هنگام تماشای سریال نهنگ آبی دچار عذاب وجدان می‏‌شوید؟

هنگام تماشای سریال نهنگ آبی دچار عذاب وجدان می‏‌شوید؟

جواب این سوال ریشه در همان لذتی است که همان طور که آرمین مشرقی را وسوسه کرده است، دست از ناخودآگاه مخاطب نیز برنمی دارد. او با لذت شر و اصالت شر آشنا شده است.

کد خبر : ۶۹۴۵۹
بازدید : ۲۳۷۶
هنگام تماشای سریال نهنگ آبی دچار عذاب وجدان می‏‌شوید؟
ابوالفضل بنائیان | طراحی قصه در سریال «نهنگ آبی»، مخاطب را وادار می‌کند تا هوش و ذکاوت آرمین مشرقی با بازی ساعد سهیلی را تحسین کند. آرمین مشرقیِ فریدون جیرانی، این بار به جای عاشقی، پدرسوختگی را به غایت خوب می‌داند.
قهرمان این فیلم، پسر درون گرا و دانشجو از خانواده‌ای فرهنگی است که یک سایت کتابخوانی راه اندازی کرده است که در آن سایت، افراد همدیگر را به کتاب خوانی دعوت می‌کنند و از تجربه‌ها و لذت‌های کتاب می‌گویند. پدر آرمین، پیرمرد تنها و معلولی است که برای ادامه زندگی نیز نیازمند کمک فرزند و همسر سابق است.

تا اینجای کار گمان می‌رود که با سریال روی اعصابی شبیه «به رنگ صدف»، «دبیرستان خضرا» یا «در قلب من» روبه رو هستیم که شخصیت اصلی مانند فرشته‌ای آسمانی به زمین تبعید شده است که مشغول نیکی و امر به نیکی باشد. ولی آرمین مشرقیِ سریال «نهنگ آبی» در آشنایی با دختری به نام ژاله با بازی ماهور الوند، سر از یک گروه مخوف مافیایی درمی آورد که کوچک‌ترین رشوه آن‌ها میلیاردی و کم‌ترین جنایت شان، قتل است.
آرمین مشرقی با استفاده از استعدادی که در هک و امنیت شبکه‌های اینترنتی دارد، کم کم تبدیل به یکی از رئوس تصمیم گیری این شبکه مافیایی می‌شود. او گروه را به هم می‌ریزد، تقسیم بندی‌ها و صف‌ها را می‌شکند، از صفر مطلق، همه چیز می‌سازد و بیننده را شگفت زده می‌کند.

شگفت زدگی، رکن اساسی سریالی است که این بار نام «بهرام توکلی» را در قاموس نویسنده خود دارد. توکلی که بار‌ها با فیلم هایش، استعداد و تسلط کارگردانی و اجرایی اش را به رخ همگان کشیده بود، در سریال «نهنگ آبی» دست به کاری می‌زند که حتی نام توکلی کارگردان را در ذهن مخاطب کم رنگ می‌کند.
هر اتفاقی در دل فیلمنامه سریال «نهنگ آبی»، عجیب و باورنکردنی از یک سو و ممکن الوقوع و قابل پیش بینی از سویی دیگر است. سریال بار‌ها به مخاطب رودست می‌زند و بیننده را شگفت زده می‌کند.

این دقیقا نقطه‌ای است که تمام فیلم‌ها و سریال‌های پلیسی باید در آن جا بایستند، یعنی قله‌ای که اثر باهوش‌تر از مخاطب به نظر برسد و شخصیتی خلق شود که با استفاده از همین اطلاعاتی که بین او و مخاطب به مساوات به اشتراک گذاشته شده است، راه حلی بدیع برای قصه داشته باشد. اگر قرار باشد نمونه‌ای شبیه سریال «نهنگ آبی» نام ببریم، ناگزیر از یادآوری سریال بی نظیر برکینگ بد هستیم.
از شباهت داستان این دو سریال که بگذریم، در سریال برکنیگ بد نیز با طراحی بی نظیری از داستان پردازی روبه رو بودیم که در ابتدای هر اپیزود، فرجام موقعیت اصلی آن اپیزود را سخاوتمندانه و رندانه به مخاطب نمایش می‌داد. ولی بیننده کافی بود که تنها یک اپیزود را به اتمام برساند که در روایت گیلیگان، هیچ اسپویلی تاثیرگذار نیست.

زیرا نویسنده، شخصیت بی نظیری مانند «والتر وایت» خلق کرده بود که بیننده مطمئن بود هر مشکلی با هوش بی نظیر او حل خواهد شد و با دیدن فلش فوروارد ابتدای اپیزود، عطش پیگیری ماجرا برایش دوچندان می‌شد.
در سریال «نهنگ آبی» نیز مخاطب به دفعات از فرجام موقعیت‌ها زودتر مطلع می‌شود، ولی اینکه چطور یک جوان محجوب و سربه زیر تنها با استفاده از هوش و استعدادش، یک باند مافیایی را سر انگشت خود می‌چرخاند، مخاطب را به لذتی بی مانند می‌رساند.

لذتی که تنها منحصر به میل تحسین قهرمان یا کشف معمای موقعیت نیست، بلکه نوعی لذت منحصربه فرد و ویژه‌ای که هر فرد در درونی‌ترین لایه‌های روانی خود با آن روبه رو است، نوعی لذت پنهان از جنایت و جرم، بدون نیاز به هیچ چشم انداز یا نیازی بیرونی که توجیه کننده آن باشد.
این میل عجیب، زمانی معنای وسوسه مخاطب را پیدا می‌کند که قهرمان داستان، یک انسان کاملا معمولی و از طبقه اجتماعی نُرم جامعه است. آرمین مشرقی بعد از اولین قتل در زیرزمین خانه محقرشان و پنهان کردن جسد، متوجه اتفاق عجیبی در درون خویشتن می‌گردد.

روح شیطان در او حلول پیدا کرده است؟ گمان نمی‌کنم. وارد فرآیند جنایت آمیزی شده است که امکان خروج او ممکن نیست؟ باز هم جواب خیر است که اگر قاتل جوان سریال می‌خواست، می‌توانست به‌راحتی از این منجلاب دامن برکشد. حتی نیاز مالی و لذت زندگی مرفه نیز از جایی به بعد برای آرمین مشرقی کم رنگ می‌شود.
جواب این سوال ریشه در همان لذتی است که همان طور که آرمین مشرقی را وسوسه کرده است، دست از ناخودآگاه مخاطب نیز برنمی دارد. او با لذت شر و اصالت شر آشنا شده است. او در اوج بی نیازی به جای تهدید دکتر خالقی با بازی فرهاد آییش، کاری می‌کند که از هیچ انسانی برنمی آید.

او شر را نه به‌عنوان فقدان خیر که به عنوان مفهومی فراتر از دو قطبی خیروشر برگزیده است. او شر و جنایت را نه به عنوان راهی برای پیشرفت و نه شیوه‌ای برای انتقام و نه به عنوان آخرین راه حل بشری، بلکه به عنوان منش، شیوه و جهان بین خود انتخاب کرده است. وسوسه‌ای پنهان و گردابی مخوف که بیش از آنکه به آرمین مشرقی نزدیک باشد، به مخاطب سریال نزدیک است.
منبع: سازندگی
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید