جهان باید چه درسی از «طاعونِ بزرگِ منچوری» میگرفت؟
طاعونِ بزرگِ منچوری نهایتاً نتوانست در مابقیِ سرزمینِ چین، مغولستان و روسیه گسترش پیدا کند. بستنِ بندرِ دالیان، شیوعِ بیماری از منطقه منچوری را به ژاپن، کره، هنگکنگ و مناطق دیگر در آسیا متوقف کرد. اگر این اتفاق نمیافتاد، طاعون از دالیان و از طریقِ خطوطِ اقیانوسی به اروپا و آمریکا و سپس به سراسر جهان راه پیدا میکرد. اما اینطور نشد. قرنطینه، منع سفر، استفاده از ماسک صورت – که حتی پیش از آنکه وو کشف کند این طاعون از نوعِ طاعون ذاتالریه است، استفاده میشد؛ به همراهِ ساختِ سریعِ بیمارستانهای مختصِ بیمارانِ طاعون برای ایزوله کردنِ بیمارانِ عفونی، از جمله اقداماتِ مؤثر در این زمینه شناخته شدند.
کد خبر :
۷۹۵۸۹
بازدید :
۴۵۲۹
تمثیل مرگ در منچوری که در مجلهای در فرانسه در سال ۱۹۱۱ چاپ شد.
فرادید | در سال ۱۹۱۱ یک همهگیریِ مرگبار در سراسرِ چین گسترش یافت. بیم آن وجود داشت که این همهگیری تبدیل به یک همهگیریِ جهانی شود. خاستگاهِ این همهگیری تجارتِ حیواناتِ وحشی اعلام شد؛ اما در آن زمان هیچ درمانی برایش وجود نداشت.
به گزارشِ فرادید به نقل از CNN، قرنطینه، استفاده از ماسکِ صورت، محدود کردنِ مسافرت، سوزاندنِ دستهجمعیِ قربانیانِ بیماری و کنترلِ مرزها از جمله راهکارهایی بودند که آن زمان برای پیشگیری از گسترشِ بیشتر بیماری اتخاذ شدند. بااینحال، بیش از ۶۰۰۰۰نفر در شمالشرقی چین جان خود را در اثر این بیماری از دست دادند که باعث شد این بیماری به یکی از بزرگترین همهگیریهای آن دوران تبدیل شود.
وقتی بالاخره بیماری تحتِ کنترل درآمد، دولتِ چین کنفرانسِ بینالمللیِ طاعون را در شهرِ شِنیانگ که در نزدیکیِ کانونِ شیوعِ بیماری قرار داشت، برگزار کرد. در این کنفرانس ویروسشناسان، میکروبشناسان، شیوعشناسان و کارشناسانِ بیماری از بسیاری از کشورهای قدرتمند شاملِ ایالات متحده، ژاپن، روسیه، انگلستان و فرانسه در این کنفرانس حضور پیدا کردند.
ریل آهن منچوری، ۱۹۰۶
هدف از این کنفرانس پیدا کردنِ علتِ شیوع، یادگیریِ بهترین تکنیک برای سرکوبِ بیماری، کشفِ اینکه چرا بیماری در مدتِ بسیار کوتاهی در منطقهای وسیع گسترش یافت، و ارزیابی این نکته بود که چطور میشود از موجِ دوم شیوع پیشگیری کرد.
در کنفرانس مواردی از نشانه گرفتنِ انگشتِ اتهام به سمتِ دیگران و مقصر شناختنِ آنها در شیوعِ بیماری مشاهد شد؛ بااینحال، این کنفرانس بسیار آموزنده هم بود. اکنون نیز جهان با یک همهگیری مواجه است که مشخصه آن فقدانِ پاسخگوییِ هماهنگ و تلاشهای همهجانبه از سویِ رهبرانِ سیاسیِ جهان است. بنابراین، بهنظر میرسد مرورِ جنبههای مختلفِ کنفرانسِ سال ۱۹۱۱ ارزشمند باشد.
به گزارشِ فرادید به نقل از CNN، امروز، سازمانِ جهانیِ بهداشت مستأصل بهنظر میسد، ویروس ابعادِ نژادپرستانه به خود گرفته است، کشورهای بزرگ از یکدیگر عصبانی هستند و برای منابع و کنترلِ روایت با هم در رقابتند؛ دراینمیان کشورهای فقیر به حالِ خود رها شدهاند تا راهی برای خودشان پیدا کنند.
