن به استخراج اطلاعات تعبیر کنیم. اما حقیقت این است که وایب‌ها به همان اندازه که در برابر فناوری مقاومت می‌کنند، بازتابی از جهان دیجیتالِ نوین هستند.

تصادفی نیست که وایب‌ها دقیقاً در همان دوره‌ای فضای زیستی و فرهنگی ما را فراگرفته‌اند که گوشی‌های هوشمند، رسانه‌های اجتماعی و الگوریتم‌های آن‌ اسب خود را برای سلطۀ کامل زین کرده‌اند. از همین رو است که جیمز وایب‌ها را اساساً «بومی‌سازی یا به زبان عامیانه درآوردن الگوریتم‌ها» می‌نامد. با هر وایب، ما به شیوه‌ای مشابه هوش مصنوعی و الگوریتم‌ها به خود می‌نگریم. کاری که الگوریتم‌ها انجام می‌دهند این است که الگوها را جست‌و‌جو می‌کنند، یعنی خوشه‌های داده‌ای که با یکدیگر هماهنگ‌اند.

در رسانه‌های اجتماعی هم افراد تصاویر مختلفی را جمع‌آوری می‌کنند و آن‌ها را [به مانند الگوهای داده] کنار هم می‌چینند، تقریباً به همان روشی که الگوریتم‌ها نقاط داده را خوشه‌بندی می‌کنند. به نوشتۀ جیمز، ولع امروز برای وایب‌ها تلاشی است برای «تملک این قدرت‌های نوین که به زندگی ما وارد شده‌اند. ما امروز در محاصرۀ سیستم‌هایی هستیم که برای تحت نظر گرفتن و تلقین رفتاری خاص به ما طراحی شده‌اند. وایب‌های شیوه‌ای هستند که با آن‌ها می‌آموزیم چگونه با این سیستم کنار بیاییم».

آرتور سی کلارک، نویسنده و مجری مشهور دهۀ ۸۰ ، زمانی گفته بود اگر فناوری به‌اندازۀ کافی پیشرفته باشد، از جادو قابل تشخیص نیست. به همین گونه، وایب‌ها هم‌زمان اموری بنیادین و مهملاتی زودگذرند. آن‌ها جدیدند و در‌عین‌حال قدیمی. وایب‌ها ماده‌ای جادویی و گران‌بها هستند که الگوریتم‌های امروزی را از مکیدن همۀ جنبه‌های فرهنگ در دل خویش باز می‌دارند.

در‌عین‌حال، وایب‌ها ابزارهایی مدرن برای بازاریابی هم محسوب می‌شوند. وقتی به وایب ایمان ‌آوردیم، برای لحظه‌ای احساس می‌کنیم که می‌توانیم گوشی‌ها را زمین بگذاریم و مانند ملوان‌های دوران رنسانس راه خود را با درخشش ستارگان در آسمان پیدا کنیم. شاید این تلاش درنهایت موفق از کار در نیاید، اما هر یک از ما به اندکی جادو در واقع‌گرایی روزمره نیاز داریم. پس چرا باید حال‌و‌هوا یا وایب خود را بکُشیم و کنار بگذاریم؟

این مطلب را جس کارتنر مرلی نوشته و تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴ با عنوان «‘It’s game over for facts’: how vibes came to rule everything from pop to politics» در وب‌سایت گاردین منتشر شده است.

منبع: ترجمان

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید