پایتخت کارتن خوابها
در این شهر هر پل و پارکی که ساخته میشود، توگویی بینوایانی به نوبت ایستادهاند. به همین «مسکنمرگ» هم قانعاند. به یاد آورید یخزدگان شبهای لخت تهران، که آغوش گرم مرگ را با چه علاقهای تنگ میگرفتند و تنگ میمیرند!
کد خبر :
۶۰۴۲
بازدید :
۱۱۵۳
سیدعلی صالحی در روزنامه ایران نوشت: در این شهر هر پل و پارکی که ساخته میشود، توگویی بینوایانی به نوبت ایستادهاند. به همین «مسکنمرگ» هم قانعاند. به یاد آورید یخزدگان شبهای لخت تهران، که آغوش گرم مرگ را با چه علاقهای تنگ میگرفتند و تنگ میمیرند!
مردمانی که در همین سرزمین به دنیا آمده، به همین زبانِ زندگان سخن میگویند. نامهایشان مثل نام همگان آشناست. اینجایی و همسایهما هستند. دیروز 19 آبان 94 خورشیدی، روزنامهها از حمله مهاجمان به قبیله گرسنگان و کارتون خوابها و بیپناهان خبر دادهاند. کارتن خوابهای یخزده در زمهریر، که حتی قادر به اختلاس شیون هم نیستند.
بیپناه ماندگانی که گروهانی از آنها زن و کودک اند. پارک حقانی تهران، دیشب و دیروز محل اجرای اُپرای «بینوایان» بود. اُپرای بیپرده بیدر، بیپنجره، بیدیوار و مشتریانی که به جای تهیه بلیت، چوب و چماق آورده بودند و تن لرزان انسانهایی که احتمالاً یکی از آنها آهسته و درخویش میگفت: «داداش، ما هم زمانی مثل شما سرپناه داشتیم، خانواده، زندگی، آرزو، امید..!»
گرمخانهها لبریز از تنفس تنهایان شده است، جا نیست! «جا نیست!» برای عصیان زدهای که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، ابداً مفهوم نیست! من نه جامعه شناسم و نه در حوزه آسیبشناسی اجتماعی تخصصی دارم، اما باید سکوت کنم! این سلولهای انسانی در معرض سونامی هزار ابتلا و عذاب و حادثهاند.
راه پیشگیری ازتکثیر تاریکی، حمله به گور گاه بیفانوس نیست. حمله به جماعتی انسانی... یعنی مهیا کردن زمینه برای شورشهای کور! روزبهروز بر این کاروان به زانو در آمده، افزوده میشود. آیا به گفته شاهدان و رسانهها؛ با چهره برافروخته و رگان به حجت قوی، یورش به این مردگان پیش از مرگ، جوانمردی است، حکمت است، راه علاج است،خدمت درازمدت به جامعه و مردم است!؟ آتش را زیر خاکستر نهان کردن که کار عقل نیست، عین حمایت از اختلاس کینه است. فساد و منبع درد... جای دیگری است!
آنهایی که راه نجات را در پاک کردنِ صورتِ مسأله دیدهاند، نمیدانند تأثیر وَضعی این رفتارهای سنگین از ضایعه، چه عواقبی برای جامعه دارد...!؟
لااقل رسانهها و آمار و حقایق را در ذهن خود مرور کنید. دهه نود خورشیدی چندهزار کارتنخواب در تهران.... برای تصرف پلها و پارکها از پیشروی باز نمیمانند. پایتخت باتوزیع عادلانه امکانات و رعایت حقوق شهروندی (حتی حقوق اولیه) منزه، زیبا و قابل زندگی میشود، نه با چماق.
مردمانی که در همین سرزمین به دنیا آمده، به همین زبانِ زندگان سخن میگویند. نامهایشان مثل نام همگان آشناست. اینجایی و همسایهما هستند. دیروز 19 آبان 94 خورشیدی، روزنامهها از حمله مهاجمان به قبیله گرسنگان و کارتون خوابها و بیپناهان خبر دادهاند. کارتن خوابهای یخزده در زمهریر، که حتی قادر به اختلاس شیون هم نیستند.
بیپناه ماندگانی که گروهانی از آنها زن و کودک اند. پارک حقانی تهران، دیشب و دیروز محل اجرای اُپرای «بینوایان» بود. اُپرای بیپرده بیدر، بیپنجره، بیدیوار و مشتریانی که به جای تهیه بلیت، چوب و چماق آورده بودند و تن لرزان انسانهایی که احتمالاً یکی از آنها آهسته و درخویش میگفت: «داداش، ما هم زمانی مثل شما سرپناه داشتیم، خانواده، زندگی، آرزو، امید..!»
گرمخانهها لبریز از تنفس تنهایان شده است، جا نیست! «جا نیست!» برای عصیان زدهای که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، ابداً مفهوم نیست! من نه جامعه شناسم و نه در حوزه آسیبشناسی اجتماعی تخصصی دارم، اما باید سکوت کنم! این سلولهای انسانی در معرض سونامی هزار ابتلا و عذاب و حادثهاند.
راه پیشگیری ازتکثیر تاریکی، حمله به گور گاه بیفانوس نیست. حمله به جماعتی انسانی... یعنی مهیا کردن زمینه برای شورشهای کور! روزبهروز بر این کاروان به زانو در آمده، افزوده میشود. آیا به گفته شاهدان و رسانهها؛ با چهره برافروخته و رگان به حجت قوی، یورش به این مردگان پیش از مرگ، جوانمردی است، حکمت است، راه علاج است،خدمت درازمدت به جامعه و مردم است!؟ آتش را زیر خاکستر نهان کردن که کار عقل نیست، عین حمایت از اختلاس کینه است. فساد و منبع درد... جای دیگری است!
آنهایی که راه نجات را در پاک کردنِ صورتِ مسأله دیدهاند، نمیدانند تأثیر وَضعی این رفتارهای سنگین از ضایعه، چه عواقبی برای جامعه دارد...!؟
لااقل رسانهها و آمار و حقایق را در ذهن خود مرور کنید. دهه نود خورشیدی چندهزار کارتنخواب در تهران.... برای تصرف پلها و پارکها از پیشروی باز نمیمانند. پایتخت باتوزیع عادلانه امکانات و رعایت حقوق شهروندی (حتی حقوق اولیه) منزه، زیبا و قابل زندگی میشود، نه با چماق.
۰