ما در مقایسه با سال ۱۹۱۱ با جهانی دو قطبی و دوپاره مواجهایم.
مارموتها و طاعون
طاعونِ بزرگِ منچوری که در سال ۱۹۱۰ سراسرِ شمالِ شرقِ چین را فرا گرفت، ویرانگر بود.
هاربین، ۱۹۳۲
از پاییز سال ۱۹۱۰ تا سالِ بعد که شیوع سرکوب شد، در حدود ۶۳۰۰۰نفر جانِ خود را از دست دادند. وقتی بیماری تا شهر هاربین در استانِ هِیلُنگژیانِ امروزی گسترش یافت، ابعادِ بینالمللی به خود گرفت و به عنوانِ اصلی روزنامهها در سراسرِ جهان تبدیل شد. هاربین بخشی از منطقهای به نامِ منچوری بود؛ منطقهای وسیع و به لحاظِ کشاورزی مهم که در تقاطعِ منطقه تحتِ نفوذِ چین، ژاپن و روسیه قرار گرفته بود و دارای جمعیتی پراکنده بود.
بیشتر بخوانید:
بخشِ اعظمی از قلمرو منچوری توسطِ دولت چین اداره میشد، ژاپن ناحیه بندریِ دالیان را کنترل میکرد و روسیه خطوطِ آهنِ منچوری را تحتِ کنترل داشت. هاربین یک شهرِ بینالمللی و محلِ زندگیِ تعدادِ زیادی روس بود که برای شرکتِ راهآهن شرقی چین (CER) کار میکردند که خطوطِ آهنِ سرتاسریِ سیبری را به منطقه تحتِ نفوذِ ژاپن، دالیان، وصل میکرد.
این شهر همچنین محلِ سکونتِ جوامعِ ژاپنی، آمریکایی و اروپایی بود که در تجارتهای مرتبط با خطوط ریلی مشغول به کار بودند. تجارتِ خز یکی از این تجارتهای مهم بود و خاستگاهِ بیماریِ طاعون نیز احتمالاً همین صنعت بود.
مارموتِ تارباگان، گونهای از جوندگان بود که بیشتر در علفزارها و اِستِپهای مغولستان و منچوری، که در همسایگیِ مغولستان قرار داشت، زندگی میکرد. خزفروشانِ اروپایی، آمریکایی و ژاپنی مدتهای طولانی خزِ حیواناتی، چون سمور، مینک (نوعی سمور) و سگِ آبی را از شکارچیانِ محلی خریداری میکردند؛ اما هرگز تا آن زمان علاقهای به خزِ زبر و خشنِ مارموتِ تارباگان نشان نداده بودند.
مارموتِ تارباگان
اما تکنیکهایِ جدیدِ رنگرزی که با آغاز قرن به این صنعت راه یافت، خزِ مارموت جایگزینِ ارزانقیمتی برای خزهای باکیفیتتر شده بود. خریدارانِ خارجی، هزاران شکارچیِ عشایرِ محلی را به خدمت میگرفتند تا برایشان پوستِ مارمون بیاورند. این رقابت باعث شده بود که ارزشِ پوستِ مارموت یکسال پیش از شیوعِ ویروس به بالاترین حد خود برسد.
شکارچیانِ محلی همیشه از خوردنِ مارموتهای بیمار خودداری کرده بودند، اما فکر نمیکردند که باید پوستِ حیواناتِ بیمار را نیز کنار بگذارند - خصوصاً وقتی این پوستها بیشتر از هر زمانِ دیگر ارزشمند شده بودند.
تعیین زمانِ دقیقِ نخستین موردِ وبا سخت است، اما پزشکانِ روسی نخستین مواردِ رسمی ابتلا را در شهرِ مَنزولی در مغولستان داخلی در نزدیکی مرزِ چین و روسیه تشخیص دادند. نشانهها هشدار-دهنده بود؛ تب و به دنبال آن سرفههای خونآلود. مردگان در منزولی در خیابانها رها میشدند و واگنهای قطار تبدیل به بخشهای قرنطینه شده بودند.
درست مثل امروز که خطوطِ هوایی در شیوعِ سریعِ ویروس نقش دارند، آنوقتها این خطوطِ ریلی بودند که حرکتِ ویروس را آسان میکردند. وحشت در منزولی به این معنی بود که بسیاری از افراد همان مسیری را طی کرده بودند که پوستهای مارموت در خطوطِ ریلی چین طی کرده بود تا به شهرِ هاربین برسد.
قربانیانِ طاعونِ بزرگِ منچوری
مواردی از طاعونِ ذاتالریه در شهرهایی مانند تیانژینگ، پکن و ووهان مشاهده شد. حتی در شانگهای با فاصله ۲۰۰۰مایلی از منزولی، یک مورد ابتلا مشاهده شد و بلافاصله شهر قرنطینه شد تا از گسترشِ بیماری پیشگیری شود. در زاغهنشینِ هاربین با جمعیتی متراکم، بیماری به سرعت گسترش یافت. تا ۸ نوامبر سال ۱۹۱۰، در هاربین ۵۲۷۲نفر جانِ خود را از دست داده بودند.
پاسخهای اولیه و بحثها
با در نظر داشتنِ محدودیتهای لجستیکی در آغازِ قرن بیستم، میتوان گفت: واکنشها به این بیماری بسیار سریع بوده است. مراکزِ قرنطینه - بیشتر در واگنهای قطار - برای مردمی که گمان میرفت با بیماران در تماس بودهاند یا خویشاوندِ یکی از قربانیانِ طاعون بودهاند، تأسیس شد. تمامی کسانی که در تجارت و صنعتِ خز مشغول بودند نیز در قرنطینه قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید:
اگر افراد بین ۵ تا ۱۰ روز هیچ علامتی از خود بروز نمیدادند، آزاد میشدند. به دستِ این افراد دستبندی از جنسِ چرم و مهروموم شده بسته میشد تا نشان دهد آنها عاری از طاعون هستند. اما اگر نشانههای بیماری در یکی از افرادِ مستقر در واگن بروز میکرد، کلِ جمعیتِ واگن محکوم به مرگ بودند؛ زیرا ۱۰۰درصد افرادی که به بیماری دچار میشدند، جان خود را از دست میدادند. تدفین ممنوع بود و اجساد به صورتِ دستهجمعی سوزانده میشدند.
در هاربین، یک پزشک به نامِ وو لِین- تِه، که متولدِ مالزی و دارای قومیتِ چینی بود و در دانشگاهِ کمبریج تحصیل کرده بود، مسئول مدیریتِ شیوع بود.
هاربین، ۱۹۰۰
وو قربانیان را بعد از مرگ معاینه کرد و متوجه شد که این طاعون، طاعونِ خیارکی نیست بلکه طاعون ذاتالریه است. تفاوت بینِ این دو شکل از طاعون به محلِ عفونت مربوط است. در طاعونِ ذاتالریه عفونت در ریهها ظاهر میشود، اما در طاعونِ خیارکی، در عفونت در غدد لنفاوی است. او به شدت به مردم توصیه میکرد که از ماسکِ صورت استفاده کنند.
تا اوایلِ سال ۱۹۱۱، چین توانسته بود پزشکان و ویروسشناسان را از سراسر چین بسیج کند تا به شهرِ هاربین بیایند. وو میدانست که یک ضربالاجل بزرگ در حالِ اتمام بود. او میدانست که سالِ نو چینی رسماً در ۳۰ ژانویه آغاز میشود و محدود کردنِ سفرها در این زمان که مهاجرتهای سالانه به بالاترین حد خود میرسد، ناممکن است.
اگر تا قبل از شروعِ سال نو چینی عفونت کاهش پیدا نمیکرد، این بیماری به یک همهگیریِ سراسری تبدیل میشد. پاسخ به این مسئله قدری خشن بود. هر مسافرخانهای که در آن یک مورد ابتلا مشاهده شده بود، سوزانده و به خاکستر تبدیل شد. اما اقداماتِ ضدِ طاعونیِ وو شاملِ «منطقه بهداشتی»، منطقه قرنطینه، قرنطینه خانگی، منع آمدورفت، محدود کردنِ مسافرتها و ماسک صورت موفقیتآمیز بود. همه این موارد اجرا شد و عفونت تا پایانِ ماهِ ژانویه به کمترین حد خود رسید.
اما عفونت در طولِ مسیرِ خطوطِ آهن گسترش یافته بود. تا آغازِ ژانویه در سالِ ۱۹۱۱، شِنیانگ، بیش از ۲۵۷۱ موردِ ابتلا داشت. قرنطینه و محدود کردنِ سفر در شنیانگ نهایتاً مؤثر واقع شد و عفونتها کاهش پیدا کرد. اما خطوطِ آهن بسیار گسترده بود و برای همین در شهرهای نزدیکِ شهرِ بندریِ دالیان که تحتِ نفوذِ ژاپن بود نیز مواردی از ابتلا گزارش شد.
در دالیان، مسافرانِ قطارها و کشتیها به صورتِ دستهجمعی معاینه میشدند. خطوطِ ریلی تعطیل شدند و تمام وسائل نقلیه آبی با فاصله از بنادر لنگر انداختند. این به این معنی بود که بیماری هرگز نمیتوانست واردِ دالیان شود. با اینکه در اقصی نقاطِ منچوری تکتک مواردی از ابتلا گزارش میشد، تا پایانِ ژانویه ۱۹۱۱ عفونت به طور کل ریشه کن شد و آخرین قربانیانِ بیماری نیز سوزانده شدند.
حالا زمان آن فرا رسیده بود که یک کنفرانسِ بینالمللی برای بررسی چرایی گسترش شیوع و چگونگی پیشگیری از موج دومِ بیماری برگزار شود.
کنفرانسی در شنیانگ
استادِ دانشگاهِ ییل، ویلیام سی سامرز، در مطالعهای که در سال ۲۰۱۲ انجام داده است درباره طاعونِ بزرگِ منچوری اینطور نوشته: «تا پایانِ ژانویه ۱۹۱۱ پیشنویسِ تشکیل یک کنسرسیومِ بینالمللی با مشارکتِ کارشناسانِ بینالمللی به سرعت تهیه شده بود.»
این کنفرانس برای چین عاری از خطر نبود. تمام مشارکتکنندگان متعهد شدند که هدفِ اصلیِ این کنفرانس تحقیقاتِ علمی است و هیچ کشوری نمیخواهد کنترلِ بیشتری از بیرون به چین وارد کند.
کاخِ شائو هو یِین در شِنیانگ در سوم آوریل ۱۹۱۱ تبدیل به مرکز کنفرانس شد و در آن اتاقهای ملاقات، آزمایشگاه و محلی برای اقامت هیأتهای اعزامی در نظر گرفته شد. علاوه بر کشورهایی که پیش از این نام برده شد، ایتالیا، مکزیک، هلند، المان، اتریش-مجارستان نیز کارشناسانِ خود را به این کنفرانس فرستادند. بسیاری از این کارشناسان از معتبرترین مؤسسات علمی در جهان آمده بودند.
هدفِ اصلیِ این کنفرانس حذفِ دانشِ بد و شایعه و پرداختن به ریشههای علمی این بیماری بود. نظریات درباره چگونگی انتقال بیماری از طریقِ سرفه بررسی شد و نظریاتِ غلطی که میگفتند باسیل از طریقِ غذا منتقل میشود، مردود اعلام شد. در این کنفرانس درباره بیمارانِ بیعلامت که ابرمنتشرکنندگانِ بیماری هستند نیز صحبت شد.
همچنین درباره کارآمدترین اقداماتی که شیوع را کند کردند نیز مباحثِ گستردهای صورت گرفت. قرنطینه، منع سفر، استفاده از ماسک صورت - که حتی پیش از آنکه وو کشف کند این طاعون از نوعِ طاعون ذاتالریه است، استفاده میشد؛ به همراهِ ساختِ سریعِ بیمارستانهای مختصِ بیمارانِ طاعون برای ایزوله کردنِ بیمارانِ عفونی، از جمله اقداماتِ مؤثر در این زمینه شناخته شدند.
کنفرانس در ۲۸ آوریل سال ۱۹۱۱ با سخنانِ جالبِ توجهِ وو به کار خود پایان داد.
دکتر وو
ترسِ چین از اینکه روسیه، ژاپن یا سایرِ قدرتهای اروپایی از این کنفرانس برای اعمالِ قدرت و دستیافتن به اهدافِ سیاسی خود استفاده خواهد کرد، تحقق نیافت.
بحثها و قطعنامههای این کنفرانس همه درباره ابعادِ علمیِ طاعون، نیاز به ارتقاء بهداشتِ عمومی، قوانینِ قرنطینه و عللِ ناخواستۀ شیوع، یعنی مارموتِ تارباگان بود.
جمله پایانیِ دکتر وو در این کنفرانس این بود که «تمام تلاشها باید در جهتِ تأمین و فراهم ساختنِ امکانِ آموزشِ پزشکی در چین باشد.»
واکنشهای جهانی
در سال ۱۹۱۱ سازمان بهداشتِ جهانی وجود نداشت.
پاسخگویی به همهگیری، کارِ محدودسازیِ شیوعِ بیماری و سرکوب آن، همه برعهده کشورها به صورت انفرادی بود؛ کشورهایی که با هم تضادهای سیاسی داشتند.
در شنیانگ هیچ سیاستمداری حضور نداشت؛ فقط دانشمندانی بودند که نیازِ وجودِ یک سازمانِ بهداشتی جهانی و همکاریهای بین دولتی را احساس کرده بودند. این اتفاق پس از جنگ جهانی اول با جامعه ملل که در پی کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ تشکیل شد، محقق شد. جامعه ملل پرداختن به امور مربوط به سلامت را از طریق دفتر بهداشت خود، که توسط متخصصان پزشکی تشکیل شده بود، عهدهدار شد.
این اداره ریشهکنیِ جذام، مالاریا و تب زرد را هدفِ خود قرار داد و به شکلِ موفقیتآمیزی توانست شیوعِ تیفوس در روسیه و وبا و تیفوئید در چین را بین دو جنگ محدود کند. بعد از جنگ جهانی دوم و جایگزین شدنِ جامعه ملل با سازمانِ ملل متحد، سازمانِ جهانیِ بهداشت نیز تأسیس شد.
طاعونِ بزرگِ منچوری نهایتاً نتوانست در مابقیِ سرزمینِ چین، مغولستان و روسیه گسترش پیدا کند. بستنِ بندرِ دالیان، شیوعِ بیماری از منطقه منچوری را به ژاپن، کره، هنگکنگ و مناطق دیگر در آسیا متوقف کرد. اگر این اتفاق نمیافتاد، طاعون از دالیان و از طریقِ خطوطِ اقیانوسی به اروپا و آمریکا و سپس به سراسر جهان راه پیدا میکرد. اما اینطور نشد.
سامرز میگوید، محدود کردنِ عفونت به واکنشهای مشترک مربوط بود.
«تقاطعی از دانشِ درست، منابعِ درست و آدمهای درست که در شیوعِ طاعونِ منچوری گردهم آمدند در شیوعهای دیگری که در جهان رخ داد، دیده نشده است.»
اقداماتی که امروز در سراسرِ جهان برای محدود کردنِ کرونا انجام میشود -- بهخصوص ساختِ بیمارستانهای قرنطینه، استفاده از ماسکِ صورت، رعایتِ نکاتِ بهداشتیِ به صورتِ پیشرفته، محدود کردنِ سفر، زمینگیر کردنِ هواپیماها و وجودِ تیمهای پزشکی و مراقبینِ بهداشتیِ متعهد - در بسیاری از مواردِ تکرارِ همان اقداماتی هستند که ۱۱۰ سال قبل در شمال شرقِ چین اجرایی شدند.
اما بهنظر میرسد، بازیگرانِ بزرگِ امروز - آمریکا، چین و کشورهای اتحادیه اروپا و ژاپن -- علاقهمندیِ اندکی برای پاسخهای هماهنگ در زمان بحرانهای سلامتی دارند و ایده برگزاریِ یک کنفرانسِ غیرسیاسی بسیار بعید است.
در سال ۱۹۱۱، کارشناسانِ بهداشتی از سراسر جهان بسیار مشتاق بودند که وارد چین شوند.
بهنظر میرسد این چیزی است که باید بعد از خاتمه همهگیریِ جهانیِ ویروسِ کرونا اجرا شود: دانشمندانِ جهانی باید سیاستمداران را برای یافتنِ راهی برای ملاقات با هم دور بزنند و دانشِ خود درباره کووید-۱۹ را در یک انجمنِ آزاد به اشتراک بگذارند.
۰