امینی استاد دانشگاه در نشستی «صلح و مدارای کوروشی» را مورد بررسی قرار داد

چرا نام کوروش در تاریخ جهان ماندگار شد؟ مقایسه دو امپراتوری کوروشی و صفوی

چرا نام کوروش در تاریخ جهان ماندگار شد؟ مقایسه دو امپراتوری کوروشی و صفوی

چه عاملی سبب سرنگونی صفویان شد؟ افزون بر تن آسایی و تنبلی، بی گمان تعصب بوده است یعنی سیاستی خلاف سیاست کوروشی. نکته‌ای را که بنده عرض می‌کنم به تحقیق مورد تاکید، تحقیق و اصرار حضرت استاد عبدالحسین زرین‌کوب است. عامل اصلی فروپاشی صفویان تعصب بود.

کد خبر : ۲۱۵۱۹۱
بازدید : ۴۲

در نشست «صلح و مدارای کوروش بزرگ» که به مناسبت ۷ آبان در  خانه اندیشمندان  علوم انسانی در سال ۱۳۹۵ برگزار شد، دکتر علی اکبر امینی استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد مرکز، به ایراد سخن پرداخت. او در سخنرانی خود که فایل تصویری اش در آپارات منتشر شده، به این موضوع بسیار عظیم تاریخ بشری اشاره کرد که کوروش، بنابر روایت تاریخ نگارانی چون هرودوت، موسس نخستین دولت و امپراتوری مبتنی بر صلح و مدارا بوده است. 

او ابتدا با اشاره به این که دریافته ظاهرا حافظ محبوبیتش از کوروش بیشتر است گفت: «مطابق نظرسنجی های موسسات بین المللی، کوروش محبوبترین شخصیت در سراسر جهان است».  امینی با اشاره به سخنان دکتر مقصودی مبنی بر این که «حمایتی از انجمن صلح نمی شود» گفت: «این یک مقدار طبیعی هم هست. ظاهرا جامعه بیشتر بر طبل جنگ می زند. و شما می خواهید مانند ماهی سیاه کوچولو در جهت خلاف جریان حرکت کنید.»  

این استاد دانشگاه قبل از خواندن شعری از حافظ، به خاطره ای از مرحوم راشد اشاره کرد و گفت: «زمانی که در مسیر دبستان به خانه در حرکت بودم،  جایی بود که مردم محله ای که من در آن زندگی می کردم، در ماه رمضان جلوی یک عطاری جمع می شدند و به مباحث رادیو گوش می دادند. استاد سخن، زاهد وارسته و پاکنهاد، حسین علی راشد داشت صحبت می کرد که خدایش بیامرزد، و ای کاش امثال او کم نمی بودند. موضوع صحبت آن بزرگوار، در آن ماه رمضان، در ۲۹ یا ۳۰ روز همین بیتی بود که الآن خدمت شما قرائت می کنم: 

آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا»

31

سخنرانی دکتر علی اکبر امینی در مورد مدارا، در خانه اندیشمندان علوم انسانی

تعریف مدارا و تعصب

او سپس به تعریف مدارا و مدارای کوروشی پرداخت و گفت: «اما مدارا چیست؟از مدارا چه تعریف وجود دارد؟ مدارای کوروشی چیست؟ ولتر به عنوان یکی از پیشگامان این موضوع می گوید: «مدارا عبارت است از احترام گذاشتن به دیگری در اختلافی که با آن دارد.» اما  مدارا به معنای وسیع کلمه عبارت است از این که «هیچ کسی را به خاطر عقایدش مادام که آن عقاید منشاء عمل جنایی نگردد تنبیه نکنیم.»

