فیلم EO؛ عاشقانۀ غمگین یک خر!

فیلم EO؛ عاشقانۀ غمگین یک خر!

«ای او» فیلم غمگین و کشداری است که گاهی حوصلۀ مخاطب را سر می‌برد؛ اما نکتۀ درخشان فیلم توانایی آمیختن احساسات انسانی با زندگی یک حیوان زبان‌بسته است. حیوان این فیلم را می‌توان نمادی از یک عاشق ساده‌دل دانست که زبان جامعه را بلد نیست.

کد خبر : ۱۲۲۶۷۹
بازدید : ۶۵۹۰

فرادید | یرزی اسکولیموفسکی کارگردان اهل لهستان، فیلم EO را با الهام از فیلم «ناگهان بالتازار» اثر روبر برسون ساخته است. این فیلم دربارۀ زندگی یک الاغ است و جهان انسان‌ها را از چشم او به ما نشان می‌دهد.

به گزارش فرادید؛ داستان فیلم از یک سیرک آغاز می‌شود؛ جایی که ای‌او به عنوان یک ستارۀ نمایش در آن زندگی می‌کند. ای‌او به همراه دختر جوانی به اسم کاساندرا در سیرک نمایش اجرا می‌کند. اما خیلی زود به دلیل تصویب قانونی که به‌کارگیری حیوانات در سیرک را منع می‌کند، صاحبان سیرک مجبور می‌شوند ای‌او را رها کنند.

فیلم EO؛ داستان خر یا انسان؟!

این رهایی آغاز ماجرایی پر از رنج و اتفاقات گوناگون برای این الاغ است. او ابتدا از یک پناهگاه حیوانات سر درمی‌آورد و پس از آن اسارت در دست یک کارگر، طرفداران یک تیم فوتبال، یک باند تجارت غیرقانونی و یک اشراف‌زادۀ جوان را تجربه می‌کند. اما در همۀ این احوال او همیشه به یاد کاساندرا است؛ تنها کسی که در زندگیش با او به شکلی واقعی و عمیق مهربان بوده و انگار او را فقط به خاطر خودش می‌خواسته است. کاساندرا هم دلش با ای‌او است، اما بعد از نامزد شدن با یک مرد جوان دیگر نمی‌تواند حیوان مورد علاقه‌اش را همراه خودش داشته باشد.

نکتۀ منفی فیلم این است که روند داستان نسبتا کند و کشدار و یکنواخت پیش می‌رود و این همراه با فضای افسرده و غمگین فیلم می‌تواند باعث دلزدگی یا سر رفتن حوصلۀ مخاطب شود. به همین خاطر اگر کسی به دنبال تماشای یک فیلم با تعریف معمول و فراز و نشیب‌های جذاب داستانی باشد، احتمالا EO را چیزی جز یک شکنجۀ یک ساعت و نیمه نخواهد یافت.

شاید به نظر برسد که مضمون اصلی این فیلم همانطور که خیلی از منتقدان اشاره کرده‌اند، روایت رنج‌های حیوانات باشد؛ روایتی که می‌خواهد خشونت و تلخی‌های زندگی انسان‌ها را از نگاه معصومانۀ یک حیوان به ما نشان بدهد. اما لایۀ عمیق‌تری هم در فیلم وجود دارد که اتفاقا جنبۀ هنرمندانه و درخشان فیلم هم به همان لایه مربوط می‌شود.

فیلم EO؛ داستان خر یا انسان؟!

اسکولیموفسکی در یک سطح عمیق از فیلم توانسته احساسات انسانی را خیلی خوب در قالب زندگی یک الاغ به ما نشان بدهد. در واقع می‌شود گفت الاغ این فیلم نمادی از یک انسان عاشق با قلبی ساده و پاک است که در دنیایی پیچیده و آکنده از خشونت و سوء‌استفاده، هرگز امکان رسیدن به محبوبش را پیدا نمی‌کند.

اولین صحنۀ این فیلم ظاهرا یکی از اجرا‌های ای‌او و کاساندرا در سیرک را به ما نشان می‌دهد، اما رنگ قرمز تصویر و نوع حرکات بازیگر و الاغ طوری است که انگار شاهد یک صحنۀ عاشقانه میان دو دلداده هستیم. اشک ریختن الاغ در فراق کاساندرا، بی‌تابی‌های عاشقانه‌اش و پیدا شدن یک رقیب عشقی برای او، همگی نمادپردازی‌هایی دلنشین هستند که نشان می‌دهند ای‌او در عمیق‌ترین لایۀ فیلم الاغ نیست بلکه یک انسان ساده‌دل است که از چشم جامعۀ عاری از معصومیت مثل یک الاغ به نظر می‌رسد.

حتی خود کاساندرا هم با وجود علاقه‌ای که به ای‌او دارد، دارد در همین جامعه زندگی میکند و به همین خاطر است که در لحظۀ انتخاب (یعنی در صحنه‌ای که نامزدش به او می‌گوید باید بین من و خر یکی را انتخاب کنی) زندگی معمولی با یک آدم را برمی‌گزیند. ای‌او زبان‌بسته است؛ نه به همان معنایی که همۀ حیوانات زبان‌بسته هستند بلکه به همان معنایی که آدم‌های مظلوم و ساده‌دل، زبان پر از دروغ و فریب جامعه را بلد نیستند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید