نقشِ دولتها در کمبودهای پزشکی در زمانِ همهگیریِ جهانیِ کرونا چیست؟
به نظر میرسد این ذهنیت و طرزِ تفکر که هر کس یا هر خانواده یا حتی هر کشوری باید به فکرِ منافع خویش باشد رو به رشد است که توانایی جهانی در اتحاد و کند کردنِ شیوعِ ویروسِ کرونا را با تردید مواجه میکند. کمبود ماسک در سراسر جهان وجود دارد، زیرا آدمهایی که نیازی به ماسک ندارند، آنها را احتکار میکنند. آمریکا، کره جنوبی، آلمان و روسیه در زمره همین کشورهایی هستند که برای اطمینان از آنکه مردم خودشان به قدرِ کافی ماسک خواهند داشت، از صادرات آن خودداری میکنند. روانشناس دانشگاهِ اورگون در آمریکا، چاول اسلویک، میگوید: «رفتارهای ناشی از این طرزِ فکر که هر کسی باید به فکر خودش باشد، از آنجا نشأت میگیرد که انسانها بیشتر از واقعیتها به احساساتِ خود اعتماد میکنند؛ شیوهای از تفکر که «که به لحاظِ تکاملی ریشه در گذشته دارد.»
ویروسِ کرونا در حالِ ظاهر کردنِ بدترین ابعادِ وجودِ انسانهاست.
اصلاً هم مهم نیست که استرالیا گفته در تأمین دستمال توالت هیچ کمبودی ندارد، آن دانشجوی سنگاپوری هیچ ارتباطی با ویروسِ کرونا نداشته و حتی یک نفر از مسافرانِ کشتیِ پرینسس که در جزیره رئونیون لنگر انداخته آزمایشِ کرونایشان مثبت نبوده است.
اتفاقاتی تا این حد خودخواهانه و غیرعقلانی مواردی استثنایی هستند، نه قوانین کلی، اما به نظر میرسد این ذهنیت و طرزِ تفکر که هر کس یا هر خانواده یا حتی هر کشوری باید به فکرِ منافع خویش باشد رو به رشد است که توانایی جهانی در اتحاد و کند کردنِ شیوعِ ویروسِ کرونا را با تردید مواجه میکند.
رهبرانِ کشورهایی که از ویروسِ کرونا متأثر شدهاند برای به دست گرفتنِ کنترلِ اوضاع تقلا میکنند. آنها اقداماتِ محدودکننده را در کشورهایشان اعمال کردهاند، به اقتصاد پول بیشتری تزریق کردهاند و قول میدهند در صورتِ نیاز نظامِ سلامت به طریقی تختهای بیمارستانی، پزشک و پرستاران بیشتری را وارد حوزه مبارزه با ویروس خواهد کرد.
اما برای مبارزه با چیزی که به ذات یک معضلِ جهانی محسوب میشود، به نظر میرسد همکاری کافی بین کشورهای جهان وجود ندارد.
کمبود ماسک در سراسر جهان وجود دارد، زیرا آدمهایی که نیازی به ماسک ندارند، آنها را احتکار میکنند. آمریکا، کره جنوبی، آلمان و روسیه در زمره همین کشورهایی هستند که برای اطمینان از آنکه مردم خودشان به قدرِ کافی ماسک خواهند داشت، از صادرات آن خودداری میکنند.
هند که ۲۰درصد از ذخیره جهانیِ دارو در جهان را دارد از صادرات برخی داروها خودداری میکند. بله، هند بدونِ تأمینِ موادِ اولیه این داروها از چین قادر نیست سطحِ تولیدِ داروهای خود را بالا نگه دارد، با این حال ترجیح میدهد آنها را برای مردمِ خودش نگه دارد.
پوپولیستها انگشت اتهام را به سوی دیگری نشانه میگیرند
همهگیریِ جهانیِ فعلی تاکنون جانِ ۵۰۰۰نفر را گرفته و بیش از ۱۵۰۰۰ نفر را آلوده کرده و با وجودِ بسته شدنِ سیاسیِ مرزها به تمامِ قارهها، به جز قطب جنوب، سرک کشیده است.
رهبران کشورها اروپایی تاکنون چندین بار با هم ملاقات کردهاند و تازه در روز سهشنبه (۴ مارس، ۲۰۲۰) بود که تصمیم گرفتند چند اقدامِ مشترک انجام دهند. این اقدامات بیشتر متوجه محرکهای اقتصادی بود تا طراحیِ یک برنامه جامع برای پیشگیریِ گسترشِ ویروس در سطح منطقه.
درباره اینکه ابزارهای اقتصادیِ معمول بتوانند کاری از پیش ببرند تردیدهای جدی وجود دارد. در زمانِ بحرانِ سلامت، تزریقِ پول به اقتصاد لزوماً مردم را به بیشتر خرج کردن وا نمیدارد. مصرفکنندگان در دوران بحرانِ سلامت کمتر سفر میروند، کمتر خرید میکنند؛ و کشورهایی که تأمینکننده مواد اولیه هستند از جمله چین، ژاپن، کرهجنوبی و ایتالیا دارند کارخانهها و کسبوکارهای خود را یکییکی تعطیل میکنند.
ایتالیا، کشوری که بدترین حالتِ همهگیری در خارج از چین را دارد، از اتحادیه اروپا برای تعلل در کمکرسانی به این کشور، شکایت میکند. ایتالیا میگوید دچارِ کمبودِ شدیدِ ماسکهای پزشکی و ونتیلیتور برای بیماران است و اکنون دست به دامن چین است تا این مایحتاج را تأمین کند.
رهبران اتحادیه اروپا اعضای این اتحادیه را به دلیلِ احتکار و ذخیرهسازیِ اقلامِ محافظتی مانند ماسکهای صورت سرزنش میکنند و میگویند ۲۷ عضوِ این بلوک قرار بوده با هم متحد باشند و از تجارتِ آزاد منفعت ببرند.
همهگیریِ جهانی در وضعیتی جهان را متأثر کرد که دیدگاههای مخالفِ جهانی شدن رو به گسترش بود و احزابِ پوپولیست خواستارِ انزوای بیشتر بودند.
رهبرِ حزبِ مخالفِ راست افراطیِ ایتالیا، مَتیو سالوینی، اخیراً درخواست داده بود که مرزهای ایتالیا بسته شود.
او در ویدیویی که آخرِ ماه فوریه در فیسیوک خود گذاشته بود گفته بود: «عفونت در حالِ گسترش است. من میخواهم دولت پاسخگو باشد که چه کسانی داخل و خارج شدهاند. ما باید مرزهای خود را همین حالا مسدود کنیم.»
رئیسجمهورِ آمریکا، دونالد ترامپ، ویروس را به عنوانِ «ویروسِ خارجی» توصیف کرد و اروپا را به دلیلِ ناتوانی در انجامِ اقداماتِ سریع و به موقع موردِ سرزنش قرار داد. او به سرعت دستور داد پروازها از دهها کشور اروپایی به آمریکا لغو شوند.
چرا انسان میتواند خودخواه و غیرمنطقی باشد
روانشناس دانشگاهِ اورگون در آمریکا، چاول اسلویک، میگوید: «رفتارهای ناشی از این طرزِ فکر که هر کسی باید به فکر خودش باشد، از آنجا نشأت میگیرد که انسانها بیشتر از واقعیتها به احساساتِ خود اعتماد میکنند؛ شیوهای از تفکر که «که به لحاظِ تکاملی ریشه در گذشته» دارد.»
او میگوید، دو شیوه تفکر وجود دارد: یکی که شهودی و بر مبنای احساسات است؛ و دیگری که بیشتر منطقی و بر اساسِ استدلالهای علمی، شواهد و دلیلآوری است. اما تفکرِ شهودی بر تفکرِ منطقی غلبه دارد.»
او توضیح میدهد: «در سالهای آغازین که ما در حالِ تکامل بودیم، خطراتِ زیادی در اطرافمان وجود داشت و این خطرات مستقیماً تجربه میشدند، آنها خطراتی بودند که ما مستقیماً و از طریقِ مخلوقاتِ تهدیدکننده یا قبایلِ دیگر با آنها مواجه میشدیم. این خطرات بسیار مستقیم و ملموس بودند. بنابراین، این واکنشهای احساس-پایه از این لحاظ که به ما کمک میکردند سریع دوست و دشمن را تشخیص دهیم و وارد عمل شویم، بسیار سودمند بودند. تفکرِ ما و آنها برقرار بود.»
«به طور مثال اگر صدایی از یک بوته میشنیدید که ممکن بود یک حیوانِ خطرناک باشد، دیگر نمیایستادید فکر کنید که منبعِ صدا واقعاً چیست - آیا واقعاً یک حیوانِ خطرناک آنجاست؟ -- شما فقط این واقعیت را میپذیرفتید که این صدا ترسناک است و شما نباید آنجا باشید؛ بنابراین با سرعتِ زیاد دور میشدید؛ بنابراین بقای ما به عواطف و واکنشهای سریعِ رفتاری و عمل بر اساسِ احساساتمان بستگی داشت.»
او میگوید، احساسات معمولاً راهنمای مفیدی هستند که به در تصمیمگیریهای روزمره کمک میکنند.
«آنها آسان و به ذات سریع هستند - احساسات توانمندیِ مهمی در مغزِ مدرن ماست؛ اما در برخی موارد احساسات به خوبی عمل نمیکنند ویکی از این موارد آن است که احساسات با آمار یا اعداد رابطه خوبی ندارند.»
او میگوید در موردِ همهگیریِ اخیر شاهد مداخله احساسات بودیم. بیشترین آماری که در رسانه و از طریقِ مسئولان دریافت کردیم درباره آمارِ مرگ و میر و بدترین چیزهایی بود که انتظارمان را میکشد. ما نمیتونیم خیلی خوب محاسبه کنیم که بسیاری از مواردِ ابتلا خفیف و حتی بیعلامت هستند.»
این روانشناس میگوید، به دلیلِ نحوه کار کردنِ ذهن، جای شگفتی نیست که مردم فردی که از چین یا هر کشورِ دیگری که به نحوی با ویروس مرتبط بوده میآید، را یک تهدید ببینند.
«این پاسخی طبیعی و حفاظت کننده است که میتواند منجر به واکنشهای اغراقآمیز یا آسیبزا علیه مردمی شود که هیچ خطری ندارند یا خطرشان بسیار اندک است.»
«اما این عواطف و احساسات ماست که باید به کمکِ خرد تعدیل شود. ما باید بگوییم چه چیزی درباره اینکه این مردم تا چه میتوانند برای ما خطرناک باشند، میدانیم؟ این مسئله تا چه حدی جدی است؟ آمار چه چیزی را نشان میدهند؟ آمار چه چیزی درباره سطحِ خطر میدهند؟ انگ حتی در زمانی که خطر بسیار اندک هست نیز میتواند رخ دهد و انگ موردِ تأیید نیست.»
ذخیره کردن همیشه هم غیرمنطقی نیست
جهان هنوز محکوم به فنا نیست. در کنارِ تمامِ مثالهایی که برای رفتارهای ضد-اجتماعی وجود دارد؛ مثالهای بیشتری برای رفتارهای طرفدارِ اجتماع وجود دارد.
پزشکان، پرستاران و کارکنانِ بخشِ پزشکی که هنوز در خطِ مقدم حضور پیدا میکنند و جان خود را برای سلامت دیگران به خطر میاندازند، ما را دلگرم میکنند.
کارمندانِ خدمات در ادارات، ایستگاههای قطار، مدارس، مهدکودکها هنوز ایستادهاند و این اماکن را ضدعفونی میکنند و نقشِ خود را در سالم و ایمن نگه داشتنِ دیگران ایفا میکنند.
مردم دست شستن و رعایت بهداشت را جدی گرفتهاند - همینکه فروش این مواد در سراسرِ جهان افزایش یافته و این مواد از دسترس خارج شده است نشان از این موضوع دارد - تا از شیوعِ ویروس بین جوامع پیشگیری کنند؛ و ذخیره مواد غذایی بر اساسِ گفته زینت توفِکی، از دانشگاهِ کارولینای شمالی، رفتاری خودخواهانه نیست.
او در نشریه ساینتیفیک اَمِریکن نوشته: «آماده شدن برای ویروس یکی از رفتارهای اجتماعی و ایثارگرانه است که شما در پاسخ به آشفتگیهای محتمل میدهید.»
او اینطور استدلال میکند که اگر در خانه به قدرِ کافی ذخیره غذایی داشته باشید راحتتر میتوان این ویروس را ریشهکن کرد. اگر ذخیره غذایی داشتن به این معنی باشد که شما دیگر برای خرید به سوپرمارکت نمیروید و اگر همسایه و دوست و آشنا به مواد غذایی احتیاج داشته باشند از آنها دریغ نمیکنید. حفظِ سلامتِ عمومی و دریافتِ واکسنِ آنفولانزا میتوانند فشار را از روی نظامِ سلامت در کشورها بردارند.»
این رفتارهای اجتماعی پیش از این نیز رخ داده است. جنگِ جهانیِ دوم احتمالاً بدترین نمایش از انسان در تاریخ مدرن بوده است، اما در عین حال در این زمان بسیاری از کشورها برای یک دلیلِ مشترک با هم همپیمان شدند.
در این زمان شاهدِ به اشتراکگذاری منابع و اطلاعات در بین افراد و کشورها بودیم. سربازانی که کشورِ خودشان مستقیماً تحتِ تأثیرِ جنگ نبودند یا جنگ تهدید علیه کشورشان نبود، به خط مقدم اعزام میشدند تا به نیروهای متحد بپیوندند.
سوزان میچی، روانشناس سلامت از کینگز کالج لندن که در زمینه تغییراتِ رفتاری متخصص است، میگوید اغلب مردم تا زمانیکه احساس کنند میتوانند روی دولتها و جامعه برای تأمین نیازهایشان اعتماد کنند و با آنها برابر رفتار میشود، رفتارهای اجتماعی از خود بروز میدهند.
او میگوید: «مشکل وقتی ایجاد میشود که مطالبات برای مراقبتهای بهداشتی یا غذا یا دارو از منابع موجود پیشی میگیرد. آخرین باری که انگلستان با چنین تهدیدی مواجه شد زمانِ جنگ جهانی دوم بود و در واقع، مردم در آن زمان از هر زمانِ دیگری سالمتر بودند - در آن زمان با مردم به مساوات رفتار میشد و منابع بین همه به طورِ مساوی تقسیم میشد. مردم واقعا کیلومترها راه میپیمودند تا کمک کنند.»
«این مثال میتواند مثالِ خوبی باشد. «همه ما در یک کشتی نشستهایم» در آن زمان همه در مقابلِ یک دشمن مبارزه میکردیم، اکنون نیز در حالِ مبارزه با یک دشمنِ مشترک هستیم؛ یک ویروس. این طرز فکر باید به طرز فکری جمعی تبدیل شود.»