امینی در ادامه با اشاره به این که «گاهی وقت ها برای بهتر شناختن یک مقوله، یا یک مفهوم، باید از برهان خلف استفاده کنیم»، گفت: « یعنی بگوییم جامعه‌ای که مدارا نداشته باشد، شخصی که مدارا نداشته باشد، در مقابل عقاید مخالفش، بردبار نباشد، ناشکیبا باشد، در مقابل چه فرد دیگری قرار می‌گیرد؟ آن فردی که اهل مدارا نیست، نامش چیست؟ نام آن شخص متعصب هست.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که «تعصب در مقابل مدارا قرار می‌گیرد» به تعریف تعصب پرداخت و گفت:«متعصب آن انسانی است که جز واژه "فقط و من و راه من"، چیز دیگری را تکرار نمی‌کند و به قول یکی از نویسندگان "دل آدمی به درد می‌آید از زجری که آزادگان در سراسر تاریخ از عربده جویی‌های ابلهانه مدعیان تعصب پیشه‌ای که پیوسته فریاد برداشته اند حقیقت همان است که ما می‌آموزانیم و هر آنچه ما نیاموزانیم خطاست و به دور از حقیقت، در طول تاریخ چه چیزها کشیده‌اند یا چه می‌کشند و چه خواهند کشید. در یک جامعه متعصب پیشه، بر این‌ها هم برای زندگی فردی‌ و هم زندگی جمعی‌شان بسیار سخت می گذرد. تعصب بیشترین صدمات رو بر انسان وارد کرده است، کافیست در این باره تاریخ را تورق کنیم که متاسفانه در روزگار ما مطالعه تاریخ گویی از مد افتاده است.»

 امینی در ادامه به تعصب ایدئولوژیک «استالین یا هیتلر»  که منتهی به جنایاتی مانند گولاک و هلوکاست در تاریخ شده اشاره کرد و به نقد گفته برخی که جامعه ایران را از تعصب به دور می دانند، پرداخت و گفت: «ممکن است عزیزان بفرمایند ما تعصب نداریم اما دو بیت شعر از حضرت استاد ملک‌الشعرا بهار  قصاید  شمارهٔ ۲۱۹ - جهنم  خدمت شما عرض می‌کنم که بیانگر بسیاری از وقایع و حقایق هست:

جز شیعه هرکه هست به عالم خداپرست 
در دوزخ است روز قیامت مکان او

وز شیعه نیز هرکه فکل بست و شیک شد
  سوزد به نار هیکل چون پرنیان او»

از این رو افراد جامعه‌ای که اینگونه تربیت شوند، جایی برای مدارا باقی نمی‌ماند.» 

ایران، دنیای باستان، کوروش مبدع نظم نوین جهانی

این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود به زمانه کوروش در دنیای باستان اشاره می کند و می گوید:« در دنیای باستان، مذهب عامل اصلی ارزش گذاری بوده و در آن زمان، ملیت و نژاد خیلی اهمیت نداشت. در کشوری که بنیانگذارش پایه گذار مدارا بود برای نخستین بار در فتوحات خودش، تعصب مذهبی را کنار گذاشت. همه ما می‌دانیم که در تورات به پاس این مدارای او با یهودیان، هیچ فردی به پای کوروش در نیک سیرتی، نیک خلقی و کارنامه نیک آن هم با بخشیدن کسانی که هم عقیده او نبودند نمی‌رسد.»

 امینی سپس به عقاید شخصی کوروش پرداخت و گفت: «کوروش موحد بود یعنی نه تنها خداشناس بلکه خداوند یگانه را قبول داشت. ما ایرانیان از زمانی که تاریخ مکتوب داشتیم، هرگز مشرک نبوده‌ایم. از مرحوم مهرداد بهار در داخل تا محققان خارجی، همه این نکته را پذیرفتند که ما ایرانیان خداشناس بوده‌ایم خدای یگانه را هم می‌پرستیدیم .و کوروش نیز به خدایان دیگر ملت‌ها احترام می‌گذاشت و زمانی که بابل را فتح کرد از آزار کسانی که در واقع با او هم کیش نبودند خودداری کرد»

او کوروش را مبدع ایجاد نظم بین المللی جدید ذکر کرد و گفت: «بدین سان یک عامل نوین یعنی مدارا وارد روابط نظم بین الملل شد.آن زمان سابقه نداشت و اکنون هم خیلی به آن توجه نمی‌شود و آن عامل شناخت حقوق اقلیت‌های مذهبی و به رسمیت شناختن آن است ؛ به این معنا که به آنان احترام بگذاریم، نه فقط احترام خشک و خالی، بلکه در عمل حقوقشان را به رسمیت بشناسیم.» 

مقایسه دو امپراتوری

 امینی سپس به یک واقعه بسیار مهم در دوره قاجار اشاره کرد مبنی بر این که «یهودیان را مجبور کرده بودند و شاید مسیحیان را هم، که در روزهای بارانی از خانه بیرون نیایند و پلاکی را هم به گردنشان آویزان کنند که من اقلیت مذهبی هستم. اینکه چرا بیرون نیایند، حتماً می‌دانید به این دلیل بوده که گفتن اش هم آدم خجالت می‌کشد اسمش را ببرد.»

 او در ادامه گفت: «اگر ما بینش سنجشی نداشته باشیم، اهمیت این موضوع برای ما روشن نمی‌شود، برای قضاوت در باره هر پدیده‌ای، باید آن را در زمان خودش، و در مقایسه با کسانی که در همان زمان زندگی می کنند مورد بررسی قرار بدهیم. زمانی که کوروش امپراتوری اش را تشکیل داد یعنی حدود ۲۵ قرن پیش، سیستم سیاسی دنیا، از دولت شهرهای کوچک تشکیل شده بود که بعضا همان دولت شهرهای کوچک نمی‌توانستند امور خودشان را به خوبی اداره کنند، اما کوروش در یک عبارت ۲۳ و در عبارت دیگر تا ۲۵ دولت شهر را  زیر فرمان خود آورد و بنیانگذار نخستین امپراطوری بزرگ جهان شد اما در سایه چه صفتی؟ افزون بر دلاوری، شجاعت، کاردانی و لیاقت، همین که اهل مدارا بود، تعصب نداشت، بزرگترین موهبت عصر به شمار می رفت.»

امینی در ادامه امپراتوری هخامنشی را با امپراتوری صفویه مقایسه و به علل انحطاط صفویه پرداخت و گفت: «برخلاف امپراتوری کوروش بزرگ، یک امپراتوری یا یک شبه امپراتوری داشتیم به نام صفویه. چه عاملی سبب سرنگونی صفویان شد؟ افزون بر تن آسایی و تنبلی، بی گمان تعصب بوده است یعنی سیاستی خلاف سیاست کوروشی. نکته‌ای را که بنده عرض می‌کنم به تحقیق مورد تاکید، تحقیق و اصرار حضرت استاد عبدالحسین زرین‌کوب است.

عامل اصلی فروپاشی صفویان تعصب بود. عزیزان حتماً می‌دانند ۶۰۰۰ افغانی که در پاهایشان کفش نداشتند، اکثر اسب‌هایشان زین نداشتند، تقریباً بدون هیچ کوششی، پایتخت صفویه یعنی اصفهان را فتح کردند. علتش چی بود؟ علتش سیاست تعصب آمیز شاه سلطان حسین و مرشد و معلمش محمد باقر مجلسی بود که به پدیده مهاجرت و فرار مغزها دامن زده و بسیاری از مغزهای آن زمان، به هندوستان رفتند و این خود عامل سرنگونی این مملکت شد. بنابراین تعصب برای ما ایرانیان خیلی گران تمام شده است نمی‌دانم چرا به آن توجه کافی نمی‌کنیم.»

رشد اختلافات عقیدتی و سیاسی و سست شدن پایه های امور

 امینی در ادامه مقایسه دو امپراتوری صفوی و هخامنشی، به تجلیات سیاسی تعصب شاه اسماعیل اشاره کرد و گفت: «شاه اسماعیل هر کس را که حاضر نمی‌شد خلفای سه گانه را لعن کند حکم اعدام برایش صادر می‌کرد به تعبیر امروزین او را از دم تیغ می‌گذراند. او وقتی به بغداد رفت، قبر ابوحنیفه را شکافت  گفت که بر استخوان‌هایش باید شلاق بزنند و بسوزانند و به جایش یک سگ دفن کنند.

حال آنکه ابوحنیفه یکی از امامان چهارگانه اهل سنت و ایراندوست بود. در واقع نجات زبان فارسی مدیون ابوحنیفه است که قبل از فردوسی فتوا داده نماز را می‌توان به زبان فارسی خواند. او در نظریاتش بسیار متساهل بود و اساساً اهل تعصب نبود. بسیاری از ایرانیان و اجدادان شاه اسماعیل، پیرو مذهب حنفی بودند و هنوز هم بسیاری از اهل سنت برای مثال در استان سیستان و بلوچستان پیرو آن فرقه هستند.»

مدارا در حکومت کوروش وغارت در حکومت آشور بنیپال

 این استاد دانشگاه به اسناد به جای مانده از مورخان از جمله گزنفون، و هرودوت در باره کوروش اشاره کرد و گفت: «به هر روی می‌دانیم که در مورد کوروش، مهم‌ترین منبع، مورخانی مانند گزنفون و هرودوت هستند. هرودوت اعمالی را که کوروش انجام داده، فهرست می‌کند که همگی مصداق مدارا هستند. اما جالب است بگویم در یک مطالعه تطبیقی در همان زمان که کوروش به خدایان کشورهای فتح شده احترام می‌گذاشت و معابدویران شده آنان را بازسازی می‌کرد، ۱۰۰ سال پیش از آن، آشور بنیپال، به عنوان یکی پادشاهان متمدن آن روزگار ، اقدامات خودش را در شهر شوش اینگونه شرح می‌دهد: "من شهر شوش را فتح کردم در گنج‌ها را گشودند یعنی دست به غارت زده است، معابد را با خاک یکسان کردم و خدایان و الهه‌هایشان را به باد یغما دادم، قبور پادشاهان قدیمی و جدیدشان را ویران ساختم.»

نمی‌دانم واقعاً ویران کردن قبر یک پادشاه چه خاصیتی می‌تواند داشته باشد؟ در زمان آقای خلخالی شاهد چنین ماجرایی بودیم.» من در فاصله یک ماه و ۲۵ روز راه، یعنی به مدت ۵۵ روز، ایالت ایران را تبدیل به یک ویرانه لم یزرع کردم.۱۰۰ سال بعد که کوروش می‌آید سیاستی درست خلاف در پیش می‌گیرد.» 

امینی با تاکید بر این که «هیچ کجای تاریخ خلاف آنچه را که این دو مورخ ثبت کرده‌اند، یا تورات به آن اشاره کرده، ذکر نکرده‌اند» به غیر از چند جلدی که اخیرا تدوین شده و این روایت از تاریخ را دروغ می داند گفت:«اما در روزگار ما تعصب دشمن سه سر مدارا است. بیخ گوش ما آن چه در سراسر خاورمیانه نفس می‌کشد، صحبت از مدارا نیست.

یکی از فیلسوفانی که من خیلی به او علاقه دارم می گوید "فرقی نمی‌کند در شرق یا غرب از عصر ایمان به این طرف هرگز خطر چنین بزرگ نبوده است. امروزه نیاز به همرنگی سیاستی است که عدم مدارا آن را تقویت می‌کند همه باید یک جور بپوشند، یک جور صحبت بکنند یک جور عقیده داشته باشند، یک گونه نیایش کنند، یک گونه غذا بخورند، این می‌شود همرنگی. امروز نیاز به همرنگی با حرارت بیشتری تبلیغ می‌شود برخلاف آنچه در گوش ما می‌خوانند نه ایمان بیشتریست، نه رهبری قوی‌تر و نه سازماندهی عملی فزون‌تر.

بلکه برعکس روزگار ما شور و هیجان منجیانه کمتر، شکاکیت روشن‌تر و نورانی‌تری را می‌خواهد و نیز بر تساهل و مدارا تکیه کردن نیاز دارد، آنچه لازم داریم این است که در کاربرد اصول کلی، هرچه هم عقلانی و صریح باشند، کمتر خشکی و تعصب به خرج بدهیم، وقتی می‌خواهیم راه حل‌های کلی و از نظر علمی آزموده را بر مصادیق ناآزموده تطبیق دهیم، با احتیاط بیشتر و نخوت کمتری عمل کنیم، شعار تالیران تبهکار که می‌گفت هرگز غیرت زیادی به خرج ندهید ممکن است انسانی‌تر از شعار روبسپیر پرهیزکار باشد که مردم را به همرنگی می‌خواند.»

او در پایان گفت: «دوست دارم با جمله‌ای از کنت دو گوبینو درباره کوروش مطلبم را به پایان برسانم کنت دوگوپینو همان کسی که در خیابان لاله زار یک چهارراه به اسم او وجود دارد به نام چهارراه کنت. او می‌گوید که "او (کوروش) نجات دهنده جهان بود، تقدیر می‌خواست که تا ابد بر دیگران برتری داشته باشد."» 

منبع: خبرآنلاین

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید