«جهنم حقیقتی است که دیر فهمیده شود»؛ ۵ نقلقول تأملبرانگیز از «توماس هابز»
توماس هابز مخاطبش را از خطر رفتارهای کنترلنشده و پیامدهای دیرهنگام حقیقت آگاه میسازد و بر اهمیت ساختارهای سیاسی مستحکم و تفکر نقادانه در مواجهه با جهان تأکید میکند. او یادآور میشود که علم، زبان و حقیقت، ابزارهایی هستند که تنها وقتی خردمندانه بهکار گرفته شوند، روشناییبخش خواهند بود.
فرادید| توماس هابز (Thomas Hobbes) متولد ۱۵۸۸، شاهد فروپاشی انگلستان در جریان جنگ داخلی و بازسازی دوباره آن بود. از دل این آشوب، کتاب «لِویاتان» پدید آمد؛ اثری با دیدگاهی صریح درباره قدرت، ترس و ماهیت انسان که مسیر تفکر درباره قرارداد اجتماعی مدرن را شکل داد.
به گزارش فرادید، در ادامه، پنج نقلقول برجسته هابز را مرور میکنیم تا دریابیم او چگونه درباره درگیری، علم، حقیقت و زبان میاندیشید.
۱. «جهنم، حقیقتی است که وقتی به آن پیمیبریم، خیلی دیر شده است.»

نقشه جهنم اثر ساندرو بوتیچلی، ۱۴۸۰-۱۴۹۰
هابز، فیلسوف قرن هفدهم معتقد بود انسانها در سرشت خودخواه و به بقاء خویش علاقهمند هستند. در حالت طبیعی، انسانها در جنگی بیپایان با یکدیگر گرفتارند. این نقلقول هابز هشداری است درباره پیامدهای شوم شناخت دیرهنگام حقیقت. اگر حقیقت زمانی آشکار شود که دیگر فرصتی برای اصلاح نباشد، عواقب آن میتواند ویرانگر باشد.
تصور کنید رهبر کشوری بحران اقتصادی قریبالوقوع را انکار کند، در حالی که همه نشانهها خلاف آن را نشان میدهند. مردمی که به او اعتماد دارند ممکن است همچنان به زندگی عادی ادامه دهند تا زمانی که به فروپاشی مالی برسند. اگر زودتر حقیقت را دریافته و بر پایه آن عمل کرده بودند، شاید میتوانستند از فاجعه جلوگیری کنند.
در روابط شخصی هم چنین است: نادیده گرفتن رفتارهای هشداردهندهی شریک زندگی و سپس پیبردن به فداکاریهای بیحاصل، تجربهای است که رها کردن رابطه را دشوار میکند.
جهنم را میتوان زندانی تصور کرد که در آن، پشیمانی از تصمیمات نادرست، نتیجهی غفلت از حقیقت است. پیام هابز روشن است: بهتر است حقیقت را جستوجو کنیم تا آنکه منتظر بمانیم و دریابیم که خیلی دیر شده است. همواره با دیدهای شکاک و ذهنی پرسشگر به جهان بنگرید!
2. «وضعیت طبیعی انسان، جنگ همیشگی همه با همه است.»
این جمله جوهر فلسفه هابز را در خود دارد. انسانها در وضعیت طبیعی، با انگیزه منافع شخصی و درگیر نبردی مداوم بر سر قدرت و منابع هستند. نتیجه این رقابت بیپایان، وضعیتی جنگگونه است که هر فرد در برابر دیگری قرار میگیرد.
اگر دولت یا نظم اجتماعی از میان برود، انسانها آزادند هر آنچه میخواهند انجام دهند. این آزادی بدون محدودیت، به درگیری و خشونت منجر میشود، زیرا هر کس در تلاش است تا اهداف خود را بر دیگران تحمیل کند. منابع حیاتی چون غذا، سرپناه و آب نایاب میشوند و مبارزه برای بقاء آغاز میگردد.
در عرصه بینالملل هم وضع مشابهی حاکم است. هر کشور برای حفظ منافع خود عمل میکند و بدون پیمانها و اتحادها، رقابت برای زمین، منابع و نفوذ میتواند به جنگهای گسترده بینجامد.
هابز میگوید تنها یک قدرت مرکزی قدرتمند قادر است نظم و صلح را برقرار کند. وقتی مردم بخشی از آزادیهای خود را در برابر امنیت و حفاظت دولت واگذار کنند، میتوانند از وضعیت جنگگونه رهایی یابند. هابز به ما یادآوری میکند که ساختارهای سیاسی قوی، ستون ثبات جامعه هستند.
۳. «زور و فریب در جنگ، دو فضیلت اصلی هستند.»

گِرنیکا اثر پابلو پیکاسو، ۱۹۳۷
هابز به صراحت بیان میکند که بهکارگیری زور و فریب نهتنها رایج است، بلکه زمان جنگ، فضیلت محسوب میشود. او معتقد بود انسانها با انگیزه قدرت و منافع شخصی عمل میکنند. در شرایط جنگ، جایی که منابع یا سلطه در معرض تهدید است، زور و فریب ابزارهای کارآمد برای دستیابی به هدف هستند.
زور یعنی استفاده از خشونت یا قدرت جسمانی برای ترساندن یا غلبه بر دشمن، مانند حملات نظامی یا اعمال خشونت برای تضعیف حریف. فریب هم به تاکتیکهای گمراهکنندهای گفته میشود که مزیتی ناعادلانه نسبت به دشمن ایجاد میکنند، مانند انتشار اطلاعات اشتباه، تبلیغات، جاسوسی یا وانمود کردن به دوستی. با دستکاری اطلاعات درباره نقاط قوت، ضعف، نیتها یا اقدامات دشمن، میتوان در میدان نبرد برتری به دست آورد.
هابز با این گفته، ما را با جنبههای تاریک طبیعت انسان در مواجهه با بحرانها روبهرو میکند.
۴. «علم، شناخت پیامدها و وابستگی یک واقعیت به واقعیت دیگر است.»

درس آناتومی دکتر نیکلاس تولپ اثر رامبراند، ۱۶۳۲
هابز علم را درک رابطههای میان واقعیتها میدانست، نه مجموعهای از مشاهدات پراکنده. دانش واقعی در فهم زنجیره علت و معلول نهفته است. قوانین نیوتن نمونهای کلاسیک هستند؛ آنها نشان میدهند چگونه نیروها حرکت اجسام را شکل میدهند. در زیستشناسی، فهم علت و معلول به ما امکان میدهد شیوع بیماریها را بررسی و راههای پیشگیری را بیابیم. علم، برای هابز، هنر کشف روابط و وابستگیهاست؛ ابزاری برای پیشبینی، تصمیمگیری دقیق و فهم جهان بهشکل نظاممند.
۵. «کلمات برای خردمندان ابزارهایی برای سنجش و محاسبهاند، اما برای نادانان حکم پول را دارند.»

شاه لیر و دلقک در طوفان اثر ویلیام دایس، ۱۸۵۱. منبع: گالری ملی اسکاتلند، ادینبورگ
هابز نشان میدهد ارزش کلمات به توانایی ما در تفکر نقادانه بستگی دارد. خردمندان کلمات را ابزارهایی برای بیان و سنجش حقیقت میدانند؛ اما نادانان آنها را ارزش ذاتی میبینند و بیچون و چرا میپذیرند. در مناظرات سیاسی یا زندگی روزمره، خردمندان پشت کلمات را میسنجند، اما نادانان خود را در دام ظاهر واژگان میاندازند. هابز با این گفته ما را به تأمل در قدرت و محدودیت زبان فرا میخواند.
مترجم: زهرا ذوالقدر