چهرههای مشهوری که با «ارواح» عکس یادگاری میگرفتند

مردمان عصر ویکتوریا در اروپا و آمریکا شیفتهی «روحگرایی» شده بودند؛ باوری که بر طبق آن میشد پس از مرگ با ارواح مردگان ارتباط برقرار کرد.
فرادید| در سدهی نوزدهم، همچون پدیدهای فراگیر در رسانههای مجازی امروزی، چیزی به نام «روحگرایی» مُد شد. داستانهای ارواح، احضارهای شبانه و پیشگوییهای مرموز محبوبیتی عجیب یافتند. چهرههای سرشناس دوران، از چارلز دیکنز گرفته تا خودِ ملکه ویکتوریا، همگی به گونهای در تماس با جهان ارواح دیده میشدند. اما چرا در عصری که به ظاهر واقعگرایی و خرد علمی بر آن حاکم بود، جهان ماورایی چنین جذاب شد؟
به گزارش فرادید، سال ۱۸۴۸، سه خواهر به نامهای کِیت، لیا و مارگارتا فاکس تجربهای شگفتانگیز گزارش کردند. آنها در خانهای در نیویورک زندگی میکردند که گفته میشد روح مردی مقتول در آن سرگردان است. خواهران ادعا کردند از راه ضربههایی بر میز با روح او سخن میگویند.

خواهران فاکس، لیتوگرافی برگرفته از یک داگرئوتایپ اثر راچستر اَپلبی، ۱۸۵۲ میلادی
روزنامههای محلی، از جمله نیویورک تریبیون، ماجرا را منتشر کردند و خبر با هیجان از شهری به شهر دیگر رسید. طولی نکشید که در سراسر آمریکا «مدیوم» ها پدیدار شدند؛ کسانی که میگفتند میتوانند پردهی میان زندگان و مردگان را کنار بزنند. از اینجا بود که بذر روحگرایی در خاک کاشته شد.
چهار سال بعد، ماریا بی. هایدن، مدیوم حرفهای، خدمات خود را به لندن آورد. جلسات احضار او به ازای هر نفر یک گینی (حدود پنجاه دلار امروزی) هزینه داشت و هم اشراف و هم مردم عادی در آن شرکت میکردند. محبوبیت این جلسهها چنان زیاد بود که به زودی مدیومهای محلی دیگری هم سر برآوردند و بازار پررونقی پدید آمد.
احضار هیپنوتیکی اثر ریچارد برگ، ۱۸۸۷ میلادی
روحگرایی در سرزمینی جان گرفت که سوگ و اندوه در آن خانه کرده بود. در قرن نوزدهم، از هر پنج کودک یکی پیش از پنجسالگی میمرد. در چنین فضایی، اعتقاد به امکان گفتوگو با عزیزان ازدسترفته، پناهگاهی برای مردم داغدار بود.
این جنبش نه با کلیسا در ستیز بود، نه با دولت. از دید مردم، روحگرایی هم به ایمان و هم به کنجکاوی ذهنی کمک میکرد. وقتی این گرایش به اوج رسید، تخمین زده میشود هر هفته دستکم یک کتاب در این زمینه منتشر میشد.
گفتوگو با جهان ارواح
ماری تاد لینکولن، ۶۵-۱۸۶۰
با آنکه عصر ویکتوریایی ظاهرا دوران علم و صنعت بود، اعتقاد به امور غیبی نیز در بطن جامعه ریشه دواند. اخلاق سختگیرانهی ملکه و پرنس آلبرت فضا را رسمی و خشک کرده بود، اما علاقه به علوم غریبه راهی برای گریز از این انضباط و جستوجوی ناشناختهها بود.
جذابیت روحگرایی در این بود که تبعیض نمیشناخت. طبقات پایین جامعه در کارخانهها و معادن، در جستوجوی رهایی از روزمرگیِ خستهکننده، به این آیین پناه میبردند و ثروتمندان در خلوت خانههایشان مدیومهایی را دعوت میکردند تا با مردگانشان ارتباط برقرار کنند.
از جملهی مشهورترین آنها، مِری تاد لینکلن، همسر رئیسجمهور آبراهام لینکلن بود. او بارها به مدیومهایی رجوع کرد تا با روح همسر و سه فرزند ازدسترفتهاش سخن بگوید. مدیومهای سیار با برگزاری نشستها و سخنرانیهای عمومی، تجربهی احضار ارواح را به میان مردم آوردند و بلیط جلساتشان مانند نمایشهای تئاتر فروش میرفت.
ابزارهای ارتباط با آنسوی پرده
ماری تاد با روح لینکلن، عکس از ویلیام اچ. ماملر، ۱۸۷۲
با فراگیر شدن این جنبش، «تجارت روح» نیز شکوفا شد. تختهی اویجا، گوی بلورین و میزهای متحرک ابزار کار مدیومها بودند. تختهی اویجا طبق ادعا به مردگان اجازه میداد حروف را جابهجا کنند و پیام بنویسند، گوی بلورین محل تجلی تصاویر و نشانهها بود و میزها در میانهی احضار، خودبهخود حرکت میکردند، دستکم چنین به نظر میرسید. سال ۱۸۶۱، «عکاسی روح» در آمریکا پدید آمد. در حالیکه که پیشتر تنها صدا و بو و ضربههای رمزآلود شاهد حضور ارواح بود، اکنون تصویرشان نیز بر صفحات عکس ظاهر میشد.
جان جی. گلاور، عکس از ویلیام اچ. ماملر، بین ۱۸۶۲ و ۱۸۷۵
ویلیام ماملر، عکاس آماتور، نخستین کسی بود که چنین تصویری را ثبت کرد. او طبق ادعای خودش در عکسی از خود، سایهی روح پسرعموی درگذشتهاش را پشت سر دید و به زودی به «عکاس ارواح» مشهور شد. اما بعدها روشن شد که او احتمالاً با ترفندِ صفحهی شیشهای دوگانه این جلوهها را میآفرید.
یک کارشناس عکاسی در همان زمان او را شیادی خواند که از رنج بازماندگان سوءاستفاده میکند. پرونده به دادگاه کشیده شد و هرچند ماملر تبرئه شد، شهرت و کسبوکارش فروپاشید.
شیفتگان نامدار
الیزابت بَرِت براونینگ، اثر کارولی براکی، ۴۴-۱۸۳۹
میان هواداران روحگرایی، نویسندگان و شاعران جایگاه ویژهای داشتند. الیزابت برت براونینگ، سر آرتور کانن دویل و چارلز دیکنز همگی در جلسات احضار ارواح شرکت میکردند.
کانن دویل، خالق شرلوک هولمز، روحگرایی را «مهمترین پدیده پس از ظهور مسیح» میدانست و کتاب دوجلدی «تاریخ روحگرایی» (۱۹۲۶) را نوشت که نخستین اثر جامع دربارهی این موضوع بود.
آرتور کانن دویل با یک روح، عکس از اِکالت وُرلد
الیزابت براونینگ نیز شیفته این تجربهها بود، هرچند همسرش رابرت براونینگ آنها را فریب میپنداشت. الیزابت در نامهای سرشار از شور و شگفتی به خواهرش، آرابلا، دربارهی آنچه دیده بود چنین نوشت:
«درست است که میتوان میز را با نیروی عضلانی، از روی فریب یا حتی ناخودآگاه در حالت هیجان، به حرکت درآورد. اما این توضیح، کوچکترین پاسخی برای پدیدههای واقعی نمیدهد. توضیح نمیدهد که چرا میز، وقتی تنها با نوک انگشتان کوچک لمس میشود، بر دو پایه برمیخیزد یا بر یک پایه و سپس واژگون میشود. چنین کارهایی حتی در فلورانس هم دیده شده است. از آن هم شگفتتر، حرکت میزهایی است که بدون تماس انگشت یا پا رخ میدهد. آیا تو فکر میکنی چنین چیزی ممکن است؟ »
الیزابت ظاهراً شکی را که شوهر و خواهرش داشتند میپذیرفت؛ با این حال، منطق و خرد برای او کافی نبود. با وجود عقل سلیم و اندیشهی ژرفش، همچنان بر باور خود به امور ناشناختنی اصرار داشت.
«در توضیح پدیدههای مربوط به حرکت میزها، چنانکه معمولاً دیده میشود، به نظر میرسد کافیست چوب را مسحور کنید؛ چرا که وقتی از سیال مغناطیسیِ وجود شما آکنده شود، از نیروی حیاتیتان بهرهمند میشود، گویی خود به موجودی زنده بدل شده است.»
زنان و جهان ارواح
فلورانس کوک، عکس از اِکالت وُرلد
روحگرایی برای زنان ویکتوریایی دری به سوی آزادی بود. جامعه باور داشت زنان با حساسیت و شهود خود، بهتر از مردان واسطهی ارواح میشوند.
مدیومهایی چون فلورانس کوک به شهرت رسیدند؛ او مدعی بود ارواحی را احضار میکند که با حاضران دست میدهند یا حتی آنها را میبوسند! برای نخستین بار، زنی میتوانست در حرفهای از مردان پیشی گیرد.
اما شاید برجستهترین پیرو این آیین خودِ ملکه ویکتوریا بود. او و پرنس آلبرت بارها در جلسات احضار ارواح شرکت کردند. پس از مرگ ناگهانی آلبرت در ۱۸۶۱، ملکه مشتاقتر از همیشه به جستوجوی ارتباط با روح همسرش پرداخت.
روایتی نقل شده که در برمینگهام، طی جلسهای، روح آلبرت ظاهر شد و پیامی گفت که تنها خود ملکه میتوانست آن را بشناسد. دو درباریِ ناشناس در نشست بعدی شرکت کردند و وقتی پسر سیزدهسالهی خانوادهی میزبان با صدای آلبرت سخن گفت، گزارش آن را به قصر رساندند. به دستور ملکه، جلسهای در قلعهی وینزور برگزار شد و از آن پس، او تا سی سال مدیومی دائمی در خدمت داشت.
در آن دوران روحگرایی ویکتوریایی جنبشی همگانی بود؛ رشتهای نامرئی که مردمان سراسر طبقات را به یکدیگر و به جهان مردگان پیوند میداد. اما در دهههای بعد، این جنبش آماج انتقادات مختلفی از جنبههای مختلف نظری و عملی قرار گرفت که باعث افول آن شد؛ برای مثال کسانی مانند هری هودینی نشان دادند که مدیومها چگونه با ترفندهای گوناگون اشیاء را به حرکت درمیآورند.
مترجم: زهرا ذوالقدر