«سوسیالیسم» و «سرمایهداری» چه تفاوتهایی دارند؟

سوسیالیسم و سرمایهداری از دید مالکیت، تخصیص منابع و برابری تفاوت دارند. این اختلافات بر الگوهای ترکیبی مدرن اثر میگذارند و آیندهی سیاستهای اجتماعی-اقتصادی را شکل میدهند.
فرادید| با تحول در فلسفه، سیاست و اقتصاد، بحث میان سوسیالیسم و سرمایهداری اهمیت روزافزونی مییابد. این دو ایدئولوژی از دید نحوهی توزیع منابع و ساختاردهی به جامعه تفاوتهای بنیادی دارند.
به گزارش فرادید، سوسیالیسم با تأکید بر مالکیت مشترک در جستجوی برابری بیشتر است؛ در حالیکه سرمایهداری بر موفقیت فردی و آزاد بودن بازار تأکید دارد. درک این تفاوتها جهت بحث درباره سیاستهای دولتی، مقررات کسبوکار، سیستمهای بانکی و قراردادهای تجاری بینالمللی ضروری است و حتی در مکالمات روزمره هم کاربرد دارد!
تعریف و اصول بنیادی
اعتصاب، اثر رابرت کولر، ۱۸۸۶
سوسیالیسم و سرمایهداری بر پایهی دیدگاههای متفاوتی دربارهی طبیعت انسان، جامعه و عدالت شکل گرفتهاند. پیروان سوسیالیسم به کنترل جمعی باور دارند. کارل مارکس و فردریش انگلس از نظریهپردازان اولیهی این مکتب معتقد بودند نابرابری و بهرهکشی از مالکیت خصوصی ابزار تولید ناشی میشود.
از دید آنها باید مالکیت خصوصی را بهم زد تا جامعه یا دولت بهشکل جمعی مالک همه چیز باشد. این ساختار از شکلگیری شکافهای ژرف میان ثروتمندان و فقرا جلوگیری میکند، زیرا نیازهای اساسی همه بهشکل برابر برآورده خواهد شد.
سوسیالیستها همچنین باور دارند که اگر ثروت به شکل جمعی در اختیار باشد، کالاها و خدمات بر اساس نیاز پخش میشوند نه سود. این نکته میتواند به ساخت جوامع عادلانهتری کمک کند که در آنها، اگر اوضاع خوب پیش برود، همه سود خواهند برد.
در عمل، کشورهایی مانند کشورهای اسکاندیناوی نمونههایی از اجرای این رویکرد هستند. این کشورها با نهادن مالیاتهای بالا، خدمات اجتماعی گستردهای مانند بهداشت همگانی، آموزش رایگان و تأمین اجتماعی ارائه میدهند تا نابرابری اقتصادی را کاهش دهند.
در مقابل، سرمایهداری بر فردگرایی و اقتصاد بازار آزاد استوار است. فیلسوفانی چون آدام اسمیت و جان استوارت میل از این ایدهها دفاع میکردند. اسمیت از «دست نامرئی» سخن گفت: اینکه افراد با پیگیری سودهای شخصی خود، در نهایت به نفع جامعه عمل میکنند.
در سرمایهداری، منابع در اختیار افراد یا شرکتهای خصوصی هستند و هدف کسب سود است. این سیستم با تشویق رقابت و نوآوری، اقتصادی پویا میسازد و تلاش فردی را با ثروت و تحقق شخصی پاداش میدهد.
هواداران سرمایهداری میگویند هیچ نظامی به اندازه سرمایهداری در تولید ثروت موفق نبوده یا نیازهای مردم را به این انعطافپذیری پاسخ نداده است. ایالات متحده تجلی این فلسفه است؛ با کمترین میزان دخالت دولت در بازار و بالاترین دستاوردهای فناورانه.
ساختار اقتصادی و تخصیص منابع
طبقه چهارم، اثر جوزپه دا وولپدو، حدود ۱۹۰۱.۱۸۹۸
پایههای سوسیالیسم و سرمایهداری، نحوهی توزیع منابع را در نظامهای اقتصادی شکل میدهد. سوسیالیسم به برنامهریزی مرکزی و توزیع دولتی متکی است؛ ایدهای که ریشهاش به «جمهوری» افلاطون بازمیگردد، جایی که فیلسوف-شاهان کالاها را برای ایجاد هماهنگی اجتماعی توزیع میکنند.
در سوسیالیسم، دولت ناظر بر توزیع منابع است تا عدالت اجتماعی برقرار شود. هدف، کاهش شکاف درآمد ناشی از نیروهای بازار و برآوردن نیازهای اساسی همهی مردم است.
نمونههایی از صنایع ادارهشده توسط دولت در اقتصادهای سوسیالیستی شامل عبارتند از: خدمات درمانی در کوبا (که در زمینه درمان سرطان ریه پیشرو است) و حملونقل عمومی در چین (که سریعترین شبکهی قطارهای سریعالسیر را دارد).
این خدمات دولتی، اولویت سوسیالیستی را نشان میدهند: دسترسی برابر به خدمات اساسی بدون وابستگی به سوددهی شرکتها.
از سوی دیگر، سرمایهداری به اقتصاد بازارمحور تکیه دارد. بر مبنای دیدگاه آدام اسمیت، «دست نامرئی» بازار تحت هدایت عرضه و تقاضا منجر به تخصیص بهینهی منابع میشود.
در سرمایهداری، قیمتها و میزان تولید از راه تعامل مصرفکنندگان و تولیدکنندگان تعیین میشود. این روش غیرمتمرکز، رقابت و نوآوری را تقویت میکند و موجب رشد اقتصادی میشود.
جوامع سرمایهداری مملو از نمونههایی از کسبوکارها و صنایعِ تحت مالکیت خصوصی هستند. اینها شامل غولهای فناوری در سیلیکونوَلی مانند اپل و گوگل میشوند که نماد کارآفرینی و جستوجو برای روشهای نوین انجام کارها هستند. این شرکتها آزادند که سود کسب کنند، در حالی که محصولات و خدماتی تولید میکنند که پاسخگوی خواستههای مشتریان هستند، حتی در حالی که به پیشرفت کلی فناوری نیز کمک میکنند.
توزیع ثروت و عدالت اجتماعی
زاپاتیستاها، اثر خوزه کلمنته اوروسکو، ۱۹۳۱
سوسیالیسم و سرمایهداری در هستهی خود، دیدگاههای متفاوتی نسبت به عدالت اجتماعی و توزیع ثروت دارند. سوسیالیسم بر برابری و رفاه همگانی تأکید دارد. با الهام از مارکس، هدف ایجاد جامعهای بدون طبقات است که در آن ثروت بهشکل برابر میان همه تقسیم شود.
دولتها در نظامهای سوسیالیستی از راه مالیاتگرفتن از اقشار ثروتمند و ارائه خدمات عمومی رایگان مانند آموزش و بهداشت، به توزیع مجدد ثروت کمک میکنند. کشورهایی مانند سوئد و نروژ نمونههای موفقی هستند که هم اقتصاد قوی دارند و هم سطح بالایی از عدالت اجتماعی.
در مقابل، سرمایهداری به دستاورد فردی و شایستهسالاری بها میدهد. از نگاه فیلسوفانی مانند جان لاک، کسب ثروت نتیجهی تلاش، استعداد و روحیهی کارآفرینی است. اما این سیستم میتواند نابرابریهای بزرگی ایجاد کند. کسب درآمد از راه سرمایهگذاری یا مالکیت شرکتهای بزرگ، شکافهای ثروتی عظیمی بهوجود میآورد.
نقش دولت و مقررات
صراف و همسرش، اثر کوئینتن متسیس، ۱۵۱۴
در هر دو نظام، نحوهی مداخله دولت در اقتصاد، گواه دیدگاه آنها نسبت به سازماندهی جامعه است.
سوسیالیستها میخواهند دولت کنترل بسیاری از امور را بر عهده بگیرد زیرا معتقدند دولت میتواند منابع را به بهترین شکل مدیریت کند و اطمینان حاصل کند که عدالت برای همه برقرار است. این به آن معناست که وقتی دولتی سوسیالیستی حاکم باشد، نقش بزرگی در اداره اقتصاد از راه وضع قوانین خواهد داشت. همچنین دولت خدماتی ارائه خواهد داد تا همه افراد در زندگی، شانسهای یکسانی داشته باشند (یا حداقل شانسهای مشابهتر).
این مداخلات از نظر سوسیالیستها ضروری است زیرا اگر همه چیز را به حال خود رها کنید (تا خودش پیش برود)، نابرابری زیادی میان مردم ایجاد خواهد شد و برخی از بخشها ممکن است به درستی عمل نکنند. به این وضعیت، «شکست بازار» گفته میشود.
سوئد و دانمارک نمونههایی از کشورهایی هستند که نشان میدهند چگونه این سیستم به خوبی عمل میکند. آنها سطوح بالایی از حمایت اجتماعی را همراه با توزیع ثروت دارند، به این معنا که مزایای رفاهی برای همه فراهم است.
برداشتکنندگان، اثر ژان-فرانçois میله، ۱۸۵۷.
از سوی دیگر، سرمایهداری با دخالت حداقلی از سوی نهادهای دولتی تعریف میشود که اصول لسهفر را دنبال کرده و تنها قوانین اساسی را ترویج میکنند. این مکتب فکری معتقدست رقابت و انگیزه فردی، بازارهای آزاد را به بهترین روش برای تخصیص مؤثر کالاها و خدمات تبدیل میکند.
بر اساس سرمایهداری، کاهش مقررات نه تنها پیشرفت اقتصادی و شخصی را تشویق میکند بلکه خلاقیت را نیز ارتقا میدهد. ایالات متحده نمونه این امر است. در دهه ۱۹۸۰ حرکت به سمت کاهش مقررات بازار اثراتی مانند نشان دادن پویایی اقتصاد را به همراه داشت، زمانی که محدودیتهای کمتری بر کسبوکارها وجود داشت.
اگرچه کاهش قوانین میتواند به گسترش سریع مالی و افزایش شمار شرکتهای جدید منجر شود، اما ممکن است موجب نوسانات شدید در نرخ رشد و تفاوتهای زیاد میان ثروتمندان و فقرا شود.
صنعت مالی نمونه خوبی از این نکته است. پیش از آغاز بحران در سال ۲۰۰۸، یکی از نتایج مثبت آزادسازی مقررات، ایجاد بانکها و شرکتهای بیشتری در سطح جهانی بود.
نوآوری و رشد اقتصادی
آسیاب نورد آهن (سایکلوپهای مدرن) اثر آدولف فون منزل، ۱۸۷۵
هنگام بررسی چگونگی رشد اقتصادی و نوآوری در هر سیستم، دیدگاههای متفاوت سوسیالیسم و سرمایهداری در مورد پیشرفت و توسعه آشکار است.
سوسیالیستها معتقدند پیشرفتهای تکنولوژیکی زمانی بیشتر خواهد بود که دولت تحقیق و توسعه (R&D) را تأمین مالی کند، نه اینکه افراد این کار را انجام دهند. آنها همچنین استدلال میکنند وقتی دولتها در تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکنند، مزایای کلی آن به شکل گستردهتری در جامعه پخش میشود، نه اینکه تنها عدهای از افراد ثروتمندتر شوند.
افزون بر این، پروژههای تأمین مالیشده از سوی دولت میتوانند بر اهداف بلندمدت تمرکز کنند بدون اینکه نگران فشارهای مالی کوتاهمدت، مانند کسب سود فوری باشند. برای نمونه، با تأمین مالی اکتشافات فضایی، اتحاد جماهیر شوروی چیزی را به دست آورد که هیچ کشور سرمایهداری نتوانست به آن دست یابد: قرار دادن انسانها در مدار زمین.
کوبا نمونهای مدرن برای پشتیبانی از این دیدگاه است. دولت وقت سالهاست که به شرکتهای بیوتکنولوژی یارانه میدهد. این امر به آنها امکان میدهد به شکل گسترده در تحقیقات پزشکی مشارکت کنند.
از سوی دیگر، سرمایهداری بر کسبوکارهای خصوصی تکیه دارد و این کسبوکارها به دلیل اینکه میخواهند سود به دست آورند این کار را انجام میدهند. طرفداران سرمایهداری استدلال میکنند جستوجو برای کسب سود موتور قدرتمندی برای نوآوری است. این امر منجر به ایجاد فناوریهای جدید، کاهش هزینهها، بهبود روشهای انجام کارها و رشد تولید ناخالص داخلی میشود.
با این حال، در یک سیستم رقابتی، همه نوآوریها موفق نخواهند بود: پیروزی تنها زمانی بدست میآید که به خوبی عمل کنند یا به اندازه کافی ارزان شوند.
این رویکرد به دستاوردهای تکنولوژیکی شگفتانگیزی منجر شده است که روزی غیرممکن به نظر میرسید، از جمله گسترش کامپیوترهای شخصی (هم اپل و هم مایکروسافت توسط دانشآموزان تأسیس شدند) و خدمات آنلاین که اکنون آنها را بدیهی میدانیم (مانند خدماتی که آمازون و گوگل ارائه میدهند).
این تغییرات که شیوههای روزمره بسیاری را همراه با صنایع مرتبط آنها دگرگون کردند، بیشتر از سوی شرکتهایی ایجاد شدند که با شدت زیاد علیه هم رقابت میکنند. این امر نشان میدهد چگونه یک اقتصاد که در تمام سطوح با رقابت هدایت میشود میتواند رشد و تغییرات ساختاری بوجود آورد که هیچ تیمی از برنامهریزان مرکزی نتوانسته آن را تحقق بخشد.
پس تفاوت سوسیالیسم و سرمایهداری در چیست؟
فالگیر، اثر جورج دو لا تور، ۱۶۳۰
ساده بگوییم، سوسیالیسم و سرمایهداری دو شیوهی متفاوت برای ادارهی کشور هستند. سوسیالیسم بر مالکیت عمومی و نقش دولت در تضمین برابری تأکید دارد، در حالیکه سرمایهداری بر مالکیت خصوصی و سودآوری در بازارهای رقابتی تکیه میکند.
بیشتر جوامع امروزی ترکیبی از این دو سیستم را بهکار میبرند. برای نمونه، کشورهای اروپایی دارای اقتصادهای سرمایهداری هستند ولی سیستم رفاهی قوی نیز دارند.
اما این بحث هنوز ادامه دارد. برای ساختن جوامع عادلانهتر و پایدارتر، باید از نقاط قوت هر دو نظام بهره بگیریم و از کاستیهای آنها درس بگیریم. همچنین، درک تعامل جهانی این سیستمها هنوز کامل نیست و به پژوهشهای بیشتری نیاز دارد.
مترجم: زهرا ذوالقدر