فردریش نیچه دربارۀ رسیدن به «خود» چه می‌گوید؟ «سوال نکن، راه بیافت»

فردریش نیچه دربارۀ رسیدن به «خود» چه می‌گوید؟ «سوال نکن، راه بیافت»

فردریش نیچه، فیلسوف قرن نوزدهمی، معتقد بود که خود حقیقی ما چیزی نیست که در درون ما پنهان شده باشد تا ما برای «پیدا کردن آن» تلاش کنیم؛ او می‌گفت که خود حقیقی ما چیزی فراتر و برتر از ماست که ما باید برای «تبدیل شدن به آن» تلاش کنیم.

کد خبر : ۲۳۱۶۰۳
بازدید : ۲۲

فرادید| اپیکتتوس، فیلسوف بزرگ رواقی، زمانی نوشت: «فلسفه‌ات را توضیح نده، آن را زندگی کن.» ممکن است فکر کنیم این حرف زیبا و درست است، اما سؤال این است: من چطور بفهمم فلسفه‌ام چیست؟

به گزارش فرادید؛ چگونه می‌توانم بفهمم چه ارزش‌هایی را واقعاً قبول دارم؟ چطور مطمئن شوم چیزی که می‌خواهم، همان چیزی است که «خودم» واقعاً می‌خواهم، نه چیزی که ممنکن است دیگران از من انتظار داشته باشند؟

به بیان ساده‌تر: اگر نسبت به هویت واقعی خود احساس سردرگمی دارم، چگونه می‌توانم خودم یا ارزش‌های خودم را کشف کنم؟

نیچه در مقاله‌ی «شوپنهاور به‌عنوان آموزگار» که در مجموعه‌ی «تأملات نابهنگام» در سال ۱۸۷۴ نوشته شده، پاسخی به این سؤالات می‌دهد:

0

«بهترین روش این است که بگذاری روح جوانت به گذشته‌ی خود بنگرد و از خود بپرسد: "تا به امروز واقعاً چه چیز را دوست داشته‌ام؟ چه چیزی روحم را به سمت بالا کشیده، آن را تحت تأثیر قرار داده و به آن برکت بخشیده است؟" این چیزهایی را که تاکنون برایت ارزشمند بوده‌اند در برابر خود قرار بده؛ شاید آن‌ها از طریق ماهیت و نظمی که دارند، قانونی را آشکار کنند که در واقع، قانون بنیادین وجود خود توست. این عناصر را با هم مقایسه کن، ببین چگونه یکدیگر را کامل می‌کنند، گسترش می‌دهند و توضیح می‌دهند؛ ببین آن‌ها چگونه مانند نردبانی هستند که تمام این مدت از آن بالا رفته‌ای تا به خودت برسی. زیرا هستی واقعی تو در اعماق وجودت پنهان نیست، بلکه در افقی بسیار بالاتر از جایی است که اکنون خود را در آن می‌بینی».

نیچه به ما یادآوری می‌کند که اصالت، چیزی نیست که به‌طور کامل شکل‌گرفته و در درون ما پنهان باشد؛ بلکه «وجود واقعی» ما چیزی است که بالای ما قرار دارد، فراتر از جایی که اکنون هستیم. بنابراین ما خودمان را «پیدا» نمی‌کنیم؛ بلکه با استفاده از مواد خام وجودمان، خودمان را «می‌سازیم».

یکی از راه‌های نگاه به این موضوع این است که زندگی‌مان را مثل یک پروژه هنری ببینیم. ما کار خود را روی یک بوم ناتمام و منحصربه‌فرد آغاز می‌کنیم، درحالی‌که از فرهنگ و محیط اطرافمان رنگ‌هایی دریافت می‌کنیم. اما وظیفه‌ی ما در زندگی این است که این بوم را به اثری زیبا تبدیل کنیم و شاید حتی فراتر از رنگ‌هایی برویم که به ارث برده‌ایم. هر انتخابی که می‌کنیم، مانند ضربه‌ای از قلم‌مو، بخشی از این تصویر نهایی را شکل می‌دهد.

نیچه می‌پرسد: «تا حالا واقعاً چه چیزی را عاشقانه دوست داشته‌ای؟ چه چیزی روحت را بالا برده، آن را تسخیر کرده و در عین حال به آن برکت داده؟»

ما باید روی این‌ها تمرکز کنیم و خودمان را حول آن‌ها شکل دهیم؛ بگذاریم عشق‌ها و شورهایمان اثری هنری خلق کنند که با افتخار نام خودمان را به آن نسبت دهیم.

خلق خودِ واقعی؛ «هنر زندگی» از نگاه نیچه

نیچه در کتاب «دانش شاد» که در سال ۱۸۸۲ نوشته شده، بیشتر درباره این صحبت می‌کند که چگونه می‌توانیم شخصیت خودمان را طبق سلیقه خودمان «خلق» کنیم یا «شکل» دهیم:

«دادن سبک به شخصیت خود؛ این هنری بزرگ و نادر است! این هنر را کسانی دارند که تمام قوت‌ها و ضعف‌های خود را ارزیابی کرده و آن‌ها را در طرحی هنری جای می‌دهند، تا جایی که همه چیز، حتی ضعف‌ها، به‌نظر منطقی و زیبا بیاید. در این فرآیند، بخش‌هایی از طبیعت ثانویه به خود اضافه می‌شود، بخش‌هایی از طبیعت اولیه کنار گذاشته می‌شود و این کار با تمرین مداوم و تلاش روزانه انجام می‌گیرد. آنچه زشت اما غیرقابل حذف است، پنهان می‌شود یا با برداشتی نو به والایی تبدیل می‌شود. بسیاری از چیزهایی که مبهم و نافرمان به‌نظر می‌رسیدند، حفظ شده‌اند تا چشم‌اندازی دور و گسترده را تداعی کنند».

2

نیچه معتقد است که با کار و تلاش می‌توانیم خود را به اثری زیبا تبدیل کنیم؛ حتی آن بخش‌هایی از وجودمان که زشت، نامطلوب یا تغییرناپذیر به‌نظر می‌رسند، می‌توانند در طرحی هنری نقش ایفا کنند و به شخصیت ما عمق و جذابیت ببخشند. او در پایان این بخش می‌نویسد:

«در نهایت، وقتی کار تمام می‌شود، مشخص می‌شود که چگونه نیروی یک سلیقه واحد بر همه چیز، چه بزرگ و چه کوچک، حاکم بوده و آن‌ها را شکل داده است».

نیچه پیشنهاد می‌کند که انسان تنها زمانی می‌تواند به بالاترین ظرفیت خود دست یابد که به جای پیروی از ارزش‌های اخلاقی تحمیل‌شده، زندگی را همچون یک اثر هنری "بیافریند"؛ با سبکی مستقل و اصیل که از درون خودش سرچشمه می‌گیرد.

نیچه در کتاب «زایش تراژدی» که در سال ۱۸۷۲ نوشته شده، به شکلی مشهور اعلام می‌کند:

«تنها به‌عنوان یک پدیدۀ زیبایی‌شناختی [یا هنری] است که وجود انسان و جهان برای همیشه توجیه می‌شوند».

او در «تأملات نابهنگام» نیز می‌نویسد:

«در عمق وجودش هر انسانی به‌خوبی می‌داند که یک موجود یگانه است، فقط یک بار روی این زمین؛ و هیچ شانس خارق‌العاده‌ای نمی‌تواند این قطعه شگفت‌انگیز از تنوع در وحدت را برای بار دوم کنار هم بچیند».

شاید این حرف کلیشه‌ای به نظر بیاید، اما هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند آن چیزی شود که تو ممکن است به آن تبدیل شوی. به همین دلیل، نیچه معتقد است که تو به خودت بدهکاری که بهترین، کامل‌ترین و قدرتمندترین نسخه ممکن از خودت را بسازی. او می‌نویسد:

«هیچ‌کس نمی‌تواند برای تو پلی بسازد که با آن از رودخانه زندگی عبور کنی، هیچ‌کس جز خودت. درست است که مسیرها و پل‌ها و نیمه‌خدایان بی‌شماری وجود دارند که می‌خواهند تو را از رودخانه عبور دهند، اما فقط به قیمت از دست دادن خودت؛ تو خودت را گرو می‌گذاری و از دست می‌دهی. در این جهان، یک مسیر یگانه وجود دارد که هیچ‌کس جز تو نمی‌تواند آن را بپیماید. این مسیر به کجا می‌رسد؟ سؤال نکن، راه بیافت».

بسیاری با نیچه در این نکته که زیبایی‌شناسی را بر اخلاق مقدم می‌داند مخالف‌اند. اما دست‌کم این دیدگاه راهی برای درک اصالت فردی ارائه می‌دهد: روشن کنید که چه چیز را واقعاً دوست دارید و نیروی حقیقی‌تان در کجاست؛ سپس تمام انرژی خود را بر شکل دادن آن به چیز زیبا متمرکز کنید؛ چیزی که شما را به فراسوی جایگاهی که اکنون در آن هستید می‌کشاند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید